سلام
عبادات شما مقبول حق
اگر مطلبم کمی طولانی شد پیشاپیش عذرخواهم .
شاید برای شما هم کمی عجیب باشد همینطور که برای خودم عجیب و غیر قابل هضم هست و با گذشت چند ماه هنوز احساس میکنم در کابوسی تلخ به سر میبرم. اما خواهش میکنم که اگر نظری دارید که در حکم نمک پاشیدن بر زخمم عمل میکند یا قصد دارید برچسب داستان پردازی و دروغ به نوشتارم بزنید،لطف فرموده و مرقوم نفرمایید چرا که به اندازه ی کافی خراب احوال هستم
دختری 26-7 ساله هستم.دارای تحصیلات دانشگاهی،شاغل بصورت پاره وقت،با قیافه ای عادی و خانواده ای عادی و وضع مالی عادی... مذهبی نیستم ولی حتی الامکان به دستورات دینی مقید هستم .
تقریبا دو سه سال پیش با آقایی بصورت اتفاقی در محل کار آشنا شدم، چند بار دیگر هم به محل کار بنده آمدند و در این رفت و آمد ها شماره ی بنده را گرفتند برای مناسبات کاری،گذشت تا بعد از یک ماه ایشان در یکی از شبکه های مجازی به من پیام دادند و درباره یک مساله کاری سوال پرسیدند. این ارتباط ادامه دار شد و مثل اغلب آشنایی ها،ارتباط ما ابتدا در حد سوال و راهنمایی یا مشورت و ... بود.ولی بعد از چند ماه به علت تفاهم و همفکری زیاد در اغلب مسایل به هم علاقمند شدیم،که البته علاقمند شدن به فردی که چندین ماه هم صحبتت باشد و از نظر فکری هم مشابه باشید چیز عجیبی نیست.خلاصه که ما تا همین الآن با هم مرتبط هستیم .
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)