سلام
پسری هستم 28 ساله راستش من مشکلم اینه که دیگه مثل سابق تمایلی به ازدواج ندارم با وجود اینکه شرایطش رو دارم اما ازدواج دیگه برام هیچ هیجانی نداره و نمیتونم عاشق کسی بشم .
اما خانوادم اصرار دارن که ازدواج کنم و بابت این موضوع کلافه شدم تا همین شش هفت سال پیش که دوست داشتم ازدواج کنم اما شرایط مالیش رو نداشتم . اما الان که خدا رو شکر وضع مالیم خوبه دیگه نه تمایلی به ازدواج دارم و نه می تونم به این راحتی ها کسی رو دوست داشته باشم.
بخاطر موقعیت شغلیم دخترای زیادی دور و برم هست اما خیلی هاشون عاشق شغل و وضعیت اقتصادیم هستن و مابقی هم فقط تظاهر میکنن که پول براشون مهم نیست اما من دیگه آدم ساده قبلی نیستم و گول نمی خورم .
راستش سال ها قبل خام بودم و حرف از عشق و علاقه و ... میزدم اما حالا متوجه شدم ازدواج فقط یک معامله اقتصادیه و هر زمانی میتونی انجام بدی فقط کافیه پول داشته باشی و در حال حاضر هم من حاضر نیستم از این بازار خرید کنم و توش سرمایه گذاری کنم اما نمیدونم چرا خانوادم حاضر نیستن به عقیدم احترام بذارن؟ چرا همیشه خانواده ها فکر میکنن که صلاح فرزندشون رو بهتر از خودش می دونن ؟
با تشکر از وقتی که گذاشتین
← ازدواج و مسائل درک نشدگان (۱۰۲ مطلب مشابه)
- ۷۳۴۴ بازدید توسط ۵۲۲۳ نفر
- دوشنبه ۲۹ خرداد ۹۶ - ۲۱:۱۰