↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) ازدواج فرزندان (۱۸۰ مطلب مشابه) رفتارشناسی دختران برای ازدواج (۶۰۴ مطلب مشابه) جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)
سلام دوستان
میخوام به دور از هر حب و بغضی ، برای لحظاتی خودتون رو با این شرایط من در نظر بگیرید و بگید اگر جای من بودید چه میکردید ؟
من دختر 30 ساله ای هستم و پدر مادرم بسیار بسیار متعصب و سخت گیرند فراتر از چیزی که تصور کنید ، خساست دارند یعنی حق کار ،حق کلاس رفتن، حق اینکه در ماه اندازه ی 30 هزار تومان داشته باشم رو ندارم یعنی حتی حق ندارم تا سر کوچه برم!
خیلی اجتماعی هم هستم و اطرافیانم از ظاهرم تمجید میکنند ولی دریغ از اینکه امیدی به خواستگار و ازدواج مناسب لا اقل بی چشم داشت مالی فردی که بهش حسی داشته باشم حس کنم دوستش دارم حتی کمی . به زحمت سالی یک خواستگار دارم. برخی مواقع اون ها منو نمیخوان بیشتر من نمیخوامشون.
سلام
یک راست میرم سر اصل مطلب . فقط خواهش می کنم منو راهنمایی کنید.
پسری با سن بین 20 تا 25 هستم. پدرم بازنشسته یکی از ادارات دولتی هست. علی رغم اینکه از اول کودکی پدرم رو دوست داشتم و هواش رو داشتم، یکی دو سالی میشه که همش باهاش دعوا دارم. علت رو در ادامه میگم.
پدر من اهل فحاشی یا کتک اینا نیست. خشن هم نیست. منم همینطور. اما با رفتار هایی زننده اش همچون کله شقی، عدم مشورت در بیشتر امور خانه و خانواده و ... ، ساده لوحی، عدم توجه به صلاح خانواده و ... حرص من رو در میاره.
من کار می کنم و با زحمت مقداری پول و پس انداز جمع می کنم. اما در بعضی موارد مهم که بهش قرض میدم، تا خودم نگم پول منو پس نمیده و با تاخیر میده و روی قولش نمیده. منم روی پولم بسیار حساسم و در این مملکتی که آرزوهام رو با خودم به گور خواهم برد، پدرم هم به این مشکلات اقتصادی من دامن میزنه. همچنین هیچ پولی بهم نمیده و من تمااام هزینه های خودم رو خودم تامین میکنم به جز خوراک. هیچ پشتوانه مالی هم نداره که بخوام ارث ببرم یا روش حساب کنم.
سلام
سنم بین 27 تا 32 هست . با کلی مشکلات خانوادگی , اجتماعی, شغلی و ... بزرگ شدم تا به اینجا رسیدم که ازدواج کنم شاید اولین و آخرین دلخوشی تو زندگیم به وجود بیاد , آستین بالا زدیم و رفتیم خواستگاری ولی ... .
چقدر رفتم خواستگاری بخاطر چهره معمولی رو به پایین و نداشتن پول کافی ردم کردن، چقدر تحقیر شدم، چقدر خودم رو نگه دارم. خسته شدم دیگه به خودم گفتم ایست دیگه خواستگاری بسته .
به قرآن سه چهار ساله تو کتاب و سایت های معتبر در مورد ریز و درشت زندگی زناشویی تحقیق کردم. بابا من آماده آماده ازدواج بودم.
سلام
پسری هستم 27 ساله، تا اون جایی که یادمه همیشه بی پول بودم. همیشه دنبال کار و تلاش بودم تا حداقل های یک زندگی رو واسه خودم بسازم. تک فرزندم و پدرم چند سال پیش فوت کردن. منی که تا این سن نتونستم ازدواج کنم و فکر هم نمیکنم تا 10 سال دیگه هم بتونم ازدواج کنم .
منی که گرم مزاجم چطور باید خودم رو کنترل کنم. وقتی میرم خواستگاری حتی همون به اصطلاح مومن ها و مذهبی ها هم بهم میگن تو خیلی پسر خوبی هستی خیلی با اخلاقی ولی نمیتونی دختر ما رو خوشبخت کنی چون حداقل ها رو نداری، خوب من جوون چیکار کنم ؟ توقع دارین نرم طرف صیغه یا روابط نامشروع؟ تا کی صبر کنم که شاید یه روزی ازدواج کنم ؟
سلام
من 18 سالمه و دخترم . مشکل من اینه اصلا استقلال ندارم. یعنی نمی تونم تنها جایی برم ، با دوستام بیرون برم، کلاس هایی که دوست دارم شرکت کنم، تنها خرید برم، هر جا میرم باید همراه خانواده م و یا کلی جواب پس دادن باشه، هیچ همایشی جایی نمیتونم شرکت کنم.
خانواده م فکر میکنن همه بیرون از خونه منتظرن من برم بیرون و بهم آسیب برسونن . میدونم جامعه بدی شده و واقعا خانواده م حق دارن. اما تا چه حد ؟ خب دوست ندارم هر جا میرم با مامانم برم. خجالت میکشم جلوی دوستام که آنقدر دست و پا چلفتی به نظر بیام.
سلام
دوستان در خانواده یه مشکل خیلی بد دارم که جوری منو عصبی میکنه که دوست دارم پله ها رو با دندونام گاز بگیرم از فرط خشم .
عادت داریم موقع غذا خوردن همه دور یه میز جمع شیم و خلاصه جمع صمیمی هستش اما چیزی که بشدت منو عصبی میکنه و حتی گاهی به قتل هم فکر کردم ، صدای ملچ ملوچ غذا خوردن پدر و مادرم هستش .
سلام
من حالم خیلی بده. خیلی بدتر از بد. از یه شوک وحشتناک یک هفته ای عبور کردیم. شوکی که همه ی خانواده مارو داغون کرد.
با سلام
از خانواده ام خیلی دل گیرم وقتی کوچیکتر بودم اینقدر حساسیت نشون نمی دادن، الان خیلی حساس شدن و برای کارهایی که میخوام انجام بدم مخالفت میکنن و اون طوری که باید حمایتم نمیکنن.
به طور مثال کلاس ورزشی که دوست دارم مخالفت میکنن ، میگن برای چی میخوای بری ؟ برو کلاس خیاطی ، بهشون میگم بابا من خیاطی دوس ندارم چرا اذیت میکنید ؟ میگن پس پول هات رو پس انداز کن . برای چی تو این گرما میری باشگاه ؟ این همه پول میدی بهشون میگم بابا پول خودمه اختیارش رو دارم میخوام ازش استفاده کنم اسراف که نمیکنم یا جای خراب استفاده نمیکنم.
حالا این بماند پارسال با هزار زور و زحمت راضیشون کردم ارشد بدم، بعد روزانه قبول شدم گفتن نه خیلی دوره آخرش که چی بیکار پیشینی تو خونه مثل الان. اولش گریه و زاری کردم بعدم به خودم گفتم میخوام برم شهر غریب حمایت خانوادم نباشه به مشکل میخورم کوتاه اومدم.
سلام
چند وقت پیش یه سری عکس دیدم از نوجوان هایی در رنج سنی ۱۴ تا ۱۹ ساله که با تیغ رو بدنشون ( اکثرا دست ) خط انداخته اند و اسمش رو گذاشتن خون بازی!
امروز متوجه شدم برادر نوجوانم هم همین کار رو کرده ، خیلی مشکوک بود چون همش آستین بلند میپوشید منم با یه عالمه کلنجار قضیه رو فهمیدم .
به نظرتون باید چیکار کنم اصلا علتش چی میتونه باشه ؟
سلام
با اخلاق بابام چیکار کنم ؟
واقعا خسته شدم. 18 سالمه ولی هنوز بلد نیست مثل مرد با آدم حرف بزنه ، اخلاقش خارج از این حالات نیست .
1. دارم باهاش حرف میزنم ولی اهمیت نمیده یا شروع به حرف زدن میکنه
2. کنکوری ام وقتی از پای درس هام بلد میشم که یه کم با خانواده باشم، یه کم که نشستم شروع به نصیحت میکنه و هی میگه درست رو بخون که فلان شی و ...
3. هر وقت داریم تو خانواده حرف میزنیم نهایتش به درس خوندن من ختم میشه و دوباره نصیحت پشت نصیحت
سلام ...
دختریم زیر 20 سال که مادرم دهه شصتی هستند ! از رابطه ای که بینمونه خیلی ناراحتم، من تا یه حد میشه گفت زیادی عاطفیم ولی مامانم نه، من دوست دارم یه رابطه پر محبت بینمون باشه ولی نمیشه، جفتمونم قبول داریم گاها لحن حرف زدنمون بده اونم فقط از روی لجبازی، هم مامانم هم خودم سعی کردیم بهترش کنیم ولی باز سر یه لجبازی برگشتیم به حالت اول، فقط انتظار بیش از حد از طرف مقابلمون داریم بدون اینکه برا تصحیح خودمون کاری بکنیم! خیلی خسته شدم .
سلام خدمت همه ی کاربرات عزیز خانواده برتر
بنده یک پسر 18 ساله هستم - داستان رو از اینجا شروع کنم که من تک فرزند هستم و تو یه خانواده ی متوسط به دنیا اومدم پدرم کارمند ساده هستش و مادرم هم خانه دار خدا رو شکر کم و کسری همیشه هست ولی خب وضعمون میتونست بدتر از این باشه .
راستش مشکل بنده مادرم هستش الان که یادم میاد بچه که بودم همش در حال کتک خوردن از مادرم بودم حالا با دلیل یا بدون دلیل اخه بچه ی شری هم نبودم به چه دلیل شما یه بچه ی 3 ساله رو باید ببندی به کتک یا یه بچه ی 5 ساله یا 7 ساله رو ؟ مگه اسلام نمیگه بچه باید تا 7 سالگی پادشاهی کنه ؟
بگذریم ...
سلام
سال نو مبارک . روی سخنم با مادران و کلا کسانی هست که برای پسرشون دنبال دختر می گردن ! لطفا تا وقتی پسرتون همسر نخواسته دختر مردم و خواستگاری نکنید!
چرا فکر می کنید مردم مسخره ی شما هستند که دختر و وقتشون رو رزرو کنید؟! چرا برای مردم مزاحمت ایجاد می کنید؟! در تعجبم از کسانی که خودشون دختر دارن و این رفتار ناشایست رو انجام میدن. اطلاع ندادن از منصرف شدن اخلاقی، شرعی ، کار ناپسندی هست. خصوصا برای کسانی که ادعای زیادی دارن.
طرف از چند وقت پیش ما رو معطل خودش کرده و وقت عید رو رزرو کرده ، تعطیلاتمون رو خراب کرده ،وقتمون رو گرفته ، فکرمون رو مشغول کرده، یک عذرخواهی ساده نکرده . میتونست لااقل اطلاع بده که ما برنامه ی خودمونو داشته باشیم.
قبل از صحبت با خانواده ی دیگه با پسر خودتون صحبت کنید و سنگ هاتون رو وا بکنید ببینید اصلا زن میخواد بعد برید صحبت کنید.
سلام
من پسری ۱۸ ساله هستم . چند وقتی هست به دختر خاله م حس عجیبی دارم . اون ۲۸ سالشه . نمیدونم چه حسیه احساس میکنم خیلی دوسش دارم .
ولی اصلا به ازدواج باهاش فکر نمیکنم من خیلی باهاش راحتم اونم خیلی باهام راحته به چشم خواهری نگاش میکنم . مشکلم اینه که نمیتونم ببینم با یکی دیگه راحته ، نمیتونم ببینم با یکی دیگه داره میخنده . تا وقتی که بهم توجه میکنه و باهام حرف میزنه حالم خوبه ولی وقتی با یکی دیگه گرم میگیره داغون میشم . یه جورایی نسبت به دختر خالم حس مالکیت دارم . لطفا راهنمایم کنید من این حس رو دوست ندارم . یعنی اصلا دوس ندارم به کسی تا این حد وابسته باشم.