سلام وقت همه بخیر باشه ان شاء الله
سؤالی که دارم بیشتر یه جور کمک برای شناخت رفتار جنس مخالفه
من دو سه ساله از دانشگاه فارغ التحصیل شدم... ترم ۳ یک گروه رفع اشکال مجازی تشکیل دادم و بچههای کلاس همه عضو شدن. یکی از همکلاسیهای بنده که خیلی هم درس خون بودن مدتی بعد اومدن حضوری به من پیشنهاد همکاری دادن. برای کارهای پژوهشی و... من قبول نکردم چون صلاح نمی دونستم با کسی که فقط اسمش رو بلدم و شناخت بیشتری ازش ندارم همکاری کنم. ولی ایشون خیلی اصرار میکردن.
به خاطر همین پرسیدم که چرا اومدن سراغ من و چرا وقتی من نمیپذیرم نمیرن با کسی دیگه همکاری کنن؟ ایشون گفتن چون تنها کسی که به نظرم میاد میشه باهاش همکاری کرد شمایین و خیلی پیگیر درس هستید بقیه جدی نیستن نمی شه بهشون اعتماد کرد و..... این بنای آشنایی من با ایشون بود و تا ترم آخر جزوههای منو قرض میگرفتن. هیچ وقت هم رفتار بدی ازشون ندیدم. ولی خیلی هر بار که به بهونه درس و... بهم پیام میدادن صحبت هاشون طولانی میشد و هر کاری میکردم روم نمیشد بگم پیام ندید یا حداقل صحبت رو کوتاه کنیم.
مثلاً شب های امتحان ساعت ۱۰ پیام میدادن و تا ۱۱ طول میکشید و خداحافظی میکردیم. بعد ساعت ۱ شب که آنلاین میشدم پیام میدادن که چرا بیدارین؟ بخوابین فردا امتحان رو خوب بدین و... یا وقتی میدیدند امتحانی رو خراب کردم یا موقعیت پیشرفتی رو از دست میدم خیلی حرص میخوردن گاهی عصبی میشدن...
وقتی هم که فارغ التحصیل شدیم، چون میخواستم بخونم برای کنکور دیلیت اکانت کردم ولی اینستاگرامم رو داشتم. بعد از چند ماه دیدم پیام دادن سلام خوبین؟ پیج تون رو اتفاقی دیدم اومدم سلامی بدم و حالی بپرسم. خیلی تعجب کردم! چون سعی میکردم خودم رو دور نگه دارم و حتی یک بار تونسته بودم خودم رو راضی کنم بهشون بگم حرف زدن مون طولانیه نباید به جز موارد ضروری صحبت کنیم...
ایشون تایید کردن ولی بعد از اینکه تو اینستاگرام بهم پیام دادن باز نشستن تعریف خاطرات و.... خب من واقعاً دیگه نمی تونستم این رفتارهای عجیب رو تحمل کنم... پس بدون اینکه خداحافظی کنم یا هر چیز دیگه اینستاگرامم رو هم دیلیت کردم.... چون واقعاً عذاب میکشیدم از صحبت با نامحرم و رفتار ایشون هم خیلی عجیب بود! امّا بعدش یه کم ناراحت شدم که چرا یک دفعه بیخبر رفتم باز به خودم میگفتم لزومی نداشت خداحافظی کنم ولی نمی تونم خودم رو راضی کنم که رفتارم خارج از ادب نبوده....
ایشون مثل برادرم هوام رو داشتن و مشکلات زندگی و رازشونو که فقط دو تا از هم اتاقیاشون ازش خبر داشتن به من گفتن... برنامه شون برای خارج رفتن که هیچکس نمی دونست و.... من همه رو می دونستم.
اهل نماز و روزه و محرم و نامحرم بودن و بیشتر حرف هاشون هم درسی بود
خودش میگفت طرفای ما صحبت کردن این جوری با دخترها یه چیز عادیه... در حالی که هیچ کدوم از دوستان، هم اتاقی ها یا خانواده شون نمی دونستن با من صحبت می کنن. و چند بار هم بهم سفارش کردن که بعد از چت پیامارو پاک کنم.. راستش من اون حرفش رو باور نکردم هیچ وقتم نفهمیدم من براشون در چه جایگاهی بودم... همکلاسی که باهاش راحته؟ همدم غیرهمجنس مفت؟ وسیله هوس بازی با نقاب پاکی؟ یا واقعاً هدفی نداشتن؟!
فقط می دونم احترام خیلی زیادی برام قائل بودن همیشه
شاید بگین بعد از دو سه سال تازه یادت افتاده.... درسته خیلی گذشته ولی اول اینکه هنوز یه مقدار عذاب وجدانم باقیه میترسم بی ادبانه رفتار کرده باشم و دوم میترسم اگه توی فضای مجازی پیج منو دیدن دوباره بیان سلام و احوال پرسی و... اون موقع نمی دونم چه کار کنم! سوم می خوام بدونم میشه این همه رفتار متناقض رو در یک نفر دید؟ در اطرافیان تون دیدین چنین کسی رو؟ هدف شون چی بوده؟ و چهارم اینکه امسال ان شاء الله می خوام دوباره وارد دانشگاه بشم.... از شما می خوام رفتار صحیح با این جور افراد رو بهم بگین که نه بی ادبی کرده باشم نه درگیر چنین مسائلی شده باشم! ممنون میشم راهنمایی بفرمائید
← رفتار شناسی پسران (۹۹ مطلب مشابه)
- ۳۵۸۹ بازدید توسط ۲۷۶۶ نفر
- دوشنبه ۳۰ خرداد ۰۱ - ۲۳:۲۷