سلام دوستان وقت تون بخیر
من یه دختر ۲۵ ساله هستم که عمیقاً احساس تنهایی میکنم و اینکه فکر نکنید صرفاً یک احساسه در واقعیتم همین طوره.
خانواده م به هیچ وجه کنارم نیستن و با زخم زبون زدن های وقت و بی وقت شون آسایش رو ازم گرفتن؛ مثلاً اینکه من اصلاً فعلاً شرایط ازدواج رو ندارم و از همین استفاده می کنن و مدام بهم میگن تو موندی رو دست مون، بقیه رو ببین، تو چرا این طوری شدی؟
فلانی از تو ۵ سال کوچک تره و ازدواج کرده چرا دست از سرمون بر نمی داری؟ واقعاً اینها حس خیلی بدی بهم میده. من فعلاً شرایط سر کار رفتنم ندارم در واقع کار مرتبط با رشته م یا حداقل کاری که برام مناسب باشه رو پیدا نمیکنم و باز هم از همین استفاده می کنن و مدام میگن تو این گرونی تو چرا کاری نداری؟
علاوه بر این همه جوره محدودم کردن و من رسماً حس میکنم تو زندانم.
قبل از این من افسردگی وحشتناکی گرفته بودم اصلاً برای کسی مهم نبود فقط خودم می دونم چی کشیدم تو اون شرایط و متأسفانه هنوزم احساس افسردگی دارم و این باعث کسلی و بی تحرکیم شده واقعاً خیلی مودم پایینه و رو کمک کسی نه اینکه نخوام در واقع نمی تونم حساب کنم.
اینکه این قدر حس بی پناهی میکنم خیلی اذیتم می کنه و متأسفانه دیگه ایمانم رو نسبت به خدا از دست دادم. شما چه توصیهای برام دارید؟
← خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه)
- ۴۹۳۲ بازدید توسط ۳۵۶۷ نفر
- پنجشنبه ۲۶ خرداد ۰۱ - ۱۴:۰۲