خانواده برتر

مشورت در قالب پرسش و پاسخ در مورد ازدواج و مدیریت خانواده

إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ

کانال خانواده برتر در واتس اپ

جستجو با گوگل در خانواده برتر

جدیدترین ها
مطالب کاربران
صفحات کاربران
به روز شده ها
جدیدترین نظرات کانال و گروه خانواده برتر منتخب جدیدترین مطالب خانواده برتر جدید
توهم عاشقی ... (۵۴۱۷ بازدید توسط ۳۹۳۴ نفر) - (۰ نظر)
تاوان یک عشق ... (۵۱۷۳ بازدید توسط ۳۷۵۵ نفر) - (۲ نظر)
بیا با کفش‌های من چند قدم راه برو... (۳۷۲۳ بازدید توسط ۲۷۶۵ نفر) - (۰ نظر)
زباله‌هایی که راه می‌روند ... (۴۰۵۸ بازدید توسط ۳۰۰۲ نفر) - (۰ نظر)
من بودم و ضربان قلبم ... (۳۶۰۳ بازدید توسط ۲۶۶۰ نفر) - (۲ نظر)
یک پک تلخ به سیگار تلخ ... (۲۸۴۵ بازدید توسط ۲۱۰۷ نفر) - (۱ نظر)
چند مورد از رازهای پنهان انگیزه ی دوستی پسرها با دخترها (۱۵۹۵۹ بازدید توسط ۱۱۶۵۰ نفر) - (۹۶ نظر)
عجیب‌ترین حس در دنیا چیه؟ (۲۸۶۸ بازدید توسط ۲۱۳۱ نفر) - (۱ نظر)
به خاطر فشارهای اطرافیان، تصمیم گرفتم دوست پسر بگیرم اما ... (۷۴۳۸ بازدید توسط ۵۵۵۵ نفر) - (۱۸ نظر)
این جوری همسرِ مناسب پیدا کن! (۷۹۴۲ بازدید توسط ۶۱۵۷ نفر) - (۱۶ نظر)
جامعه خانواده ی بزرگتر ماست، آبروی جامعه مون رو حفظ کنیم (۳۰۳۳ بازدید توسط ۲۱۶۷ نفر) - (۱۰ نظر)
آثار منفی ابراز علاقه های مجازی پسر به دختر چیست؟ (۳۰۴۱ بازدید توسط ۲۲۶۷ نفر) - (۳۲ نظر)
درسی که از محرم امسال گرفتم (۲۵۵۵ بازدید توسط ۱۸۲۴ نفر) - (۲۷ نظر)
در حکومت دینی هر اتفاقی بیفته مقصر دین هست؟! (۳۷۰۵ بازدید توسط ۲۴۷۹ نفر) - (۱۰۸ نظر)
الگوی خانه داری، حضرت زهرا (علیها السلام) (۲۴۵۰ بازدید توسط ۱۶۸۰ نفر) - (۵۴ نظر)
علی نَفسِ محمّد - روز مباهله (۱۰۰۵ بازدید توسط ۶۱۴ نفر) - (۲ نظر)
احساسی پاک به سانِ دوست داشتن (۲۲۰۰ بازدید توسط ۱۴۹۸ نفر) - (۸ نظر)
ناتوانی در جویای کار بودن و عدم درآمد (۲۴۱۵ بازدید توسط ۱۶۴۰ نفر) - (۲۲ نظر)
واقعاً عادی شدن جسم زن راهکار درستی برای ادامه زندگی ماست؟! (۴۰۸۵ بازدید توسط ۲۷۹۷ نفر) - (۷۸ نظر)
برآورده شدن آرزو پس از مدت‌ها (۱۹۰۸ بازدید توسط ۱۲۲۰ نفر) - (۱۰ نظر)
دین خوبی که خوب آن را نفهمیدم (۱۴۸۰ بازدید توسط ۹۲۰ نفر) - (۴ نظر)
گلایه ای در مورد سانسور در خانواده برتر (۱۶۹۷ بازدید توسط ۱۱۳۹ نفر) - (۱۲ نظر)
موقع عقد، حتما حواس تون به این بند ها و نکات قانونی باشه - ویژه آقایان (۲۸۲۵ بازدید توسط ۲۰۲۴ نفر) - (۱۷ نظر)
آقایان ازدواج نکنید مگر اینکه ... (۳۶۸۶ بازدید توسط ۲۷۰۳ نفر) - (۳۲ نظر)
خودمون با چادر خفه کنیم تا شما راحت باشید؟! (۴۳۷۹ بازدید توسط ۳۰۸۹ نفر) - (۵۳ نظر)
خانم ها ازدواج نکنید مگر اینکه ... (۴۹۳۸ بازدید توسط ۳۴۰۷ نفر) - (۸۹ نظر)
آقایون اگه این کارها رو انجام بدید برای همسرتون بهترین مرد دنیا میشید (۳۵۲۹ بازدید توسط ۲۵۰۷ نفر) - (۱۷ نظر)
فرهنگ‌سازی برای عابر پیاده (۱۲۲۱ بازدید توسط ۷۸۰ نفر) - (۳ نظر)
جادوی نوشتن و تأثیرات آن (۱۹۰۳ بازدید توسط ۱۲۴۳ نفر) - (۶ نظر)
ترک خانوادۀ سمّی (۳۰۹۰ بازدید توسط ۱۹۴۶ نفر) - (۱۰ نظر)
چهل سالگی ام مبارک (۴۰۰۴ بازدید توسط ۲۷۵۷ نفر) - (۴۴ نظر)
راهنمای دریافت غذای تبرکی حرم امام رضا (ع) (۲۵۴۵ بازدید توسط ۱۶۴۰ نفر) - (۱۶ نظر)
زرنگ باش (۲۷۸۴ بازدید توسط ۱۸۱۴ نفر) - (۲۰ نظر)
چند نکته به عنوان نصیحت برادرانه به دختران (۱۰۰۵۳ بازدید توسط ۷۰۸۵ نفر) - (۱۰۴ نظر)
دلایل ماندگاری معصومین علیهم السلام (۱۵۹۴ بازدید توسط ۹۷۴ نفر) - (۹ نظر)
در مورد بسم الله الرحمن الرحیم (۲۳۴۳ بازدید توسط ۱۴۲۳ نفر) - (۹ نظر)
در مورد فتنه ی اخیر به بهانه ی فوت مهسا امینی (2) (۲۸۱۵ بازدید توسط ۱۸۹۷ نفر) - (۰ نظر)
لذّت با هم بودن رو به خاطر مسائل مادی برای همیشه از بین نبرید. (۶۲۵۴ بازدید توسط ۴۲۶۲ نفر) - (۱۱۶ نظر)
بیشتر به خودت فکر کن (۲۲۸۲ بازدید توسط ۱۵۵۲ نفر) - (۸ نظر)
من اگه دختر بودم از پسر خوب خواستگاری می کردم! (۵۳۲۶ بازدید توسط ۳۸۱۵ نفر) - (۴۷ نظر)
ارائه ی نمای کلی از دنیای پسر ها به دخترها (۶۳۵۴ بازدید توسط ۴۵۷۸ نفر) - (۲۵ نظر)
اگه دوست دارید محبوب دیگران باشید خوش اخلاق باشید (۳۲۷۷ بازدید توسط ۲۰۱۵ نفر) - (۱۵ نظر)
دختر انسان است عروسک نیست (۶۲۷۲ بازدید توسط ۴۴۶۹ نفر) - (۵۹ نظر)
علی باش فاطمه ات می شوم (۳۵۱۰ بازدید توسط ۲۴۳۲ نفر) - (۳۳ نظر)
خوبی هاتون رو با توجه به جنبه و ظرفیت افراد نثارشون کنید (۲۳۱۵ بازدید توسط ۱۵۶۷ نفر) - (۲۸ نظر)
تابویی به نام طلاق (۲۵۳۹ بازدید توسط ۱۷۳۸ نفر) - (۲۸ نظر)
برسد به دست دختران؛ عشق، کلمه ای فریبنده (۲۲۰۰ بازدید توسط ۱۵۱۱ نفر) - (۰ نظر)
شوهرم یه رفیق داره، که اون منم (۵۰۱۳ بازدید توسط ۳۴۴۷ نفر) - (۵۱ نظر)
خیلی از دخترها و خانواده هاشون هستن که شرایط اقتصادی آقایون رو درک می کنن (۸۳۲۰ بازدید توسط ۴۷۱۹ نفر) - (۵۸ نظر)
اگه هنوز خودارضایی رو ترک نکردی بیا تو (۹۷۱۵ بازدید توسط ۶۶۳۰ نفر) - (۷۰ نظر)
صفحه شخصی Dady i baby (۱۵۸۹ نمایش) - (۴ نظر)
صفحه شخصی اسکیزویید (۴۵۴۰ نمایش) - (۵۷ نظر)
صفحه شخصی "گمنامی عشق است" (۱۵۳۶ نمایش) - (۸ نظر)
صفحه شخصی سکوت شلوغ (۱۶۵۹ نمایش) - (۱۱ نظر)
Dady me baby (۲۲۳۷ نمایش) - (۶۲ نظر)
صفحه شخصی پرینازم ۷ (۲۲۸۸ نمایش) - (۶۶ نظر)
صفحه شخصی " پسر 52 " (۹۴۵۸ نمایش) - (۹۹ نظر)
صفحه شخصی آتنا مرادی (۱۸۹۹ نمایش) - (۵ نظر)
صفحه شخصی ماه تی تی (۲) (۱۵۲۲ نمایش) - (۱۰ نظر)
صفحه شخصی شب ماه (2) (۲۶۳۴ نمایش) - (۴۵ نظر)
صفحه شخصی سبحان 83 (۶۲۲۰ نمایش) - (۲۷۱ نظر)
صفحه شخصی منتظر منتقم فاطمه"سلام الله" (۶۵۲۳ نمایش) - (۲۷۵ نظر)
صفحه شخصی پرینازم Four (۳۹۶۲ نمایش) - (۷۵ نظر)
صفحه شخصی گلی خانم (2) (۵۳۱۸ نمایش) - (۱۲۹ نظر)
صفحه شخصی مروان الشقب (۹۱۳۲ نمایش) - (۱۹۵ نظر)
صفحه شخصی شب (۲۳۳۵ نمایش) - (۱۰ نظر)
صفحه شخصی 🌙 secret of my heart ⭐ (۱۰۸۳۹ نمایش) - (۴۰۴ نظر)
صفحه شخصی با نام عرفان (حافظ) (۷۷۵۳ نمایش) - (۱۸۶ نظر)
صفحه شخصی berelian (۹۷۱۲ نمایش) - (۲۶۵ نظر)
زندگی به شرط سید ! (2) (۵۴۵۲ نمایش) - (۱۳۰ نظر)
صفحه شخصی "زندگی ب شرط سید" (۲۵۳۲۰ نمایش) - (۴۵۸ نظر)
صفحه ی شخصی 2017 (۴۳۶۷ نمایش) - (۹۸ نظر)
صفحه شخصی DOKHTAR LOR (۱۹۸۶ نمایش) - (۱۷ نظر)
صفحه شخصی ساقی (۷۳۷۴ نمایش) - (۲۰۱ نظر)
صفحه ی شخصی "مردی در بیابان های خلوتِ خدا" (۲۵۰۶ نمایش) - (۳۲ نظر)
صفحه ی شخصی Angel girl (۱۹۳۰ نمایش) - (۱۳ نظر)
صفحه شخصی "دختران حتما بخوانند" (۵۳۹۰ نمایش) - (۱۵ نظر)
صفحه شخصی رضا alone "احادیث و موضوعات مختلف" (۴۳۹۸ نمایش) - (۱۳۶ نظر)
صفحه شخصی فرشاد (۱۸۱۱ نمایش) - (۱۰ نظر)
صفحه شخصی Holy Mind (۳۶۵۷ نمایش) - (۱۲۲ نظر)
صفحه شخصی غضنفر (4) (۹۸۴۳ نمایش) - (۵۱۹ نظر)
صفحه شخصی خانم M&M (۷۱۵۸ نمایش) - (۳۴ نظر)
صفحه شخصی ماه تی تی (۱۲۲۶۲ نمایش) - (۶۲۳ نظر)
صفحه شخصی رضا alone پُست دوم (۹۹۰۳ نمایش) - (۲۴۲ نظر)
صفحه شخصی شب ماه (۲۲۲۱۷ نمایش) - (۷۳۶ نظر)
صفحه شخص گلی خانم (۲۰۱۹۹ نمایش) - (۶۲۶ نظر)
صفحه ی احادیث گیاهی و درمانی🌾 (۵۳۹۹ نمایش) - (۵۹ نظر)
صفحه شخصی غضنفر (3) (۳۶۹۵۷ نمایش) - (۱۰۶۸ نظر)
صفحه شخصی Ata MST (۱۱۵۳۸ نمایش) - (۳۶۷ نظر)
صفحه شخصی رضا alone (۱۷۷۲۵ نمایش) - (۸۷۵ نظر)
صفحه شخصی پسر آریایی (۱۱۷۸۱ نمایش) - (۳۱۲ نظر)
صفحه برنامه ‌نویسان خانواده‌ برتر (۳۱۸۶ نمایش) - (۵ نظر)
صفحه شخصی دختر قمی (۳۸۸۰ نمایش) - (۱۴ نظر)
صفحه شخصی .•.•.•امیرخان•.•.•. (۴۶۷۹ نمایش) - (۱۴ نظر)
صفحه شخصی مشکات (۵۹۷۴ نمایش) - (۱۷۶ نظر)
صفحه شخصی سکوت شلوغ (۴۲۰۶ نمایش) - (۴۲ نظر)
صفحه مرد شب ویژه پرسش و پاسخ خصوصی (۴۷۴۸ نمایش) - (۴ نظر)
صفحه شخصی آیدا 👑👩‍⚕️💐 (۹۷۹۰ نمایش) - (۱۲۷ نظر)
صفحه شخصی Ali Piroozi (۵۲۶۳ نمایش) - (۱۶۰ نظر)
صفحه شخصی 12 12 (۲۳۵۳ نمایش) - (۹ نظر)
چه مدل چادری بهم میاد ؟ (۱۸۹۲۸ بازدید توسط ۱۴۳۳۶ نفر) - (۲۳ نظر)
نماهنگ نیمه شعبان با صدای امیر عارف (۴۵۹۰ بازدید توسط ۳۵۱۶ نفر) - (۲ نظر)
اگه در گذشته دوست پسر داشتی زن من نشو ... (۴۰۶۷۲ بازدید توسط ۳۰۱۶۳ نفر) - (۹۴ نظر)
خانم ها، معمولا چه قدر خرید میکنید ؟! (۱۶۴۶۹ بازدید توسط ۱۲۴۵۰ نفر) - (۷۳ نظر)
اگه روی تو غیرت نداره یعنی براش مهم نیستی (۱۴۹۹۸ بازدید توسط ۱۰۴۷۵ نفر) - (۶۷ نظر)
نمی خوام دیگه کسی تو زندگیم به اسم دوست پسر باشه (۱۵۷۳۳ بازدید توسط ۱۱۶۷۲ نفر) - (۵۱ نظر)
فانتزی های جالب و خنده دار در مورد ازدواج (۲۶۸۵۴ بازدید توسط ۱۹۹۷۶ نفر) - (۱۰۷ نظر)
خطاب به دخترهایی که به خاطر کنجکاوی تمایل دارن با پسرها دوست بشن (۱۳۹۱۳ بازدید توسط ۱۰۱۳۳ نفر) - (۶۶ نظر)
چند مورد از رازهای پنهان انگیزه ی دوستی پسرها با دخترها (۱۵۹۵۹ بازدید توسط ۱۱۶۵۰ نفر) - (۹۶ نظر)
بهترین غذایی که درست کردی چی بوده؟ (۱۱۶۹۳ بازدید توسط ۸۶۴۷ نفر) - (۸۸ نظر)
می خوام به آشپزیم تنوع بدم (۷۷۳۳ بازدید توسط ۵۵۲۱ نفر) - (۷۹ نظر)
مصادیق جزئی که در انتخاب همسر باید حتما آنها را مد نظر داشته باشید (۵۷۰۸ بازدید توسط ۴۵۳۹ نفر) - (۲۶ نظر)
انواع تفریحات یه زن و شوهر با امکانات کم (۶۲۳۰۸ بازدید توسط ۴۷۲۰۵ نفر) - (۵۱ نظر)
به داد مستاجران برسید (برسیم) (۴۰۵۲ بازدید توسط ۲۹۸۸ نفر) - (۱۳ نظر)
خاطرات خنده دار دختر خانم ها از خواستگاران شون (۱۲۴۵۳ بازدید توسط ۹۵۶۰ نفر) - (۱۳ نظر)
1000 تا دوست دختر داشتم ولی الان امام زمان می خوام (۶۵۷۰ بازدید توسط ۵۲۰۲ نفر) - (۷ نظر)
شوهر بد اخلاقم رو عاشق خودم کردم (۲۲۸۱۳۲ بازدید توسط ۱۷۵۰۷۳ نفر) - (۶۹ نظر)
دروغگویی بعضی از دختران دوست پسر دار به خواستگار (۱۴۷۳۰ بازدید توسط ۱۰۸۲۲ نفر) - (۴۹ نظر)
از تجربیات تون در مورد خانه دار شدن بگید (۷۹۱۷ بازدید توسط ۵۳۳۳ نفر) - (۲۰ نظر)
سرگرمی تون وقتی تنها هستید چیه؟ (۵۲۵۳ بازدید توسط ۳۹۰۵ نفر) - (۳۳ نظر)
دوست دارید چه نیرو، توانایی یا هنر خارق العاده ای داشته باشید؟ (۳۳۴۹ بازدید توسط ۲۳۱۹ نفر) - (۳۸ نظر)
به خاطر فشارهای اطرافیان، تصمیم گرفتم دوست پسر بگیرم اما ... (۷۴۳۸ بازدید توسط ۵۵۵۵ نفر) - (۱۸ نظر)
این جوری همسرِ مناسب پیدا کن! (۷۹۴۲ بازدید توسط ۶۱۵۷ نفر) - (۱۶ نظر)
اگه از دختری خوشم اومد، چکار کنم که همون اول جواب رد نگیرم؟ (۶۳۴۸۴ بازدید توسط ۴۸۵۱۳ نفر) - (۷۲ نظر)
دخترهای خوب و سنگین، راه پسرها رو برای ازدواج باز بذارید (۱۴۱۲۸ بازدید توسط ۱۰۰۱۲ نفر) - (۸۱ نظر)
چند سوال در مورد ازدواج از دخترانی که رشته های پزشکی خوندن (۸۰۱۸۲ بازدید توسط ۶۲۴۹۳ نفر) - (۲۱۷ نظر)
معایب و مزایای ازدواج با یک فرد مشهور چیه؟ (۳۸۱۵ بازدید توسط ۲۷۹۳ نفر) - (۱۹ نظر)
دختر مذهبی کجایی ، دقیقا کجایی ؟! (۳۵۳۷۷ بازدید توسط ۲۳۳۲۵ نفر) - (۱۲۶ نظر)
جامعه خانواده ی بزرگتر ماست، آبروی جامعه مون رو حفظ کنیم (۳۰۳۳ بازدید توسط ۲۱۶۷ نفر) - (۱۰ نظر)
از خاطرات خوب و خنده دار دوران مدرسه و دانشگاه بگید (۱۰۸۴۹ بازدید توسط ۷۷۴۰ نفر) - (۲۹ نظر)

۱۵۸ مطلب با موضوع «جهت اطلاع پدران و مادران» ثبت شده است

فقط دردم اینه چرا کارهای من در خونه دیده نمیشه ؟

سلام
من یه دختر ته طغاری هستم که ۲۳ سالمه و همین ماه وارد ۲۴ سال میشم و یک برادر و یک خواهر بزرگتر دارم که اختلاف سنی شون با من ۶ سال و ۳ سال از بین ما فقط خواهرم ازدواج کرده و از وقتی ازدواج کرد و رفت کلا زندگی من تغییر کرد و کل وظایف خونه به جز آشپزی افتاد گردن من .
ولی هر کاری می کنم دیده نمیشم و حالا هم تا مرز جنون از خواهرم و برادرم متنفرم چون اگر خواهرم هر کاری کنه تو خونه ی ما لطف اما من وظیفمه در صورتی که خواهرم مجرد بود دست به سیاه و سفید نمی زد .
اصلا اعتقادی به گرد گیری و اینا نداشت و من هم به تبعیت و جاهلیت اون کاری انجام نمیدادم اما الان هر کاری شما بگید من انجام دادم اما دریغ از دیده شدن .
یک بار با خواهرم پارسال همین موقع ها با خواهرم دعوا کردم و بعد با هم خوب شدیم اما داداشم انگار چشم نداره ببین روابط من و خواهرم عالیه امروز کاری کرد که تا مرز جنون از خواهرم بدم بیاد .
خواهری که آبان یک عمل بزرگی انجام دادم عین مادرم بود و بعد از عمل هر بار دکتر رفتم باهام تهران اومد من اینا رو می بینم اما داداشم نمیذاره من رابطه م با اون خوب باشه . من آدم بدی نیستم باور کنید اما احساس می کنم اون هم با من دشمنه تا یه کاری انجام بده داداشم اونو چماق می کنه تو سر من میزنه .
به قرآن مجید کارایی که من دارم انجام میدم اگر اون تو مجردیش انجام داده باشه . چند روز پیش مهمون داشتیم به خدا از کمر درد داشتم می مردم نشسته بود داشت بافتنی می کرد واسه بچه هایی که هنوز دنیا نیومدن و اون روز تا مرز جنون خودخوری می کردم همش هم داشت بهم تیکه مینداخت .
مثلا یادته تون سالا کار نمی کردی و هر هر هم می خندید مادرم هم پشت اون یعنی اون بیاد خونه ما داعش هم حمله کنه محال ممکن از کنارش تکون بخوره و همیشه هواشو داره حالا همین خواهر من الان اومد خونه ی ما شروع کرد به گردگیری عید و من هم خسته شدم بودم از ساعت ۹ صبح ۱۱ داشتم ظرف می شستم کی دید ؟
اما یه کار اونو داداشم دید و گفت خجالت بکش و باهم حسابی دعوا کردیم و الانم قهرم همیشه آخر دعواهامون پای خواهرم وسطه و موضوع دعوا اونه .
از خواهرم متنفرم حالم ازش بهم میخوره من الان کاملا هم منطقیم یعنی نه از خدا شاکیم نه از بنده خدا فقط دردم اینه چرا کارهای من دیده نمیشه همین .
هیچ وقت تا این حد از خواهرم متنفر نشده بودم اما الان رسیدم اون روز که مهمون داشتیم خودشو " مهمون " خطاب کرد ، چرا اون هر کاری میکنه لطف؟ اما کارای من دیده نمیشه و وظیفه ست ؟ یعنی پدر و مادر فقط در حد صبحونه ، ناهار ، شام یعنی بچه ها ازدواج کنند برن هیچ وظیفه ای نسبت به پدر و مادر ندارن ؟ اگر کاری هم کنند لطف به " پدر و مادر " پس واسه چی مادرا باید این همه درد و تحمل کنند که بچه دار شن آخرشم کاری هم واسشو انجام بده لطف باشه ؟
پس لازم نیست بچه زیاد داشته باشیم همون یه دونه بچه لطف داره بهمون کافیه بچه ای که قرار باشه به ما لطف داشته باشه همون یه دونه ش کافیه همونم لطف من دوست داشتم دوتا یا سه تا بچه داشته باشم اما امروز تصمیم گرفتم بیشتر بهش فکر کنم دهه ۶۰ ها طرز فکرشون اینه وای به حال ۱۴۰۰ ها کارهایی که بچه می کنه " لطف " میخوام صد سال نباشه سزارینشو من کنم درد و عذابشو من بکشم آخرش کارایی که واسم بکنه لطف باشه همون یه دونه منو ببره گوشه سالمندان بذاره خیلی بهتر تا سه تا بچه داشته باشم هر کاری واسم بکنند لطف باشه الانم داداشم پشیمونه و عذرخواهی داره می کنه اما فایده ای نداره نمی بخشمش از این به بعد هم محل چی هم بهشون نخواهم گذاشت از همشون بدم میاد

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه) جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۶)
    • ۱۴۲۰ بازدید توسط ۱۰۷۴ نفر
    • دوشنبه ۲ اسفند ۹۵ - ۲۱:۱۵

    مشکل ما دخالت پدر بزرگ و مادر بزرگ توی زندگی ماست

    سلام
    من 20 سالم هست و فرزند ارشد خانواده هستم. یه مشکل بزرگ توی خانوادم هست که واقعا باعث بهم ریختن اعصاب همه شده و واقعا نمیدونیم که هر کدوم از ما باید چکار کنیم. مشکل ما دخالت پدر بزرگ و مادر بزرگ ( پدری ) توی مسائل زندگی پدر و مادرم بعد از 23 سال زندگی مشترکه که معضل بزرگی برای ماست.
    توی مسائل مختلفی دخالت میکنن مثلا کلی با پدرم سر اینکه نباید خونه جدید رو به نام مادرم بزنه بحث میکردن و در آخر هم اصلا بهمون تبریک نگفتن !! این در صورتیه که یکی از خونه های پدر بزرگم به اسم زنشه ! ( هر چند بابام خیلی مامانمو دوست داره و خونه رو به نامش زد ولی کسی نمیدونه )، یا اینکه مادربزرگم به مامانم میگه چرا چادر نمیپوشی؟! و  خیلی چیزهای دیگه .
    حتی کاری کردن  من که نوه شون هستم دل خوشی ازشون ندارم. الان هم که گیر دادن که خونه بسازن و خونه قبلی رو به عموی کوچیکم که در شرف ازدواجه بدن و انتظار دارن این کارو بابام بکنه. بابام خیلی آدم ساده ایه و نمیتونه به کسی نه بگه. دقیقا موقعی که کارشون گیر بابام می‌افته بهمون زنگ میزنن وگرنه سالی یه بار هم حالمونو نمیپرسن.

    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه) جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۹)
    • ۱۷۲۳ بازدید توسط ۱۲۲۵ نفر
    • دوشنبه ۲ اسفند ۹۵ - ۲۱:۰۵

    فهمیدم دیگه نباید به مردی فکر کنم ، تا وقتی شرعا همسرم نشده

    سلام

    من 13 سالم بود که وارد دنیای مجازی شدم . اولین پسری که باهاش حرف میزدم خیلی سعی می کرد بحث رو منحرف کنه ،و من الان که حرفهاش یادم میاد متوجه میشم چی میخواسته بگه .

    اما خب بچه بودم اون موقع و نمیفهمیدم ،بعد بهم گفت "حیفِ تو با پسرا چت کنی ،جای تو اینجا نیست " معنی این حرفش رو هم نفهمیدم.

    تو شبکه اجتماعیی که بودم پسر دیگه ای با قول ازدواج اومد ! خب من 13 سالم بود .خیلی از احساساتم سوء استفاده کرد ، حتی شماره مو به دوستش داد!

    دوستش بعدا بهم میگفت : فقط تو نبودی ! حتی یه دختر 20 ساله رو هم سرکار گذاشته! حتی دختره رو به همه نشون داده که زنمه و حتی خواستگاری سوری هم رفته با عمه اش ( که دختره کاملا باور کنه ) و خب رابطه هم با اون بیچاره داشته ... اون طفل معصوم پدر و برادری نداشته و مادرشم مثه خودش گول خورده ...

    بعد از این تصمیم گرفته بودم دیگه هیچوقت با پسری که با درخواست دوستی میاد صحبت نکنم که یه وقتی بخوام حرفاشو باور کنمو گول بخورم! ولی خب...

    سومی کسی بود که دو برابر من سن داشت! اون موقع من 14 سالم بود! اون 30

    بهم میگفت تو جای دخترمی!

    منم باور کرده بودم ! این که گاهی بحث رو منحرف میکرد رو هم اصلا به دل نمیگرفتم چون پدرم بود مثلا ! تا این که حرف خیلی زشتی زد و بابام اینو دید ... حالم از خودم بهم خورد .. خیلی زیاد .. ولی بازم ...

    چهارمی رو اول فکر میکردم دختره . بعد مدتی فهمیدم پسره، بهم گفت همیشه مثه خواهرم بودی!

    منم ..گفتم میدونم!! اصلا چه دلیلی داره با تو قطع رابطه کنم؟!

    تا این که فهمیدم خواهر اینم نبودم!! فهمیدم وقتی خدا تبصره نزده که " اگر پسری بهت گفت جای خواهرمی ،بهش محرمی!" یعنی همچین چیزی نیست و مزخرف محضه!

    پیشنهاد بدی داشتم از طرفش و ... قطع رابطه ...

    البته این آخری نبود ، دو تا تجربه برادر دیگه داشتم!

    گاهی اوقات احساس حماقت میکنم از این که این همه با احساسم بازی شد ،اینقدر دروغ رو باور کردم.. حالم از خودم بهم میخوره . میگم خدایا تو چرا منو اینقدر احمق و احساساتی آفریدی ؟

    اما باز یادم میاد که اگر خدا حواسش بهم نبود حتما اتفاقای بدتری میفتاد..

    همشونو سپردم دست خدا و الان اینو فهمیدم که اگر خدا برامون تبصره ای نزده ، خودمونم نمیتونیم بگیم : "نه ما فرق میکنیم "

    فهمیدم دیگه حتی یه لحظه نباید به مردی فکر کنم ، تا وقتی که واقعا و شرعا همسرم نشده . اینا رو اگر به خدا اعتماد میکردم خیلی زودتر میفهمیدم.. اما تاوان اعتماد نکردن به خدا و حرفش رو دادم .. خیلی هم تاوان سنگینی دادم..


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مطالب کاربران (۸۹۰ مطلب مشابه) خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه) جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)

  • ۴ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۶)
    • ۳۰۱۱ بازدید توسط ۲۲۶۱ نفر
    • دوشنبه ۲ اسفند ۹۵ - ۰۹:۳۰

    اگه کنکور قبول نشم چیکار کنم ؟!

    با سلام

    پسری هستم متولد سال 79 ، خونواده ما کلا 6 نفرن . تازه امسال انتخاب رشته کردم و تو رشته ریاضی دارم درس میخونم . اما متاسفانه من روحیاتم به گونه ای هست که خیلی از آینده و کنکور می ترسم و مثل اکثر هم سن و سالانم اهل دعوا یا کارهای رایج این دوره از سن نیستم و تقریباً رو حالت silent هستم و تنهایی رو هم به شلوغی ترجیح میدم ( البته از معاشرت با هم سن و سال هام بدم نمیاد ) از اون بدتر مشکلات فراوانی تو زندگیم دارم ( بخصوص با مادرم ) .

    اوضاع مالی خانواده که متوسط رو به پایین هستش و این مامان من عادت بدی داره اینه که به اصطلاح مقداری خسیس هست و همیشه به بهانه های مختلف و حتی خیلی کوچیک بهم سرکوفت میزنه و موقع دعوا هم هر توهینی که بلده ، (حتی فحش و ناسزا های ... )  میده و هیچگونه شرم و حیایی نمیفهمه .

    از طرفی هم از وقتی پام رو تو دبیرستان گذاشتم اصلا نمیدونستم که درس ها مانند دبیرستان دوره اول اینقدر راحت نیست و استرس هام به صورت بسیار وحشتناکی بالا رفته و همیشه با خودم میگم اگه کنکور قبول نشم و یا آینده کاری نباشه چیکار کنم و ... . به نظر شما چه جوری با این وضعیت ها کنار بیام؟ ( این وضعیت حتی رو درسم هم تاثیر گذاشته به طوری که معدلم از 19/90( پارسال) به 19/69 ( نوبت اول ) کاهش پیدا کرده ) 


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۳۴)
    • ۱۶۶۶۴ بازدید توسط ۱۱۹۱۹ نفر
    • سه شنبه ۱۹ بهمن ۹۵ - ۲۲:۰۵

    چرا انقدر باید با مردم فرق داشته باشم ؟

    سلام

    خدایا ،‌خسته ام آخه چرا چرا انقدر باید با مردم فرق داشته باشم ؟ چرا باید آبروم بره چرا ؟ بین منو  بقیه ی بنده هات فرق گذاشتی ناسپاسی نمی کنم اما بگو حکمتش چی بود ؟

    تو جواب گریه هامو میدی ؟ تو جواب تنهایی هامو میدی ؟ تو چطوری کمکم میکنی ؟ تو چرا منو تو این دنیا رها کردی با یه عالمه سیاهی ؟

    خسته شدم به کی بگم ؟ یه آدم خنگ و گیج و نفهم داره حرف میزنه یه بیچاره داره حرف میزنه ،‌کاش سرطان داشتم کاش فلج بودم کاش میمردم  ولی از نظر ذهنی با بقیه همسان بودم ...ذهن من یه طرفه کار میکنه !

    فرض کنید از عهده ی هیچ کاری برنمیاید هرجا میرید بهتون هیچ کاری نمیسپرن آبروتون بره چون یه دختر گیج و حواس پرت و کم حافظه هستید چه حسی بهتون دست میده ؟ هاااا؟ حتی فرض کردنش هم سخته چون شما جای من نیستید .

    وقتی بچه بودم فکر میکردم پدر و مادرم حرفشون نارواست که بهم میگن گیج همیشه این حرفشونو نادیده گرفتم و انکارش کردم اما حالا بهش رسیدم به خدا دیگه نمیتونم اشتباهاتم رو نادیده بگیرم و توجیه کنم دیگه نمیتونم اعتماد به نفسم رو حفظ کنم حتی به زور هم که شده دیگه نمیتونم ...دیگه نمیتونم تصویر ذهنی درستی از خودم بسازم .

    دیگه تحمل این زندگی رو ندارم ،‌همه فکر میکنن من مقصرم که حافظه ام ضعیفه که از از اتفاقات اطرافم با خبر نمیشم که از عهده ی هیچ کاری برنمیام که انقدر کند ذهنم که فراموشکارم که روزی هزار چیز رو جاا میذارم خیلی خسته ام .

    دیگه جاش نیست انکار کنم جاش نیست خودمو مثل بقیه بدونم جاش نیست اعتماد به نفسمو حفظ کنم باید قبول کنم که چطور آدمی هستم ...

    ای خدا


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه) جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۳۰)
    • ۴۶۹۹ بازدید توسط ۳۰۴۲ نفر
    • جمعه ۱۵ بهمن ۹۵ - ۲۲:۵۵

    چه عذابی میتونه مرهم دل پر درد من و مامانم باشه ؟

    سلام

    یه دختر 22 سالم. یه سوالی داشتم هر کسی جوابش رو میدونه بگه ،

    خدا که انگار واسه هر گناهی تو این دنیا عذاب تعیین کرده جز عذاب زن و بچه آزاری ، جز عذاب اذیت کردن خونواده ، جز کتک زدن ، جز حرف یاوه زدن ، جز فحش هرزه به دختر و زن دادن ، جز بی آبرو کردن خونواده ، میگن مملکت اسلامیه ، مملکت اسلامی که توش اسلام حاکمه ولی مرد سالاره مرد حق داره هر چند تا که دوست داره زن بگیره و زن باید از شوهرش تمکین کنه وگرنه بدترین عذابا در انتظارشه .

    اما همون مرد و خدا حتی واسش یه دونه عذابم هیچ جا در نظر نگرفته. تو یه سایتی سوال کرده بودم عذاب چنین مردایی چیه فقط تو جوابم داده بود حتما عذاب میشن. دلم از دست دین خدا گرفته. دختری که عاشق خدا بود، آروم بود ، حالا شده یه آدم فوق العاده عصبی،  نسبت به همون خدایی که همه جا داد زده حق مظلومو میگیرم و من و خونوادمو به کل فراموش کرده ،‌تردید تو دلش افتاده.

    نمیدونم کسایی که تو وضع منن تو چه موقعیتین اینقد حال و روزشون زار هس که نسبت به عدالت خدا شک کنن. بابام روزگارو برامون سیاه کرده. هر رفتاری دلش میخواد باهامون میکنه. بیکاره صبح تا شب فقط تحقیر فقط توهین ، خدا و پیغمبر و قبول نداره به اونام فحش میده.

    پشت سر هر کس دلش میخواد حرف میزنه ، فقط صدای بلند شو میشناسه و خودشو. کتکمون میزنه از بس اذیتمون کرده قلبم درد میکنه موهام سفید شدن مامانم دیابت داره هزار تا درد و مریضی گرفته .

    هیچکسو نداریم به دادمون برسه از وقتی پدر بزرگم فوت شده هر کاری دلش میخواد به سرمون میاره قبلشم بد بود اما این چند سال بعد اون کلی اذیتمون کرده. تا حالا یه حرف محبت آمیز بهمون نزده. مامان بیچارم خرجمونو میده هیچ مسئولیتی در قبال ما نداره. نه خرج زندگی نه خراب شدن وسایل نه خرج تحصیل ما 4 سال درس خوندم خرج تحصیلمو مامانم داد روزی نبود سرکوفت بهم نزنه.


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه) خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه) جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۱)
    • ۱۷۲۶ بازدید توسط ۱۳۶۵ نفر
    • جمعه ۱۵ بهمن ۹۵ - ۲۲:۰۰

    کاش کسی پای درد دل ربات های انسان نما هم می نشست

    سلام

    مشکل بعضی پدر و مادرها اینه که فراموش میکنند روزی خودشون جوان بودن... فراموش میکنن فرزندشون قبل از اینکه یه ورزشکار یا دانش آموز باشه یک انسانه.

    وقتی فراموش کنی تعریف طرفت برات همون القاب میشه. خیلی مهمه که فرزند ما دانشجو بشه و براش از اول ابتدایی و چه بسا بزودی از دوران جنینی برنامه ریزی بشه... مادر باردار بشینه سرکلاس کنکور که فرزندش دانشجو بشه... واقعا از برخی پدر مادرها بعید نیست...

    وقتی فرزندت قبل از انسان بودن دانشجو باشه یکسری چیزها اهمیت پیدا میکنه نمره ،رقابت ، تقلب ، مدرک ،مدارج بالاتر ... بالاتر...بالاتر از بالاتر و باز هم ...

    مهم نیست چند تا تار موش در این راه سفید میشه...یا چند تا قرص قلب میخوره یا چند بار داروی معده سر میکشه... وقتی پسر عمت دکتره تو باید دکترتر شی. وقتی دختر داییت رفت مهندسی تو باید رشته ای بخونی که چشم های بیشتری رو از حدقه بیرون بکشه ... ،‌بعدش شغله... هاها... خندیدیم... شوخی خوبی بود... بذارین بحث شغلو اصلا نکنم... یه چیزی این وسط فراموش شد... یه چیزی که خیلی هم مهم نیست.حالا هر وقت شد شد...

    اونم ازدواجه... مهم نیست از دوران بلوغ پسر بیست سال گذشته یا دختر پونزده ساله اماده ی ازدواجه... مهم اینه که آبرومون خریده شد... میتونیم بگیم انسان های موفق و مفیدی تحویل جامعه دادیم ...

    مهم نیست پسرا و دخترامون تنهایی هاشون چطور پر شد... هر طور شد... به ما چه ؟ اونا انسان نیستن... ماشینن ... برده ان. برده ی خودخواهی ما ... تفکراتی که به خوردشون داریم ...

    کاش این وسط کسی پای حرف این ربات انسان نما هم می نشست ... کاش می شنید ...


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل اجتماعی روز جامعه (۶۳۴ مطلب مشابه) جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)

  • ۷ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۷)
    • ۲۶۹۵ بازدید توسط ۲۰۲۴ نفر
    • پنجشنبه ۱۴ بهمن ۹۵ - ۱۰:۰۰

    از دو شخصیتی بودنم خسته شدم

    سلام

    من دو تا شخصیت تو وجودم دارم. تو خونه یه نفرم. بیرون از خونه یه کس دیگه. مامان بابام خیلی گیرن. سر کوچکترین چیزی بحث می کنن. بچه که بودم خیلی گوشه گیر بودم. اصلا قاطی جمع نمی شدم. طوریکه خالم به مامانم می گفت بچه رو ببر پیش روانپزشک. افسردگی داره.

    من خیلی کم حرف میزنم. بیشتر به حرفاشون گوش میدم. واسه همین کم حرفیم، تو خونه همه فکر میکنن من یه احمقم و هیچی حالیم نیست. اونا نمیدونن که من خارج از خونه ۱۸۰ درجه با اون چیزی که میبینن فرق دارم. چند روز پیش حاضر شدم با دوستام برم بیرون، مامانم منو دیده میگه کجا؟ گفتم با دوستام،بیرون.. میگه این کارا به تو نیومده. آخر نذاشت برم.

    بابا آخه کی میخوان بفهمن من دیگه اون بچه گوشه گیر نیستم؟ به خدا ۱۸ سالمه، بچه نیستم که. یه بار رفته بودیم خونه مادر بزرگم، من اصلا تو فاز فیلم های ماهواره نیستم.رفتم تو اتاق،گوشیمو در اوردم آهنگ گوش بدم، شنیدم دختر خالم پرسید دانیال فیلم نمی بینه؟ مامانم برگشته میگه هنوز زوده واسش،حالا دختر خاله بنده کلاس هفتمه !!!!

    یه بار به مامان بابام گفتم من اونی که شما فکر میکنین نیستم. من همه زندگیم درس نیس. دلم میخواد با دوستام برم بیرون. نمیخوام آدمی باشم که شما  میخواین. شاید واسه اینکه کارایی که اونا انجام میدن و انجام نمیدم فکر میکنن من هیچی حالیم نیست.

    بخدا من دوست ندارم بشینم پیش دایی هام درباره موضوعات مسخره بحث کنم. دوست ندارم با پسر خالم که ۲۰ سال از من بزرگتره و زنو بچه داره برم پارکو باهاش بشینم رو تاب و خیلی کارای کسالت آور دیگه که اگه بخوام بگم باید تا صبح تایپ کنم.حالا اگه این کارا رو نکنم میگن اصلا رفتارای اجتماعی بلد نیستی.

    تو خونه هیشکی درکم نمیکنه. منم که دیدم شرایط اینطوره، تصمیم گرفتم تا وقتی پیش فکو فامیلم تا میشه مراعات کنم، شاید فهمیدن من احمق نیستم،ولی اونا انقدر به خودشون قبولوندن که من آدم نمیشم، هر کاریم واسشون کنم به چشمشون نمیاد.

    وقتی دیدم کارای من چیزی رو تغییر نمیده،گذاشتم هر چی دلشون میخواد بگن. ولی هر چی میگذره من در نظرشون احمق تر جلوه میکنم.حتی دیگه دوست ندارم از مدرسه برگردم خونه. چون حداقل بیرون از خونه میتونم کسی باشم که دوست دارم.

    شما بگین چیکار کنم.این کاراشون داره دیوونم میکنه. تو جمعای غیر از خونواده مشکلی ندارم. چون به نظرم آدمای اون جمع مشکلی ندارن و توقعات بیجا از آدم ندارن. خسته شدم از بس بیرون یه جور رفتار کردمو تو خونه یه جور دیگه.


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه) خودسازی در پسران (۲۳۱ مطلب مشابه) جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)

  • ۱ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۶)
    • ۱۸۱۴ بازدید توسط ۱۲۲۲ نفر
    • چهارشنبه ۱۳ بهمن ۹۵ - ۲۲:۰۵

    اولین بار در چند سالگی و چطوری با مسائل جنسی آشنا شدید؟

    سلام به همه دوستان

    سوالی داشتم که میخوام همه چه زن چه مرد چه متأهل چه مجرد بهش جواب بدن در حد توان . اونم اینه که دوستان بگن اولین بار تو چند سالگی و چطوری با مسائل جنسی آشنا شدن؟ چطور فهمیدن که چیزی به اسم رابطه جنسی داریم و زن و شوهر بعد از ازدواج یکی از جزئیات زندگیشون رابطه جنسی هست؟ و اولین بار چطور و تو چند سالگی فهمیدن که رابطه جنسی راه بارداری و بچه دار شدن هست؟

    اگه بگن این اولین بار خودش چند سال پیش میشه خیلی خوبه. مثلاً میگم بگن اولین بار مثلاً حدود سال 75 بود و من 10 سالم بود اون موقع و از این طریق با این قضایا آشنا شدم.

    اینو برا یه بحثی میخوام


    مرتبط:

    اطلاعات جنسی بالایی دارم، می ترسم در موردم بد فکر بکنن

    با یه رمان که اتفاقی خوندم با مسایل جنسی آشنا شدم!

    10 سوال برای شناخت جنسی مرد و زن

    به دختر 11 ساله ام اطلاعات جنسی دادم اما ... !

    کاش سطح اطلاعات جنسیم را بالا نمی آوردم

    بعد از نامزدی شروع کردم به بالا بردن اطلاعات جنسیم

    آشنایی با اخلاق جنسی آقایان برای مخصوص خانم ها




    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل اجتماعی روز جامعه (۶۳۴ مطلب مشابه) جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)

  • ۲ موافق ۱ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۴۴)
    • ۵۶۰۱۵ بازدید توسط ۴۳۶۵۴ نفر
    • يكشنبه ۱۰ بهمن ۹۵ - ۲۲:۳۵

    من از دست خانواده ی غیر منطقی و خودخواهم چکار کنم؟

    سلام

    من دختری 23 ساله ام  . علاقه ای به ازدواج ندارم ولی خانواده اصلا به اینکه من علاقه ای به ازدواج ندارم اهمیت نمی دهند و از همه طرف به روی من فشار روحی وارد می کنند که باید هر چه زودتر ازدواج کنم و به هر طریقی بتوانند من را می خواهند متقاعد کنند که با هر کس که انها می گویند خوب است باید ازدواج کنم اصلا به سلیقه ی من و نظر من اهمیت نمی دهند و به من به چشم یه دختر بدخت ... احمق نگاه می کنند .... واقعا از دست خانواده ام به کی پناهم ببرم!

    از بین همه خواستگار هایم یک نفر را پسندیدم که بهم گفتند از نظر ظاهری در خور من نیست و اصلا از نظر ظاهری در حد من نیست خلاصه به ان اقا جواب رد دادند و من را می خواهند وادار به ازدواج با مردی کنند که اصلا تمایلی بهش ندارم و فقط سعی در متقاعد کردن من دارند ...

    با اگاهی کامل سعی می کنند من را گول بزنند و وادار به ازدواج کنند ....این اقا قدشون از من 5 سانت کوتاه تر است و بسیار لاغر هستند و از نظر ظاهری اصلا مورد پسند من نیستند .... در اوج اگاهی و بصیرت سعی می کنند من را مثل یک ادم احمق و نادان جلوه بدهند و سعی می کنند که مرا گول بزنن و من ازدواج کنم....

    تقریبا بسیار عصبی شدم و صدام مدام بالا می رود و هر موقع بتونم از دشت حرف ها و افکارشون زار زار گریه می کنم.... از زندگی کردن افتادم و هیچ راه جلوی صورتم نیست و هیچ امیدی به خلاصی از دست خانواده ام ندارم....

    حدود دو سال است که سر هر خواستگار من را به حد جنون می برند و بعدا بهم انگ دیوونه بودن می زنند.... وقتی بهشون میگم با من چی کار می کنید انکار می کنند و زودی به من میگند شکمت سیره خوشی زده زیر دلت....
    من از دست خانواده ی غیر منطق و خودخواه و خود رای چی کار کنم؟؟؟؟


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۱)
    • ۱۵۴۱ بازدید توسط ۱۰۰۶ نفر
    • يكشنبه ۱۰ بهمن ۹۵ - ۲۲:۲۰

    حاضرم از دست خانوادم بدون عروسی برم سر خونه زندگیم

    سلام

    دلم گرفته خواستم فقط درد و دل کنم باهاتون ، شاید کمی سبک شدم شاید هم کسی بتونه راهنماییم کنه.

    من یه دختر ۲۳ ساله ام از سن ۱۳ سالگی خواستگار برام میومد و میرفت تا اینکه تو سن ۱۵ سالگی با هزار امید و آرزو عقد کردم ولی نامزدیم ۶ ماه بیشتر طول نکشید و تصمیم به جدایی گرفتیم .

    دلیل اصلی طلاق ما اگه بگم ۸۰ درصدش بخاطر دخالت های بی مورد خانواده ها بود دروغ  نگفتم . مدام لج و لجبازی ،  نامزدم هم آدم ضعیف و دهن بینی بود و سر حرفای اونا  میومد با من بحث میکرد . بعد از گذشت ۷ سال از جداییم  من دوباره  چند ماه پیش عقد کردم .

    تو این چند ماه اندازه ی ده سال پیر شدم هر روز تو خونه ی ما دعواس . خانوادم تحت فشار گذاشتنم که چرا برای اعیاد و مراسما برات چیزی نمیارن ؟ چرا نامزدت عروسی رو نمیگیره ؟ کار هر روزم شده گریه ، شوهرم هم میگه باید چند سالی نامزد بمونیم تا بدهی هامو پرداخت کنم بعد عروسی بگیریم .

    نزدیک ۵۰ تومن بدهی داره خیلی نگرانم دیگه نمیتونم تو این خونه بمونم برام مثل جهنمه مطمئنم اگه زودتر عروسی نکنیم یا مجبور میشم بر خلاف میلم ازش جدا بشم .

    خانوادمم راضی نمیشن که عروسی نگیریم وگرنه همین طوری میرفتم سرخونه زندگیم حتی حاضرم جهیزیه هم نبرم با خودم ولی دیگه اینجا نباشم . شما یه راه چاره برام پیدا کنید دیگه به بن بست رسیدم .

    من افسردگی هم دارم شب و روز یا خوابم یا تو اتاقم تنها نشستم . طوری شده که خانوادمم مسخرم میکنن به حال و روزم میخندن بهم میگن بدبخت.

    لطفا برام دعا کنید مشکلم حل بشه . با گریه دارم تایپ میکنم دیگه کم آوردم 


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مراسم عقد و عروسی (۱۰۷ مطلب مشابه) جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)

  • ۲ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۳)
    • ۳۰۲۵ بازدید توسط ۲۰۵۹ نفر
    • شنبه ۹ بهمن ۹۵ - ۲۲:۴۵

    چرا من به جای یه برادر خوب باید یه دشمن داشته باشم ؟

    سلام
    من دختر 15 ساله ای هستم که اصلا حال روحی خوبی ندارم . شرایط خانوادم اصلا خوب نیستش . پدرم اصلا رفتار خوبی با من نداره. با این که وضع مالی نسبتا  خوبی هم داریم اما همیشه موقعی که میخواد برای من پول خرج کنه میگه پول ندارم در صورتی که خواهرش  یعنی عمم همیشه زنگ میزنه و ازش پول میگیره. بین من و برادرم هم تفاوت میذاره.
    همیشه حق رو به برادرم میده  در صورتی که همیشه هم حق با برادرم نیست. سر هر موضوعی دعوام میکنه و با اینکه  تا پارسال معدلم  19 به بالا نزدیکای بیست بود چیزی نمیگفت اما تا امسال به خاطر مشکلات زیاد یه کم معدلم پایین اومد همش مسخرم میکنه.
    اصلا وجود من  براش مهم نیست و فقط  به برادرم توجه میکنه. مادرم هم چند وقت پیش که خیلی خسته شده بود ازش طلاق گرفت و رفت با یکی دیگه ازدواج کرد. مادرم هم اصلا بهم حتی زنگ هم نمیزنه. با رفتارای پدرم فهمیدم که هیچ ارزشی براش ندارم و یه بار اضافی هستم. از وقتی هم که یادمه مادر و پدرم همیشه با هم دعوا میکردن. عمم هم هر وقت میاد خونمون زخم دل من باز میکنه و میگه مادرت که رفت دوستون نداشت حالا برادر بیچاره من باید حواسش به شما باشه و تو هم مثل مادرت بی عرضه ای و ... 

    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه) جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)

  • ۱ موافق ۱ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۴)
    • ۳۴۶۲ بازدید توسط ۲۶۲۰ نفر
    • شنبه ۹ بهمن ۹۵ - ۲۲:۰۰

    به تعریف بقیه دختر خوبی هستم اما پدرم معتاده

    سلام

    بی حاشیه میرم سر اصل مطلب ؛

    من یه دخترم سنم زیر 25 ، خودم به تعریف بقیه دختر خوبی هستم اما پدرم معتاده . من تا حالا خواستگار نداشتم برام مهمه ولی گاهی وقتی فکرشو میکنم میگم اگر قرار باشه کسی بخاطر راهی که بابام انتخاب کرده منو نخواد بهتر که نخواد حتی اگر تا اخر عمر شوهر نکنم .

    بابای من نه ساقی مواده نه بزهکاره اجتماعی ، سرش به کار خودشه ، کار میکنه پول در میاره معتادم هست . ولی خلاف سنگین نداره . به کسی آسیب نزه ، منو بد تربیت نکرده .

    اصلا این چه باوریه که یه پدر معتاد دخترش باید به چوب اون رونده بشه! من موافق کار بابام نیستم ولی شرمنده کسی هم نیستم اما برای کسایی که منو حالا با همه خوبیام نمیبینن ولی بابای معتادمو میبینن متاسفم حتی اگر هیچوقت شوهر نکنم .


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه) جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)

  • ۱ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۴۰)
    • ۳۴۱۶ بازدید توسط ۲۶۰۸ نفر
    • پنجشنبه ۷ بهمن ۹۵ - ۲۲:۵۵

    از دختر خوب و سر به زیر بودن خسته شدم

    سلام

    کمکم کنید

    از دختر خوب و سر به زیر بودن خسته شدم ،‌اگه پدر مادری این مطلوب میخونه التماسش میکنم دختراتونو محدود نکنید  .  با زمان خودتون مقایسه نکنید  ،‌ دختر نیاز داره به بیرون رفتن به تفریح با دوستان . من رفتم تو 21 سال  ،‌یه دختر بی عرضه ای هستم که لنگه ندارم .

    وسط شهرمون منو ول کنی راه خونمونو بلد نیستم ،‌ نمیتونم یه آژانس بگیرم ،‌پشت کنکورم موندم فقط به خاطر قبول شدن یه دانشگاه دولتی که منتی سرم نباشه ،‌به قرآن دانشگاه برم میپیچونمشون  . همش گفتم پدرم خوبه مامانم خوبه گناه دارن بذار همیشه صادق باشم
    بذار هر جا اونا دوست دارن برم ،‌ منه خاک بر سر چادری هم هستم ،‌ دختر جلفم نیستم که بگم میترسن ازم ،‌ به مادرم میگم من روحیم داغونه ،‌پشت کنکور بودن لهم کرده  ،‌بذار بعد چند ماه با دوستم برم رستوران سر کوچه (تازه خدا رحم کرده دور نیست) .

    میگه به دوستت بگو بیاد خونه ،‌میگم خب امشب شام بذار بگم ،‌میگه اه خونه کثیفه خونه رو جمع کن وااای سوزان حوصله شام گذاشتن ندارم من ، میگم اخه مسلمون دارم بالا میارم انقدر در و دیوار خونه دیدم ،‌میگه لزومی نمیبینم بری بیرون  .

    من الان چه غلطی کنم؟ سرمو کجا بکوبم؟ خسته شدم از گریه! همه دوستام ماشین زیر پاشونه منه بدبخت اولین نفری بودم که گفتم بعد 18 سالگی برم گواهینامه بگیرم انقدر که ذوق داشتم نمیبرن ثبت نام کنن .

    از همون اول من حتی اردو های مدرسه هم زیاد نمیرفتم مبادا از نظر مالی به بابامم فشار بیاد ،‌انقدر که دختر احمقی بودم  . من الان باید تو اوج شادی باشم؟ باید خوشحال باشم؟ باید بخندم؟ این شرایط منه بدبخته  .

    فقط پام به دانشگاه باز میشه به خدا هر روز میپیچونمشون ،‌ خودشون میخوان که باهاشون اینجور برخورد بشه ،‌ حالا یکی نیست بگه 20 سال پیش که دوست پسر مد نبود ،‌ تو که ادعا پاکی و مذهب داری واسه چی اون موقع با بابام دوست شدی؟ اونوقت انقدر منو محدود میکنی ،‌18 سالش نشده رفته خونه شوهر ،‌نه فشار جنسی داشته ،‌ نه عاطفی ،‌نه میدونه فشار کنکور یعنی چی .

    فقط میگه من خودم مگه کجا رفتم ؟ مگه چیکار برام کردن ؟ بعدشم میگه من خودم هیچی برام نمیخریدن اما واسه تو از جوون مایه میذارم که کمبود نداشته باشی . پرم میفهمید ؟ دارم دق میکنم ،‌خسته شدم انقدر افسوس خوردم . هم سن هامو دیدم و واسه شرایط خودم گریه کردم .


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۱ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۳۳)
    • ۴۷۳۷ بازدید توسط ۳۳۶۷ نفر
    • پنجشنبه ۷ بهمن ۹۵ - ۲۲:۳۰

    یه پسرم ، چرا پدرم بین منو خواهرم فرق میذاره

    سلام

    می خواستم مشکلمو مطرح کنم که کمکم کنید چون واقعا ناراحت هستم از این مشکل . من پسر هفده ساله ای هستم که از نظر اندام و ظاهر خوبم به گفته بقیه خوشگلم و تیپمم خوبه من مدتیه که با مامان بابا سر یک موضوعی بحث میکنم اینم اینه چرا بهم ماشین یاد نمیدین اونا هم میگن سنت به گواهی نامه نمی خوره هر وقت سنت خورد باشه .

    منم میگم چرا خواهر بزرگم از سال دوم دبیرستان ماشین زیر پاش بوده الان موقع من میگید که سنت باید به گواهی نامه برسه پدرم در جوابم میگه تو قدر نشناسی و اصلا ازت راضی نیستم .

    اینم بگم من ادم فوق العاده مذهبی هستم میگم من که نه دنبال دخترای مردمم بعدا کل تابستونمم اومدم کمکت سر کار چون بدن درد داشتی کلا برا کوچک ترین چیزی که می خوام اینقدر سرم منت میذارن که حتی دیگه بدم میاد بهشون بگم پول لازم دارم و از تو کارتم میکشم .

    ولی بر عکس خواهر کوچیک ترم هر چی بگه بدون یک ثانیه طول دادن حاضر میشه به پدرم میگم چرا این همه فرق میذارین میگه اون خیلی کمک میکنه در صورتی که فقط تو خونه خوابیده و هیچ کاری انجام نمیده؟

    دیگه خسته شدم میتوام تا جایی برسوننم برا کلاس میگن خودت برو ما وقت ندارم ولی برا خواهرم که کوچیکت تره وسط کار ول میکنه میره دنبالش بخدا خسته شدم خسته شدم برا همه چیز بهم گیر میده به این نتیجه رسیدم که برا خودم دوست دختر پیدا کنم که حرفامو بفهمه و همدمم باشه .

    ولی از خودم خجالت میکشم میگم این همه مسجد رفتی که اخرش این طوری بشه از طرف دیگه منو یکی از دخترای فامیلمون همو می خوایم نه ( برا دوستی ) و میگم اگه برم دنبال  دوست دختر به اون ظلم کردم بخدا نمیدونم چی کار کنم کمکم کنین از این فکر تمام امتحاناتم رو دارم خراب میکنم.


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    خودسازی در پسران (۲۳۱ مطلب مشابه) جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۳۸)
    • ۳۳۳۸ بازدید توسط ۲۲۵۳ نفر
    • جمعه ۱ بهمن ۹۵ - ۲۲:۲۰

    برو بالا