سلام و درود
بنده خانمی 27 ساله هستم که متاسفانه با شوهرم مدتی اختلاف پیدا کردیم . 13 سال با هم به خوبی زندگی کردیم . شوهرم هم آدم خوب ، سر سنگین و مؤدبی هست .
جریان از اینجا شروع میشه ، که دایی شوهرم 3 سال از من کوچک تره به خواهرم علاقه داشت ، یک روز خواهرم خونمون بود ، منم آماده شده بودم و منتظر شوهرم بودم که بریم بیرون ، شوهرم هم با خانودش و داییش اصلا رابطه خوبی نداره ، من که از خدا بی خبر بودم ، خواهرم زنگ میزنه به دایی شوهر و میگه بیاد خونمون که ببینتش ، تا درب خونمون زنگ خورد ، فکر کردم شوهرمه ، تا درب رو باز کردم دیدم این آقا پرید داخل .
چند دقیقه نشد که اومد داخل شوهرم از راه رسید ، منم به خاطره خواهرم و رابطه بد شوهرم با داییش ، اون را کردم داخل کمد و درب رو روش قفل کردم .
همین که شوهرم اومد داخل ، دختر 5 سالم رفت بهش جریان را گفت : خلاصه خون به پا شد ، و کارم با شوهرم به طلاق هم کشید اما با پا در میونی بزرگا دوباره برگشتیم سر زندگی ، اما دیگه مثل قبلش نشد ، سرد بود ، تا سر موضوعی بحثمون میشد همش اون روز رو میکشید وسط ، و میگفت تو بهم خیانت کردی ، آبرو واسم نذاشتی .
تا عید امسال گفت دیگه نمیخوامت ، ازت بدم میاد و میخوام ازت جدا بشم ، منم وقتی دیدم ، کم محلی میکنم ، بی محلی کردم ، و اومدم قهر خونه پدرم ، من واقعا شوهرم رو دوسش دارم عاشق زندگی و دخترمونم ، اما اون دیگه میگه طلاقت میدم ، الان 5 ماه از این قضیه میگذره نرفته درخواست طلاق بده که من درخواست بدم که کارش راحت تر بشه .
اما من که نرفتم درخواست طلاق بدم ، فقط به خاطر این که دوسش دارم و میخوام برم سر زندگیم ، هر چی هم زنگش میزنم میگه نمیخوامت و فقط طلاق ، اما درخواست هم نمیره بده ، من تا حالا هیچ کاری نکردم که شاید نظرش بر گرده و پشیمون بشه . دخترم هم الان پیش اون داره زندگی میکنه .
قبلا از نظرات خوبتون تشکر می کنم
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل طلاق (۸۸ مطلب مشابه)