اختلاف محل سکونت مانع ازدواج محسوب می شود ؟

سلام

مامان من یک پسر خاله دارد که او یک دختر دارد و من و آن دختر به هم علاقه داریم و می خواهیم در آینده ازدواج کنیم. الان من ۱۶ساله و او ۱۵ ساله است و سالی یک بار بیشتر همو نمی بینیم و محل سکونتمان هم ۲۵۰ کیلومتر فاصله دارد آن ها در تهران و ما در یکی از شهرستان های استان اصفهان قرار داریم.

ازدواج ما از لحاظ فامیلی مشکلی ندارد؟ ما خیلی به هم علاقه داریم تنها مشکل مان همین اختلاف شهرمان است به هر کی گفتم. همین اختلاف محل سکونت را مانع ازدواجمان شمرده و این کار را غیر منطقی می داند. نظر شما چگونه است؟ اگر دو نفر از همه لحاظ اوکی باشند فقط محل سکونتشان دور باشد. آیا ازدواج آن ها عاقلانه است؟

خیلی ممنون

مرتبط :

بررسی موانع ازدواج مانند جسمی، روحی، خانوادگی و ...

آیا تحصیلات می تونه مانعی برای ازدواج باشه ؟

مهمترین موانع ازدواج آسان از نظر شما چیه ؟

مشورت در مورد موانع ازدواج

خواهران بزرگتر دختر مورد علاقه م، مانع خواستگاری کردنم شدند

احساس گناه میکنم که شدم مانع ازدواج خواهر کوچکترم

آیا زردی خود به خود دندان ها مانع ازدواج دختر محسوب میشه ؟

مواجهه با پدری که داره مانع ازدواج پسرش میشه

آیا گرم نبودن روابط اعضای خانواده، مانع ازدواج محسوب میشه ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

چرا ازدواج سخت شده و چرا خیلی ها خواستگار کم دارن

سلام خدمت همگی ...
این پست من مخصوص خانم های جوان مجرد هست پس خانم ها تاکید میکنم حتما حتما حتما بخونید تا اخرش شاید بدردتون خورد  که هی میگن ما چرا خواستگار کم داریم یا نداریم ولی اقایون هم مایلم نظرشون رو راجب حرف هام بگن تا بدونم چه قدر حرفام درسته ...
خوب میریم سر اصل مطلب ؛
البته قبلش خواهش دارم همگی نظر بدن ... خوب میخوام صاف و پوست کنده از نظر خودم بگم چرا ازدواج سخت شده و خیلی ها خواستگار  کم دارن ... خوب اولین دلیلش میتونه توقع زیاد اکثریت خانم ها باشه ...
هی منتظرند یک خواستگار پولدار و با کمالات و زیبا و .. بیاد خوب معلومه که چنین خواستگاری خیلی کمیابه ... حالا راه حل من خانم های گرامی همین توقع زیاد باعث میشه خیلی هاتون سنتون بالا بره بعد میگید چرا خواستگار ندارم  خوب وقتی یک پسر که پول کم داره میاد خواستگاریتون ردش میکنید خیال میکنید وقتی سن اون پسر بره بالا و پولش زیاد بشه میاد خانم هم سن خودش رو میگیره ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) رفتارشناسی پسران برای ازدواج (۶۸۷ مطلب مشابه)

توهم زده بودم که اون اقا از من خوشش میومده

سلام

چند ماه پیش یکی از ارباب رجوع های  شرکتمون که مشتری شرکتمون میشه خیلی به من توجه و نگاه میکرد طوری که که بیشتر همکاران فهمیده بودن یه برق اشتیاقی تو چشمای این آقا موج میزد طوری که دلش میخواد بیشتر با من اشنا بشه .

طوری که انگاری فرداش میخواسته بیاد خواستگاریم و من هم ازشون خوشم اومده بود و خیلی با احترام و خوش مشربانه باهاشون برخورد میکردم . حتی بهش گفتم که مدیر عامل که دوستتون میشه از اشناهام هست .

از طرفی این آقا با مدیر عامل شرکت دوسته و مدیر عامل از اقوام دور منم میشه. مدیر عامل یه ادم سنتی و متعصبه. بعد از چند ماه این آقا دوباره اومد شرکت این بار اصلا اون اشتیاق همیشگی و ذوقی که تو چشماش بود دیده نمیشد و خیلی سرد  برخورد کرد و اصلا تحویلم نگرفت و محل نداد طوریکه همکارم  فهمید . علت چی میتونه باشه ؟
میشه احتمال بره بر اساس حدس که این اقا رفت پیش مدیر عامل آمارم بگیره و مدیر عامل بخاطر اخلاق سنتی و قدیمی که داره اومد در مورد من بد گفت و برفرض گفت این خانوم نامزد داره ؟ یا من توهم زده بودم که این اقا از من خوشش میومده پس همکارام چرا شک کرده بودن ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
رفتارشناسی پسران برای ازدواج (۶۸۷ مطلب مشابه)

لو دادن متقلب در یه آزمون مهم ، درست یا غلط ؟

سلام

طاعات و عباداتتون قبول حق

اگه ببینید یه نفر سر یه ازمون تقریبا مهم به طرز وحشتناکی داره تقلب میکنه... مثلا سوالا رو خریده و متوجه بشید که داره جوابا رو وارد میکنه با این روش و حق شما و همه بچه های دیگه که دارن جون میکنن تا به یه جایی برسن رو میخوره. ایا این موضوع رو به مراقب ها اطلاع میدید تا رسیدگی کنند؟

حقیقتش من امروز این موضوع برام پیش اومد و به مراقب ها اطلاع دادم چون واقعا اذیت میشدم از این کارش ولی حالا میگم کاش چشمامو بسته بودم و چیزی نمیگفتم . نه که کاری که کردم و اشتباه بدونم....اصلا!!!! فقط محض اینکه دلم برای اون طرف سوخت یه کم .

شما باشید چیکار میکنید؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

17 سالمه و 194 سانت قد دارم

سلام
من پسرم و 17 سال سن دارم و قدم هم 194 سانتی متر هست! و تقریبا لاغرم البته آزمایش دادم و صفحه رشدم بسته شده و دیگه قدم بلند تر نمیشه. متاسفانه بعضی از دوستانم گاهی اوقات بخاطر قدم منو مسخره می کنن البته اونا به شوخی این کار رو می کنن ولی خب من ناراحت میشم ولی چیزی نمیگم.
میخواستم بپرسم که واقعا از نظر شما قد من خیلی غیر عادیه؟ شایدم من چون لاغرم این طور به نظر میرسم.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)

روش شناختن افراد خودخواه قبل از ازدواج

سلام
الان ما بایه نوع خودخواهی در بین بعضی از زوج ها مواجه هستیم . مرد به خانمش میگه یا اون کاری رو که من میگم انجام میدی و منو به خواستم میرسونی یا طلاقت میدم یا میرم سرت هوو میارم یا .... ، زن به شوهرش میگه یا نظر منو قبول می کنی یا این که میرم و مهریه م رو اجرا میذارم ... !
اگه دقت کنید یکی از عوامل مهمی که بعضی از خانم ها اصرار به تعیین مهریه بالا دارن اینه که اگه شوهرشون اونا رو مجبور به انجام کاری که دوست ندارن کرد ، بتونن با قدرتی که مهریه به اونا داده ، جلوی خواسته های نامعقول شوهرشون مقاومت کنن ، از اون طرف آقایون هم به دنبال مهریه پایین هستند که در شرایطی مشابه ، قدرت اینو داشته باشن که زیر بار حرف زور نرن .
موضوع بحث مهریه نیست ، فقط مثال زدم که منظورم رو برسونم . سوال اصلی بنده اینه که ، در خواستگاری و تحقیقاتی که قبل از ازدواج انجام میشه ، چطور باید چنین افراد خودخواهی رو شناخت ؟
موفق باشید

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه) رفتارشناسی پسران برای ازدواج (۶۸۷ مطلب مشابه) رفتارشناسی دختران برای ازدواج (۶۰۴ مطلب مشابه) شناخت قبل از ازدواج (۱۵۲ مطلب مشابه) قبل از ازدواج لازم است بدانید (۲۹۶ مطلب مشابه)

مشکلات مالی برام هیچه اگه شوهرم بهم محبت کنه

سلام

در مورد پست زوج معلمی که همه خانومو محکوم کردن ، ازدواج من سنتی بوده.. و تو سن کم و نامزدی طولانی ، نمیدونم واقعا همسرم منو انتخاب کرده یا مادرش؟ و الان از انتخاب من پشیمونه یا نه؟ از همون اول از همسرم خواستم مستقل باشه ، بعد ازدواج برای کمکش طلاهامو فروختم. همه ته دلمو خالی کردن ولی من اعتماد کردم . خوب پیش میرفت منم با سختی هاش ساختم . زندگی توی اتاق ۳۰ متری با کمترین امکانات ، ولی از یه جایی به بعد همه ارزوهامو به باد رفته دیدم... وقتی تمام سرمایه ای رو که جمع کرده بودیم به پدرش داد و دوباره یکی شد .

دیگه زندگیم بهم ریخت ، مقایسه اومد تو زندگیم ، پشیمون شدم از اینکار... چون پدر شوهرم قصد برگردوندن پولو نداره ، همه چی پرید ، همسرم کاری رو کرد که من مخالفش بودم... منو ندیده گرفت... از اون موقع همش شد غر .

بعد ۴ سال هیچ پیشرفتی نکردم... همش شد پسرفت روز به روز بدتر... برای ۲۰ سال اینده هم هیچ پیشرفتی نمیبینم . منو ندیده گرفت و الان پشیمون شده از اشتباهش . ولی من الان باردارمو بدترین وضعیت مالی رو دارم پشت سر میذارم . الان فهمید که باید همون اول مستقل میشد . الان دوباره به فکر استقلال مالیه ولی من اعتماد ندارم بهش .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) مسائل زنان (۱۸۵ مطلب مشابه) محبت بین زن و شوهر (۵۱ مطلب مشابه) مسائل زناشویی خانم ها (۵۴۹ مطلب مشابه) درد دل های زنان (۲۱ مطلب مشابه)

تجربیات شما در مورد تزریق بوتاکس برای درمان عرق کردن کف دست

سلام

من یه دخترم ،20 و خورده ای سن دارم و مشکلم اینه که از بچگی تا الان کف دستام به شدت عرق میکنه به طوری که مواقع استرس یا گرما از کف دستام قطرات عرق چکه میکنه و در حالت طبیعی هم کف دستام دائم خیس . این مسئله برای من شده یه دغدغه و همه زندگی منو تحت الشعاع قرار داده  و به خاطرش خیلی عذاب میکشم و اعتماد به نفسم در روابط اجتماعی کم شده. دکتر هم زیاد رفتم ، محلول موضعی ، قرص ، حتی 12 جلسه فیزیوتراپی iontophoresis  انجام دادم ولی متاسفانه بی فایده بوده .

از درمان های گیاهی مثل حنای بی رنگ ، بادمجان ، چای هم استفاده کردم که باز هم بی نتیجه بوده . تا اینکه من الان تصمیم گرفتم آمپول بوتاکس کف دستام تزریق کنم که میگن جلوی تعریق کف دست میگیره اما اثرش موقتی و نهایت 6 ماهه. 

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تجربیات پزشکی (۳۲۲ مطلب مشابه)

دختر مورد علاقم زود رنج ، حساس و وابسته به خانوادشه

سلام خدمت تمام دوستان. ایام به کامتون ان شا ء الله.
پسر 24 ساله ای هستم و قصد ازدواج با دختر خانمی رو دارم. مدت یک سالی بود که به ایشون علاقه مند بودم . مدتی هست  به خواستگاری ایشون رفتیم و در حال صحبت کردن درباره مسائل مختلف هستیم و البته تا حدودی به تفاهم هم رسیده ایم. ولی دو سوالی ذهن منو درگیر کرده و نمیتونم به نتیجه ای برسم.

1- موضوع اولی که ذهن منو اشفته کرده و منو دو دل کرده  این هست که مدتی هست متوجه شدم ایشون ادم زود رنج و حساسی هستن و 90% ویژگی های انسانهای زود رنجو دارن.
مثل :
بسیار وظیفه شناس، انتقاد ناپذیر، ریزبین، زود اشکش در میاد، به درد حساس هست، خیلی با وجدان، از سرو صدا بدش میاد و میگه نباید بعدا سرم داد بزنی، اطلاعات رو عمیقا پردازش میکنه، وقتی ناراحت میشه سکوت میکنه، انتظار داره اگه بعدا از دوستان یا آشنایان حرف ناراحت کننده ای به ایشون زد من تمام و کمال پشت ایشون باشم و از ایشون حمایت کنم و...

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
رفتارشناسی دختران برای ازدواج (۶۰۴ مطلب مشابه)

بین تحصیل ، شغل و ازدواج موندم

سلام
من چند تا سوال داشتم که ممنون میشم اگه جواب بدید .
سوال اولم در مورد آشنایی با هدف ازدواج هست.  اطراف من خیلی از زوج ها یه مدت با هم به نیت ازدواج در ارتباط بودن و بعد ازدواج کردن و به همین خاطر من هم به این نوع ازدواج فکر میکنم و مدتی پیش هم بنده متوجه شدم که آقایی به من علاقه دارند و به صورت غیر مستقیم و آشکار این موضوعو بیان میکردن طوری که همه میدونستن و شائبه ای وجود نداشت و منم با بقیه مشورت کردم و گفتن اگه مناسبه بهش غیرمستقیم بفهمون که مایلی و اگه خواستید بیشتر آشنا بشید(خانوادمم کلا با آشنایی مشکلی ندارن) اون آقا هم شرایط ازدواجو داشتن و منم غیرمستقیم  بیان کردم ولی همچنان رفتارشون همون جوری و همراه با ابراز علاقه ی آشکار بود و من هم محترمانه و عادی برخورد میکردم, چندین ماه به همین منوال گذشت , تا این که من دیگه اونجا کاری نداشتم و مادرمم مریض بود و از طرفی هم خسته شده بودم که مستقیما چیزی نمیگن , درنتیجه علیرغم میل قلبیم چند وقت اونجا نرفتم و اصلا ارتباطی نداشتم ,بعد از مدتی که دوباره رفتم رفتار سردی نشون دادن که قلبم شکست و متقابلا سرد برخورد کردم و دیگه هیچ وقت اونجا نرفتم , شاید بگین حق داشته و من نباید سرد برخورد میکردم ولی برای من که اولین بارم بود سخت بود بدون این که ازم توضیح بخوان قضاوتم کنن و بی احساس فرضم کنن, الان چندماه میگذره و من هنوز یادشم , احساس میکنم میخواست من برم سمتش درحالی که من هیچ وقت همچین کاری نمیکنم.

 حالا به نظرتون رفتار من نامناسب بوده؟ واقعا چندماه کافی نبود ؟واقعا آقایون با دیدن چنین رفتاری پشیمون میشن ؟ چرا درنظر نگرفت من مذهبیم و هرکاری برام مقدور نیست ؟ 

میدونم اون اگه اومده بود دنبالم خوشبخت ترین مرد  میتونست باشه که همه ی احساس و مهربونی بی حد من فقط برای اون بود . 

سوال دوم :

 

مشکل دوم من اینه که بین  تحصیل و شغل و ازدواج موندم , من از لحاظ تحصیلی و شغلی موقعیت خوبی دارم و میدونم اگه ادامه بدم میتونم آینده ی درخشانی داشته باشم ولی گاهی با خودم میگم شاید شغلم و موقعیت تحصیلی و رفتارم باعث شده کسی سمت من نیاد, درحالی که برخلاف ظاهرم که بیرون کاملا جدیه, آدم احساساتی هستم و دوست دارم همسری داشته باشم که براش خانومی کنم و میدونم اگه با من محترمانه رفتار کنه در اکثر موارد چیزی جز چشم بهش نمی گم و در سایر مواردم اگه اختلافی باشه سعی میکنم با صحبت حل بشه ( نه با گریه زاری چون آدمی منطقی هستم  ) , گاهی وقتا انقدر تو خونه احساسی هستم و به دیگران محبت میکنم که مادرم میگه کسی بشنوه باور نمی کنه تو اینطوری باشی . من فکر میکنم رفتارم ناشی از همون چیزاییه که به من یاد دادن ( خانوم بودن و .... که شاید امروز ارزشش کم شده) البته شاید زیاده روی میکنم .

به نظر شما این مسائل  و نوع رفتار من ( جدی هستم و صمیمی نمیشم و با آقایون در حد مسائل شغلی و درسی همصحبت میشم _ از نظر ظاهر خوبم و محجبه هم هستم ) باعث میشه آقایون تمایلی به ازدواج با من نداشته باشن یا این که کلا ازدواج کم شده و منم مثل سایرین خواستگاری ندارم ؟ 

خانومایی که در شغل و تحصیل موفق بودن بعد از ازدواج پشیمون نشدن ؟ ( چون به هر حال از لحاظ زمان و انرژی محدودیت ایجاد میشه )

از این همه تناقض بین چیزی که یاد گرفتم و چیزی که جامعه میخواد به ستوه اومدم .

پیشاپیش ممنونم از همتون  , التماس دعا.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

با چه سیاستی خودم رو در دل خانواده ی شوهرم جا کنم ؟

سلام دوستان

شما دوران عقدتون چند وقت به چند وقت شوهرتون میومد خونتون؟ خودتون دعوتش میکردین یا خودش میومد ؟  شما چند وقت یه بار میرفتین خونه اونا ؟ خودتون میرفتین یا شوهرتون دعوتتون میکرد؟

آخه شوهر من اصلا نمیگه بریم خونه ما و شاید خیلی دیر به دیر  من میرم خونشون اونم فقط واسه مناسبت ها که خودم میگم بریم یا مگر مهمونی باشه بیاد دنبالم بریم...

البته اوایل عقدمون میگفت و بیشتر میرفتیم ولی مدتیه که اصلا نمیگه هیچی و شاید حتی چند ماه بشه که نرم خونشون... به نظر شما نرماله یا خودم باید بگم بریم خونتون ؟ چکار کنم دلم میخواد رابطم با خونواده شوهرم بهتر باشه نه  تفریط و نه افراط در حدی که احترام و حرمت ها حفظ بشه.

میخواستم از تجربیات و دانسته هاتون درباره خودشیرینی واسه تک تک اعضای خانواده شوهر بگید لطفا با مثال و جزئی بگید که چطوری با سیاست خودمو توی دلشون جا کنم ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه) تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

ترنم مناجات (45)

 

دریافت

 

سلام

لینک اصلاح شد.

شادکام باشید.

 

به خواستگارم شک دارم

سلام خسته نباشین

یه سوال خیلی مهم دارم . من از کاربرای خاموش خانواده برترم،  ولی نظر چند تا از کاربرا همیشه منطقیه و درست و میخوام منم راهنماییم کنید به عنوان کسی که واقعا نیاز به راهنمایی داره .

من دانشجوی ترم 5 هستم و  تا الان که 21 و خورده ای سالمه هیج وقت دوست پسر نداشتم و خوشم نمی اومد از روابط بی قید و بند ولی همیشه دوست داشتم زودتر ازدواج کنم و به گناه نیفتم .

سه ماه پیش تقریبا یکی از همدوره ای هام که ازم 7 سال بزرگتره درخواست آشنایی داشت و منم قبول نکردم تا با هم رابطه داشته باشیم و اونم اومد خواستگاریم ... هردومون خانواده ای مذهبی داریم و اهل نماز روزه ایم ولی خیلی زیاد مذهبی نیستیم ...

من جلسه اول ازش پرسیدم تا حالا با کسی رابطه داشته اونم گفت 6 ماه با یه خانم که فقط آشنایی بوده و خانوادشم در جریان بودن واقعا ، مادرش گفت چون سطح اقتصادی و ایناشون بهم نمیخورده دیگه بعد 6 ماه ادامه ندادن و خودشم گفت حس میردم گولم میزنه اینا گذشت تا این که من فهمیدم باهم  4 بار بیرون رفتن ... حتی جاده چالوس!!!

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
رفتارشناسی پسران برای ازدواج (۶۸۷ مطلب مشابه)

کسانی که به سقف آرزوشون رسیدن الان حس خوشبختی دارن؟

سلام

یه سوال دارم. کسانی که به سقف ارزوشون رسیدن الان حس خوشبختی دارن؟ مثلا انقدر تلاش میکنن که پزشکی قبول شن. الان چه حسی دارن ؟ چجوریه... ؟

من احساس میکنم تو زندگیم به هیچی نرسیدم. کنکورمو خراب کردم. رشتمم بدردنخور شد. سر کار هم نمیرم و دوس ندارم برم. از وقتی هم که ازدواج کردم انگار رفتم تو یک قفس. الانم که بچم کوچیکه. همش با خودم میگم کاشکی هیچ وقت عروس نمیشدم. شوهرم ادم خوبیه. ولی من انگار به هیچ کدوم از ارزوهام نرسیدم. من عاشق طراحیم .

حتی هنرستان نمونه دولتی هم قبول شدم ولی پدر و مادرم نذاشتن و دبیرستانش منو فرستادن. همش با خودم میگم سرنوشت من همونجا اشتباه راهشو انتخاب کرد. همش حس پوچی بهم دست میده. شبانه روز خاطرات روزای مجردیم و کارام همش یادم میاد. ولی زندگی متاهلی انگار واسم جذاب نیست . فکر کنم خیلیا اینجوری فکر میکنن مثل من.

خدا رو شکر شوهرمو دوس دارم . اما خاطرات عشق مجردی یه چیز دیگس.. نمیتونم از فکرش دربیام. چکار کنم از این حالت شکست خوردگی بیرون بیام. اصلا حس خوبی نیست .مثل اینه که جوونیم تباه شده واسه م. 

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل زنان (۱۸۵ مطلب مشابه)

در بهترین سال های زندگیم تنهام

سلام
من دختری 32 سال تمام هستم. خواهرهای کوچکم رفتن . چند روز قبل توهینی نبود که پدرم بهم نکنه بابت بی شوهری... خواستگار زیاد بوده ولی اصلا پیش نمیره و گاهی احساس میکنم جور نمیشه و خدا نمیخواد.

محجبه ام اما شیک پوشم. تحصیلات عالیه دارم کار خوب درامد یه خونه کوچیک ظاهرم بی بیه .  طوری که حتی همکارام فکر میکنن 25 سالمه حالا بیرونیا که فکر میکنن تازه میرم دانشگاه. سعی میکنم به پدر مادرم برسم ولی خونمون توش ذره ای محبت و ارامش نیست میدون جنگه.

خدا رو شاکرم نمیدونم چرا دعای ازدواجم نگرفته و در بهترین سالهای زندگیم تنهام. نگید پول و فلان من یکیو میخوام بهم بخوره. خاستگار دکتر و پولدارم داشتم اما شعور نداشتن. دلم میخواد عین یه معجزه زندگیم با کسی که دوستش دارم عوص شه ،عوض این همه سال سختی ، سرکوب نیازا و رفتن خواهران کوچکتر  و عذابی که خانوادم دادن.. تو رو خدا بیاید برای همه دعا کنیم برای من دخترم که از همه دنیا بریدم تو این ماه عزیز دعا کنید ان شالله به حرمت دل پاک شما بلکه راحت شم.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ازدواج و مسائل گوهران کشف نشده (۱۳۳ مطلب مشابه)