به علت خارش شدیدی که داشتم متاسفانه پردم پاره شد

سلام دوستان

مرسی که سوالمو می خونید .

من یه دختر 19 سالم که وقتی 9 سالم بود بخاطر عفونت شدیدی که گرفته بودم وقتی خودمو می شستم به علت خارش شدیدی که داشتم متاسفانه پردم پاره شد اون روز فقط گریه کردم چون خون ریزی شدیدی کردم و از ترس به نتونستم به مادرم که بیش از حد خشک و سرده چیزی بگم و چند سال بعد وقتی فهمیدم چه بلایی سرم اومده زندگیم جهنم شد و متاسفانه به کسی چیزی نگفتم و ده سال ریختم تو خودم که نتیجش شد استرس شدید و بیماری قلبی اگر ترس از خدا نبود تا الان هزار بار خودمو کشته بودم .

همه ی خواستگارمو به ی بهونه ای رد می کنم یا یه کاری می کنم از من خوششون نیاد واقعا موندم چیکار کنم .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

نظرتون درباره اختلاف تربیتی دختر و پسر در جامعه ما چیه؟

سلام

نظرتون درباره اختلاف تربیتی دختر و پسر در جامعه ما چیه؟ (بالاخره شما پدر و مادرهای آینده این مملکتید!)

1- دختر
دختر به دنیا می آید. مدرسه میرود. دانشگاه میرود. منتظر شوهر میماند!
کلا وظیفه و مسئولیت خاصی در کل این دوران بر گردنش نیست و به قول معروف از هفت دولت آزاد است!

البته شاید دنبال کار هم برود ولی یقینا تفریحی است و هیچ مسئولیتی بر عهده اش نیست و بیشتر جنبه تفریح و سرگرمی ( و البته جدیدا روز مبادا ) برایش دارد! البته برخی دختران هم برای فراهم آوردن توقعات بالایی که پدر حاضر به پرداخت هزینه اش نیست به سراغ کار کردن میروند! ولی در هر صورت این یک مسئولیت نیست و هروقت خواستند از فردایش نمیروند! به همین سادگی و خوشمزگی!!

بعد ازدواج میکند. تعداد 1-2 و یا نهایتا اگر منت بگذارد 3 فرزند می آورد. اگر خیلی لطف کند 1-2 سال شیر به کودکانش میدهد. و اگر واقعا بزرگوار و کریم (شایدم فقیز!) باشد، از مهد کودک فرستادن آنها اجتناب کرده و خودش در تربیت آنها همت میورزد!

2- پسر
پسر به دنیا می آید. مدرسه میرود. دانشگاه میرود ( اولین مسئولیت نیمه مهمش! چون باید سعی کند درسی بخواند که فردا به درد کارش بخورد!). بعد باید سربازی برود ( دومین مسئولیت مهمش! باید برای حفظ میهن جان فشانی ( البته اکثرا حمالی و گرد و خاک فشانی! ) بکند!

ولی در کل دوران سختی را میگذراند و در این 2 سال اختیارش دست دیگریست!! . بعد باید برود دنبال کار ( سومین مسئولیت مهم یک پسر! ) و اینجا نیز دوباره از مهارت های دوران سربازی استفاده کرده و اینبار جلو کارفرما گردن خم کند و پا بر زمین بکوبد و به تعریف و تمجید از او بپردازد تا چندرغاز حقوق ماهیانه ای بگیرد. بعد باید پس انداز را شروع کند و شرایط ازدواج را فراهم آورد ( چهارمین مسئولیت جدی یک پسر ) و بعد هم ازدواج کند و تا پایان عمر این راه را ادامه دهد!

-------------------
درسته من پسرم و پسرونه نوشتم، ولی خیلی دور از انصاف نبود!

واقعا ما پسرها حداقل 4 مسئولیت اساسی بر گردنمون هست و عالم و آدم از ما توقع برآورده کردنش رو دارند و اصلا زندگی ما بسته به برآورده کردن همه ی اینهاست! ولی در جامعه ما از دخترها هیچ انتظار و توقعی نمیرود و خیلی بی مسئولیت و بی خیال بزرگ میشوند!

نتیجه اش هم میشود بالا رفتن بی حد و اندازه و غیر منطقی توقعات دختران موقع ازدواج(اشکال نداره فحش بدید ما عادت کردیم :D )

ولی خداوکیلی اندکی بیندیشید و برای پروراندن نسل بعدی کمی فکر کنید! خصوصا آقایان!
شماها که چوب این تربیت غلط رو خوردید حداقل دخترای مسئولیت پذیر و بساز تربیت کنید پس فردا پسرهای خودتون گیر اینها نیفتن و خاطرات جوونی (بهتره بگم پیزی!!) تون دوباره زنده نشن واستون!!!

با تربیت صحیح فرزندان دختر خود، به فرزندان پسر خود رحم کنید ..........

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تربیت رفتاری پسران (۱۲۳ مطلب مشابه) تربیت رفتاری دختران (۱۱۰ مطلب مشابه)

حساب و کتاب کردن تماس های تلفنی در دوران عقد

سلام

از متاهلا میخوام تجربه واقعیشون و از مجردا هم تصورشون یا دیده هاشون از اطرافیانشون را راجب سوالم بگن.

من دختری هستم که چند ماهه عقدم. من و شوهرم معمولا در هفته 3-4 شب با هم هستیم مثلا از عصر میاد خونمون یا من میرم خونشون تا صبح روز بعد که از هم جدا میشیم پیش هم هستیم .

ولی دیگه در طول روز هیچ رابطه پیامکی با هم نداریم و اگه اون روز نریم پیش هم فقط عصر یا سر شب به هم تلفن میزنیم یعنی کلا حدود  5 تا 10 دقیقه در شبانه روز رابطه تلفنی که اون هم بیشتر احوال پرسی و خبر گرفتن معمولی هست.

بعضی روزا میشه که من همون یک بار تماس روزانمونو باهاش میگیرم و بعضی وقتا هم شده من دو روز پشت سر هم تماس میگیرم ولی رو بعد که منتظر تماسشم زنگ نمیزنه و باز خودم زنگ میزنم وقتی هم که زنگ میزنم و میپرسم چکار میکردی میگه بیکار یا مثلا تلوزیون می دیده ولی به من زنگ نمیزده.

( البته شاید اگه بیشتر صبر میکردم شاید خودش بعدش باهام تماس میگرفت. نمیدونم )

وقتی میشنوم بعضی شوهرا روزی چند بار به خانومشون زنگ میزنن یا پیام میدن ولی ما اینطوری هستیم با خودم میگم اگه یک روز من زنگ زدم حداقل روز بعد و اون سراغمو بگیره یا اگه دو روز پشت سر هم من زنگ زدم از دلم میگذره که دیگه اگه اون زنگ نزد منم نزنم و سرسنگین شم.

ولی نمیدونم درسته یا نه. البته روی هم رفته اگه حساب کنم بیشتر اون زنگ زده نسبت به من.
 اصلا باید این حساب کتابا و فکرها را با خودم بکنم یا بی اهمیت از کنارش بگذرم .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه)

در جلسه چندم خواستگاری بگم قبلا رابطه نامشورع داشتم ؟

سلام.
من چهار سال پیش یه رابطه ی نا مشروع داشتم.
خودم میدونم کارم اشتباه بود نمیخواد بیاید باز سرکوفت بزنید. به نظرم گذشته ی خودمه و به خودم ربط داره و اگه همسر آیندم بخواد بحثشو پیش بکشه مطمئنن قرار ازدواجمو باهاش به هم میزنم.
یه چیزی بوده بین خودم و خدام . به بندش هم ربط نداره. الان سه ساله توبه کردم و یه با خدای واقعی شدم.
حالا به نظرتون خواستگار که میاد من کی باید این موضوعو باهاش مطرح کنم؟؟؟ روز اول که نمیشه اعتماد کنم و بگم. اگرم بگذره و تصمیم بگیرم به دردم میخوره بعد بهش بگم میگه چرا زودتر نگفتی؟ تازه ممکنه وابستگی هم پیش اومده باشه
میدونم از لحاظ دینی نیاز نیست بهش بگم ولی از پنهان کاری خوشم نمیاد. با اینکه میگم حق نداره بهم بگه چرا و .... اما این حقشه که بدونه.
ممنون

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

اون میخواد عکس مو براش با تلگرام بفرستم

سلام

کسی رو به من معرفی کردن (یه خانوم) که اون شخص میخواد من عکس مو براش با تلگرام بفرستم تا اگه تایید شد بیان حضوری حرف بزنن چون تو شهر دیگه ی هستن ... به نظرتون کار درستی که من عکس م رو بفرستم؟
خانواده من روابط اجتماعی بالایی ندارن و من موقعیت دیگه ای ندارم.سنم 25

"نگار"

فریب دختران:

ترفندهایی پسران دخترباز برای سوء استفاده از دختران صاف و ساده

عکس با لباس راحتی بفرست اندامت رو ببینیم

باید عکس از کل بدنت رو بفرستی تا من ببینم تو رو میپسندم یا نه

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

از پدرم دیگه رسما بدم میاد

سلام

دارم از دست خانوادم و رفتارهای بی منطقشون دیوونه می شم . انگار  تک تکشون با من مشکل دارن و باعث ازارم می شن . طوری باهام رفتار می کنن که انگار من با اونها زندگی نمی کنم و انسان نیستم .

در صورتی که روابطشون با خواهر و برادرم بسیار خوبه . اون از مادرم که فقط پشتیبان اون دو تا بچه ست و در اخر هر کسی هر کاری که کرده باشه بی ربط و با ربط به من نسبتش می ده که تو این کارو کردی و همش تقصیر تو هست و ......

اونم از پدرم که بدتر از مادرمه و بیشتر مشکلات زندگیمون که ای کاش مالی بود همش تقصیر اونه و بدتر از اون این هست که من نمی تونم با طرز تفکرشون کنار بیام .

من دختری بسیار شاد  و شوخ طبع  هستم اما با توجه به رفتار های خانوادم که همش منو تحقیر و کوچیک می کنن هیچ وقت این شخصیتمو پیش اونا بروز ندادم و شخصیت اصلی من بیرون از خونه است . 

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

به طرز عجیبی احساس میکردم دارم به سمتش جذب میشم

سلام

توی دانشگاه حدودا وسطای ترم ششم بود که  با یکی از دخترای کلاس که از لحاظ زیبایی معمولی و چادری و کاملا محجبه بود جلوی کلاس مواجه شدم قبلا هم اصلا صحبتی باهاش نکرده بودم ایشون رو میدیدم اما از دور اما این اولین باری بود که فاصله یک متریم بود .

احساس خیلی عجیبی داشتم (مثل فیلم های تخیلی که یه شی به داخل سیاه چاله کشیده میشه شی ذره ذره میشه) احساس میکردم از مغز استخوان های تنم از تک تک سلول های بدنم  احساس میکردم داره به سمتش کشیده میشه زودی از جلوش رد شدم و ازش دور شدم  .

تا الان که 22 سالمه و با خیلی از دخترای در مورد کارهای ضروری که داشتم صحبت کردم ولی این اولین بار بود که این جور احساسی داشتم ( احساس دوست داشتن نبود چون یکی دیگه رو دوست داشتم )
یکی از دوستام قبلانا بهم میگفت یه پیر مردی بهش گفته ادما با خون جذب میشن من میگفتم یعنی چی؟
بعدا در موردش پرسوجو کردم فهمیدم اصالتا از شهر خودمه

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)

صفحه شخصی " مرگ یک رویا "

صفحه شخصی " مرگ یک رویا "

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
صفحات شخصی کاربران (۲۳۴ مطلب مشابه)

برادر 4 ساله م خلق و خوی دخترانه داره

سلام
من یه برادر 4 ساله دارم که از وقتی که به دنیا اومد دختر پسرای فامیل ما شروع کردن به ازدواج کردن یعنی تا الان که 4 سالشه حدودا سالی دو یا سه بار عروسی رفتیم البته بگم که خونواده ی مذهبی هستیم و عروسی مختلط نداریم ولی چون برادرم کم سن وسال بود هم توی زنونه میرفت هم مردونه!

یکی دو سالی هست که برادرم علاقه ی شدیدی به جشن عروسی داره یعنی طوری شده که با لباس های مادرم خودشو عروس میکنه و دست میزنه میچرخه و این کار بازی هر روزش شده من برادرم رو مسجد میبرم مراسم های مردونه میرم مجبورش میکنم که این کارو نکنه البته به زور مثلا میفرستمش بیرون دوچرخه بازی کنه یا براش ماشین و تفنگ اسباب بازی میخرم ولی بازم خلق و خوی دخترانه از سرش نمیپره و تمایلی به بازی با اونا نداره .
به نظر شما مشکل داره برادرم؟ ایا با بزرگتر شدن خوب میشه؟
از چه سنی به بعد به صورت بیماری میشه بهش نگاه کرد؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تربیت رفتاری پسران (۱۲۳ مطلب مشابه)

به خاطر فضای دانشگاه می خوام انصراف بدم و برم دنبال یه شغلی

سلام

من یه پسر 19 ساله ام که امسال به تازگی وارد دانشگاه شدم از نوجوانی فکرم در گیر تو مسائل دینی و فلسفه بود و همیشه دوست داشتم خوب بدونم برا همین کتاب های دینی زیاد خوندم و به یه سری چارچوب اخلاقی رسیدم.

از وقتی وارد دانشگاه شدم و پوشش و حجاب دانشجو ها رو دیدم مدام تو عذابم، یه سری دانشجو ها مخصوصا ترم بالایی ها انگار با هم زن و شوهرند و هر کاری میکنند که من خجالت میکشم بنویسم.

خلاصه این که فضای دانشگاه کلا تو ذوقم خورده، درس هایی هم که تو دانشگاه یاد میدن به درد کار در آینده نمیخوره و کاربردی نیست و کلا دانشجو ها هم که درس براشون مهم نیست و فقط به فکر .............. .

خلاصه نه از فضای علمی و نه از فضای اخلاقی دانشگاه راضی نیستم و با اخلاق من در تضاد است وقتی میخوام برم دانشگاه عزا دل من رو میگیره و انگار داخل یه زندان میشم  و همش در بندم.

خلاصه به این فکر افتادم که از دانشگاه انصراف بدم و برم دنبال یه شغلی، چرا باید چند سال از عمرم رو تو همچین فضایی باشم.

به خانواده ام  هم گفتم اونا هیچ راهنمایی نمیکنن و میگن هر جور خودت میدونی . میترسم از این که بعدا پشیمون بشم . من خواهر و برادر بزرگی ندارم که راهنمایی ام کنند برا همین از برادر و خواهر های عزیزم در خانواده برتر میخواستم تا راهنمایی ام کنند که از دانشگاه انصراف بدم یا نه.

دانشگاه هم غیر دولتی است و مهندسی مکانیک میخونم. فقط نگید که چون دانشگاه غیر دولتی میخونی اینطوری هست چون دانشگاه شریف هم توش دختر و پسر مثل زن و شوهرند و ..........

منتظر راهنمایی هاتون هستم .

یا علی.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)

چرا دخترامون حاضرن با این سر و شکل بیرون بیان؟

سلام

من یه دختر چادریم و 18 سالمه... من از وقتی که این سایتو می خونم، متوجه شدم اگه مردی به زنش خیانت می کنه اگه زندگی از هم می پاشه عاملش هم جنسایه خودمه...

وقتی تویه خیابون دختر بی حجابی رو می بینم که پسری داره اونو نگاه می کنه از خجالت آب می شم که نکنه اون پسر این فکر و درباره ی اندام من داشته باشه... واقعا چی می شه که دخترامون حاضرن با این سر و شکل بیرون بیان؟؟؟

اونی که میگه کمبوده محبت دارم فقط بهونه ایه واسه سرپوش رو گناهش،من خودمم کمبود محبت دارم اما حاضر نمیشم به هیچ قیمتی یه زندگی رو از هم بپاشم فرزندی رو از محبت پدر و مادرش محروم کنم...

دختر خانمی که میگی دلم پاکه دله پاک ظاهر پاک می خواد ،ظاهر پاک همیشه چادر نیست... چرا یه پسر از ترس این که همسرش قبلا با کسی بوده یا نه ازدواج نمی کنه و یا بدبین می شه...

اگه الان که ایام عزاداریه یه سری برین بیرون متوجه میشین که دخترامون مقصرن، می گم دختر چون اگه دختری پانده هیچ پسری دوست دختر نمی گیره .... وقتی پسری با دوست دخترش زنا می کنه مطمئنن دختر راضیه و شایدم مشتاق تر باشه...

بدبختی که الان جامعمون گریبان گیرشه مقصرش جنس زنه... ( البته نه همه ) واقعا چرا دخترامون اینقدر بی حیا شدن ؟؟؟؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)

مطرح کردن بحث مهریه در جلسه اول خواستگاری

سلام
دو تا سوال دارم سوال اول رو ترجیحا آقایون جواب دهند و سوال دوم هم خانوما. ممنون

سوال اول: اگه پسری جلسه اول از دختری در مورد میزان مهریه سوال کنه دقیقا منظورش چیه؟ یا اینکه تحت چه شرایطی جلسه اول در مورد مهریه از خانوم میپرسید؟

سوال دوم: خانوما اگر پسری جلسه اول در مورد مهریه ازتون سوال بپرسه چه جوابی میدید؟

مرتبط با اولین جلسه خواستگاری یا قرار آشنایی:

روش کسب شناخت قبل از ازدواج

کسب شناخت از دختر در اولین جلسه خواستگاری

برای شناخت ، یک جلسه خواستگاری بهتره از چند سال دوستی است

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

۴ ماهه عقد کردم نمی تونم با شوهرم گرم و پر محبت حرف بزنم

سلام دوستان ...

اگه ممکنه به من بگین چه مرگمه ؟ دختری هستم زیر ۲۰ سال که ۴ ماهه عقد کردم و شوهرم رو خیییییلی دوست دارم و اونم خیلی دوستم داره.

شوهر خیلی کم میشه گوشی موبایل همراهش باشه و وقتی که کارش دارم به محل کارش زنگ میزنم ... شوهرم وقتایی که سرکار هستش حداقل  ۲بار بهم زنگ میزنه و حال و احوالم رو میپرسه وقتی هم که سرکار نباشه حضوری میاد سراغمو میگیره.

مثلا اگه ساعت ۱۱ شب هم دلش برام تنگ شد یا اضطراب پیدا کرد زنگ میزنه بهم که از سالم بودنم مطمئن شه... مشکل من اینه که اعتماد به نفس ندارم و وقتایی که زنگ میزنه مثل خودش نمی تونم گرم و پر محبت باهاش حرف بزنم و خیلی سردم باهاش و ناراحت میشه .

ولی به روی خودش نمیاره. این در حالیه که وقتی که کنارمه کلی قربون صدقه اش میرم و ابراز علاقه میکنم ولی نمیدونم پشت تلفن چه مرگم میشه. این خیلی خودمو عذاب میده و بعد از تلفنی صحبت کردن باهاش بخاطر رفتار سردم گریه ام میگیره .

شما بگین چکار کنم که پشت تلفن هم باهاش گرم باشم و از چه کلمات محبت آمیزی استفاده کنم که هم بیانش برام راحت باشه و هم محبتم رو بهش نشون بده

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه) محبت بین زن و شوهر (۵۱ مطلب مشابه)

پدر دختر مورد علاقم میگه داماد تحصیل کرده میخوام

سلام پسری 21 ساله هستم با یک میلیون درامد دارم تخته کار هستم تو رستوران . یک ساله سربازیم تموم شده و این یک سال رو کار کردم و ده میلیون پس انداز دارم  .

میخوام خواستگاری دختر مورد علاقه م برم منو با این شرایط قبول میکنن از علاقه دختر به خودم اگاهم با پدرش صحبت کردم میگه دخترم بچه س 18 سالشه و داماد تحصیل کرده میخوام چیکار کنم برا به دست اوردنش به پدرش چی بگم فقط با این دختر میتونم زندگی کنم تو رو خدا کمک کنین واسطه فایده نداره .............. من شرایط درس خوندن ندارم..... راهکار ..... تجربه هر چی دارین بگین..........

اجرتون با خدا

پاسخ :

سلام
پیش بینی هدف اصلی پدر دختر از بیان این حرف که داماد تحصیل کرده می خواد سخته . حالا اگه اون حرفش رو هم در نظر بگیریم که میگه دخترم هنوز بچه است کار سخت تر میشه .
آیا داره شما رو امتحان می کنه ؟ یا این که جوابش به شما " نه " هستش ولی به دلایلی نمی خواد مستقیما اینو بهتون بگه .

اگه نمی خواست دخترش رو شوهر بده ، نمیگفت داماد تحصیل کرده می خوام . مثلا میگفت دخترم می خواد درس بخونه و یا به همون "بچه بودن" دخترش اکتفا می کرد ولی با پیش کشیدن بحث " داماد تحصیل کرده " شاید می خواد بگه که اگه مورد مناسبی پیدا بشه با ازدواج دخترش در این سن مخالفتی نداره .

پس به نظر بنده ، نظرش در مورد شما مثبت نیست . برای همین شرطی رو بیان کرده که شما با سختی و با صرف زمان زیادی می تونید اونو به دست بیارید .

هر خانواده ای برای ازدواج فرزندشون ، یه سری شرایط دارن ، یه سری آرزوهایی دارن . تنها در صورتی حاضر به تغییر اونا میشن که خواستگار یه صفت بارز داشته باشه .
بنابراین اگه نمی تونید یا بهتون فرصت نمیدن یه چنین صفتی رو در خودتون ایجاد کنید ، بهتره که کوتاه بیاید .

اصرار در خواستگاری از دختری که دلیل مشخصی برای نه گفتن بیان نمیکنن ، به نظر بنده به صلاح نیست . چون وقتی اصرار می کنید ممکنه دلشون برای شما بسوزه و از سر دلسوزی با ازدواج شما موافقت کنن . چنین ازدواجی عواقب خوبی نداره .

اگه در نهایت موافقت نکردند شما می مونید با غروری که خرد شده و دلی که شکسته . بلند شدن دوباره چنین پسری زمان می خواد ، اراده می خواد ، ایمان قوی می خواد و ... .

اگه می تونید دوباره با پدرش صحبت کنید چند سوال ازشون بپرسید :

1 - تضمین میدید که اگه من برم درس بخونم و مدرک بگیرم شما دخترتون رو شوهر ندید ؟
اگه گفت بله سوال بعدی رو بپرسید

2 - تضمین میدید که بعد از گرفتن مدرک دخترتون با من ازدواج کنه ؟

اگه بازم گفت بله ، برید ثبت نام کنید . ولی اگه جواب یکی از این سوالات مبهم بود میشه نتیجه گرفت که نظرش در مورد شخص شما مساعد نیست .

پس بهتره که کنار بکشید .

موفق باشید

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

به هر کی بچه داره یا حامله شده حسودی می کنم

سلام
من اصلا ادم حسودی نبودم . چشم و هم چشمی نداشتم اما الان سه تا سقط داشتم . خیلی دلم بچه می خواد اما تحت درمانم

به هر کی بچه داره یا حامله شده حسودی می کنم . متاسفانه همه ی فامیل و دوست و آشنا ( جاری، خواهر شوهر، دختر عمه ، دختر عمو و... ) تو همین روزای سخت من یا باردارن، یا تازه زایمان کردن یا بچه دارن و خلاصه من خیلی اذیت میشم. خیلی خیلی حسودی میکنم. دلم میخواد بچه هاشون مثل بچه های من بمیرن تا حال منم بفهمن. خیلی بد شدم .
کمک کنید

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
بارداری و زایمان (۱۱۳ مطلب مشابه)