سلام وقت بخیر
در این پست می تونید با توجه به قوانین وبلاگ، با هم بحث کنید.
سلام وقت بخیر
در این پست می تونید با توجه به قوانین وبلاگ، با هم بحث کنید.
سلام من پسری ۲۳ ساله هستم
سؤالی که از شما دارم و کمی خودم رو نگران کرده اینه که طبیعیه کسی توی سن من تا حالا عاشق نشده باشه و در کل اصلاً از دختری خوشش نیاد؟ چون تو این سن اکثر پسرها شدیداً عاشق پیشه میشن و به همه دخترها دل می بندن، بین دوستان خودم هم زیاد هستن که در مورد کسی که بهش علاقه مندن خیلی حرف می زنن و این حرف هاشون واقعاً رو مخ منه و با حرف هاشون انگار رو مغزم رژه میرن یه جوری حالم بد میشه
خودم هم از فیلم های عاشقانه شدیداً بدم میاد و اگه یه حرف عاشقانه بشنونم مشکل عروقی پیدا میکنم
به نظرتون این موضوع برای یه پسری توی سن من غیر عادی نیست یا باید به تراپیست مراجعه کنم یا شاید بی خودی نگران شدم و اون کسی که مناسب منه هنوز پیدا نکردم
مرسی بابت جواب های زیبای شما همه رو می خونم.
سلام وقت همه بخیر باشه ان شاء الله
سؤالی که دارم بیشتر یه جور کمک برای شناخت رفتار جنس مخالفه
من دو سه ساله از دانشگاه فارغ التحصیل شدم... ترم ۳ یک گروه رفع اشکال مجازی تشکیل دادم و بچههای کلاس همه عضو شدن. یکی از همکلاسیهای بنده که خیلی هم درس خون بودن مدتی بعد اومدن حضوری به من پیشنهاد همکاری دادن. برای کارهای پژوهشی و... من قبول نکردم چون صلاح نمی دونستم با کسی که فقط اسمش رو بلدم و شناخت بیشتری ازش ندارم همکاری کنم. ولی ایشون خیلی اصرار میکردن.
به خاطر همین پرسیدم که چرا اومدن سراغ من و چرا وقتی من نمیپذیرم نمیرن با کسی دیگه همکاری کنن؟ ایشون گفتن چون تنها کسی که به نظرم میاد میشه باهاش همکاری کرد شمایین و خیلی پیگیر درس هستید بقیه جدی نیستن نمی شه بهشون اعتماد کرد و..... این بنای آشنایی من با ایشون بود و تا ترم آخر جزوههای منو قرض میگرفتن. هیچ وقت هم رفتار بدی ازشون ندیدم. ولی خیلی هر بار که به بهونه درس و... بهم پیام میدادن صحبت هاشون طولانی میشد و هر کاری میکردم روم نمیشد بگم پیام ندید یا حداقل صحبت رو کوتاه کنیم.
سلام
به نظرتون درک کردن تا چه حد خوبه؟ واقعاً من کلاً کارم شده درک کردن
یعنی هر کی هر کاری می کنه من اول سعی میکنم خودم رو جاش بذارم بعد حرفی بزنم. بعضی اوقات فکر میکنم که دارم در حق خودم ظلم میکنم با این درک کردن ها.
چون خیلی اوقات بعضیها یه کاری می کنن که واقعاً حقم نیست ولی خب میام میگم اشکال نداره درکش کن، خودت رو بذار جای اون ...، واقعاً نمی دونم درک کردن تا چه حد خوبه؟
آیا زیاد درک کردن مشکل ساز نیست؟
لطفاً نظر بدین ببینم چی به چیه
ممنونم
دخترم ۱۹ سالمه
سلام وقت همگی به خیر
دخترم و ۲۵ سالمه. راستش من چند وقته خیلی احساس نیاز به ازدواج میکنم. چون سنم داره میره بالا و خواستگار زیاد ندارم.
دانشجوی ارشد دانشگاه دولتی هستم و چون خیلی سرم با درسها شلوغه و درس هام زیاده، تصمیم گرفتم تا تموم شدن درس هام سر کار نرم در واقع وقت هم ندارم...دو سال هم کرونا بود نه تونستم دانشگاه برم و نه سر کار...فرصت دیده شدن توی بهترین سن رو از دست دادم...ان شاء الله حتماً خیر بوده...
مشکل من دیده شدنه...که در واقع دیده نمی شم...
به نظرتون جایی هست برم یا کاری هست انجام بدم که دیده بشم؟ خیلی وقتها دلم میخواست می تونستم برای کسی که مد نظرم هست پا پیش بگذارم، یعنی برم دنبالش بگردم و پیداش کنم...ولی امکانش نیست...
با دادن اطلاعاتم به مرکز معتبر که کار معرفی ازدواج می کنه هم مشکلی ندارم. به جز همدم تبیان البته، چون خیلی ریز اطلاعات می خوان و من نمی تونم در اون حد...
سلام
مشکلم را خیلی در لفافه می گویم چون نمیخواهم مشخصاتم معلوم بشود.
آخر دهه سوم هستم ازذسن تکلیف نمازهام رو خوندم قرآن مقداری و کمی هم مطالعه کتابهای دینی. و حتی با حجاب بودم و هستم. حجاب رو هم از اول دوست داشتم و دارم. و از کودکی دوست داشتم جزء پاکترین و بهترین آدمها باشم.
در کودکی با شنیدن داستان پیامبران و امامان دوست داشتم مثل اون ها باشم. بدون خطا! بدون هیچ گناهی! امّا این طور نشد. متأسفانه در همان کودکی یک زمانهایی برخوردهای بدی نسبت به پدر مادر خواهر برادر و غیره داشتم.
امّا واجبات رو عمل میکردم تا الآن! امّا یک مسئلهای هست من نمیخواهم اعتراف به گناه کنم پیش بندهها. امّا نمی تونم مشکلم رو حل کنم. خیلی دارم عذاب می کشم. نمیخواهم برای گناهانی که انجام دادم دلیل بیارم. من در یک برهه از زمان حدود چند سال قبل. لغزیدم...
تا حالا عروسی رفتید که خانواده داماد توش نباشن؟ به نظرتون بدون خانواده داماد میشه عروسی گرفت؟ فقط با فامیل عروس و همکاران داماد و دوستان داماد
اگر امکان حضور خانواده داماد نباشه، چه کار میشه کرد که نبود اون ها به چشم نیاد؟
سلام
من رشته م تجربیه، متأسفانه فکر نکنم پزشکی بیارم از این ور به پرستاری علاقه ندارم، می خوام بدونم آینده و درآمد رشته مدیریت مالی و بیمه اکو علامه اگر تو تهران بخونیم و شاغل بشیم چطوریه؟
یا وضعش خرابه برم سمت پرستاری!؟، اطرافیان تون دیدین بخونن!؟ کار مرتبط شاغل شن؟ حقوق شون در چه رنجی هست!؟
تو خارج از ایران رشته های پولسازی هستن مدیریت مالی البته اگه بشه پذیرش گرفت...
امام رضا که افتخار ایران به میزبانی از ایشان و مزار ایشان هست، تو این حدیث میگن:
من ترک التزویج مخافة الفقر فقد اساء الظن بالله -عزوجل-؛ ان شاء الله - عزوجل - یقول: «ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله».
هر کس از ترس فقر ازدواج نکند، نسبت به لطف خداوند بدگمان شده است؛ چرا که خداوند میفرماید: اگر آنان فقیر باشند خداوند از فضل و کرم خود بی نیازشان میکند.
یعنی اگه به خاطر ترس ار فقر ازدواج نکنید به خداوند شک کرده اید.
سلام بچهها
من ۲۴ سالمه یه پسر نسبتاً احساساتی و ساده امّا در عین حال به شدت عصبی و زود رنج (صادقانه باید می گفتم، طرفدار آنچنانی ام ویژگی هام ندارن)، عجیبه که این قدر بد خودم رو مطرح کردم درسته؟
درست شنیدین هم بد دهنم هم عصبی و احساسای و زود رنج، همه ی اینها از تاثیرات عاشقی بود که یک طرفه بود این قدر دیر شد که دیگه واقعاً دیر شد، نه اهل سیگارم نه دود و نه مشروب.
خیلی هم گناه میکنم یکی از گناهام این بود که به یکی علافه داشتم ولی این قدر اوایل بی جوابم گذاشت و بعد از چهار ماه نمی دونم رفت مریخ و و اومد من شدم داداشش، بچهها من روانی شدم، احساس روان و روحیه مناسب ندارم، خیلی تو درس هاش کمکش کردم.
بهش گفتم نرو گفتم بذار ی گوشهای دنیات باشم فقط بدونم هستی (فکر نکنید من التماس میکردم بمونه)
سلام
نیاز به کمک دارم من برای تصمیم گیری!
من ۲۸ سالمه! کل زندگیم به پاکی و حجب و حیا گذشت! تا حالا خواستگاران زیادی داشتم امّا مهر هیچ کدوم به دلم نیفتاده و این برای خودم هم عجیب بود تا همین چند وقت پیش که یه آقای از من خواستگاری کردن.
چیزی که منو جذب ایشون کرد اخلاق و پختگی و روابط اجتماعی بالاشون بود چیزی که اولین معیار من بوده همیشه! ولی مشکل اینه که ایشون صادقانه گفتن که روابط نامشروع زیادی داشتن که به گفته خودشون کنار گذاشتن که همین دلیل منو دو دل کرده و اگه با این مسئله کنار بیام ترس از بیماریهای مقاربتی دارم!
از اون طرف خواستگاری دیگه دارم بسیار محجوب و مومن، ایشون یه شغل معمولی با حقوق کم دارن امّا وضع مالی پدرشون خوبه و به گفته خودشون حمایت کامل میشن!
سلام دوستان وقت تون بخیر
من یه دختر ۲۵ ساله هستم که عمیقاً احساس تنهایی میکنم و اینکه فکر نکنید صرفاً یک احساسه در واقعیتم همین طوره.
خانواده م به هیچ وجه کنارم نیستن و با زخم زبون زدن های وقت و بی وقت شون آسایش رو ازم گرفتن؛ مثلاً اینکه من اصلاً فعلاً شرایط ازدواج رو ندارم و از همین استفاده می کنن و مدام بهم میگن تو موندی رو دست مون، بقیه رو ببین، تو چرا این طوری شدی؟
فلانی از تو ۵ سال کوچک تره و ازدواج کرده چرا دست از سرمون بر نمی داری؟ واقعاً اینها حس خیلی بدی بهم میده. من فعلاً شرایط سر کار رفتنم ندارم در واقع کار مرتبط با رشته م یا حداقل کاری که برام مناسب باشه رو پیدا نمیکنم و باز هم از همین استفاده می کنن و مدام میگن تو این گرونی تو چرا کاری نداری؟
علاوه بر این همه جوره محدودم کردن و من رسماً حس میکنم تو زندانم.
سلام وقت بخیر
مسئله ای برای من پیش اومده خواستم در موردش نظرتون رو بدونم
من دانشجوی دانشگاه آزاد تهران هستم ۲۳ ساله هستم. من همیشه تو دانشگاه سرم به کار خودم گرم بوده و هست تا یک ماه پیش که اتفاقی تو سلف دانشکده مون با دختری چشم تو چشم شدم در حد چند ثانیه.
گذشت تا چند روز بعد متوجه رفتارهایی از طرف اون دختر شدم اینکه هر روز جلوی من سبز میشد یا از کنارم میگذشت یا هر جا میرفتم اون جا بود. بعد یه مدت احساس کردم از من خوشش میاد.
تو این مدت من چیزی نگفتم بهش هر چی بود در حد نگاه بود. کم کم منم بهش علاقه مند شدم تصمیم گرفتم تو تلگرام بهش پیام بدم. دو هفته پیش بهش پیام دادم به صورت خودمونی که میخواستم باهات حرف بزنم امّا نشد. ایشون هم رسمی جواب دادن. من هم دوباره به صورت خودمونی و شوخی گفتم می خوام بیام برای امر خیر. که گفتن نه ممنون.
دیگه من چیزی بهشون نگفتم و فردای اون روز دیدم که تمام عکسهای پروفایل خودشون رو پاک کردن و تلگرام شون بدون عکس پروفایل شد. من از این دوگانگی رفتارشون تعجب کردم!!
سلام به دوستان خانواده برتر امیدوارم خسته نباشید
من دوست دارم از راهنمایی و نصیحت و تجربه در این زمینه به من کمک کنید. من دخترم حدوداً ۲۲ سالمه دانشجو هستم و دختر مذهبی و مقید و خانواده مذهبی و مقید و دختر چهره زیبا دارم و سخت پسند و سخت گیر هستم در یه سری مسائل. مثل خط قرمز که یه خواستگار رعایت نکنه.
همه اینها محبت خداست و اینکه هر جا رفتم هر مکان از من خواستگاری کردن من ازدواج یا قصدش نداشتم و میخواستم استقلال شغلی برسم. و به هیچ خواستگاری اجازه ملاقات ندادم و تجربه در زمینه صحبت با نامحرم نداشتم.
امّا اصل مطلب درباره ی اینه که یکی از بستگانم که هم بازی کودکی من بود. یک آقا پسر بود. از زمان بچگی به من علاقه مند بودن دوران دبیرستانم توجه و محبت شون به خودم احساس میکردم رفته رفته. برای هر مناسبت فامیلی و یا به دلیل نسبت فامیلی که با من داشتن. خونه ما می اومدن و امّا من دوری میکردم و ایشون طوری شدن که خبرش تو فامیل و علاقه اشون به من پیچید و حدوداً دو سال پیش من رفتار فوق العاده بدی نشون دادم تا غرورشون و دست از خواسته شون بکشن چون من خوشم نمی اومد و دوست داشتم آدم بهتری ازدواج کنم و اینکه کسی حرف برای من در نیاره.
سلام به همه
قصدی ندارم بگم چه واکسنی خوبه، فقط دادههای آماری رو از دور میبینیم و بعضی احتمالات رو بررسی میکنیم.
مگر آمریکا فایزر و مدرنا نداره؟ چرا آمار آمریکا این طوره؟ در صورتی که واکسن از آمریکا وارد میشد، ما در آمار از آمریکا بهتر می بودیم؟ اگر تست کم هست، کره جنوبی برای مثال زدن چطوره؟
آمریکا و شاید تمام دنیا، در اوج کرونا خودشون به واکسن احتیاج نداشتن؟ آمریکا در همون زمان اوج به کسی واکسن داده؟ واکسنی که مثلاً با فرمول فایزر در اسپانیا تولید شده، مورد بحث من نیست امّا حتی اگر همین مورد رو هم بحث کنیم، پس ساخت کارخانه واکسن لازم هست و واردات صرف کافی نیست. ممکنه کسی بگه تحریم هست، باید بگم که مدعیان حقوق بشر در مورد تحریم غذا و دارو که قاعدتاً باید دست نگه دارن، نه؟
راستی چه خبر از FATF؟ امضا نکردنش مانع واردات واکسن هست یا نه؟