ما در قرآن و معارف اهل بیت مواردی داریم که انسان و تمام موجودات عالم دو تا سیر دارند . یک سیر نزولی دارند یعنی از عالم بالا تنزل پیدا کرده اند و یک سیر صعودی دارند که به سمت خدا بر می گردند .
در سوره ی حجر آیه بیست می فرماید : هیچ موجودی در عالم پایین نیست مگر اینکه اصل و خزانه اش در عالم بالا است و ما یک نازله و یک وجود ضعیف شده ای را به پایین فرستاده ایم .
بحث ما سیر صعود و رجوع به خدا است .
همه ی انسانها یک رجوع به سمت خدای متعال دارند که همان سیر معاد است . به این سیر صعودی در مثنوی مولوی هم اشاره شده است.
بشنو از نی چون شکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند
تا مرا از نیستان ببریده اند از نفیرم مرد و زن نالیده اند
اصل انسان که نی است در عالم بالا ست و یک سوزی دارد . این نی از عالم بالا جدا شده است و دور افتاده است . هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش این سیر صعود است .
وقتی ما می گوییم رو به سوی خدا بر می گردیم این برگشت باید یک آمدنی داشته باشد .
یکی از اصول دین معاد است . معاد یعنی برگشت به سمت خدا و محل بازگشت به سوی خود خداست. ما می خواهیم با حضرت حق ملاقات بکنیم . مقصد و هدف خود خداست . بهشت و جهنم منزل هستند، هدف نیستند .
کسی که مومن است و انسان خوبی است و می خواهد خدا را با اسماء لطف و رحمت دیدار کند ، یک پذیرایی در بهشت از او می کنند . کسانی هم که خدا را با اسماء غضب و قهر می خواهند ملاقات کنند ، یک پذیرایی در جهنم از او می کنند .
پس هدف نهایی بهشت و جهنم نیست بلکه ملاقات پروردگار است .
در عرصه ی قیامت اسماء خدا در آنجا ظهور می کند و در آنجا همه می فهمند که خدا همه کاره است و همه اهل لااله الاالله می شوند و همه اهل توحید می شوند .
در قرآن داریم که در قیامت خدا می فرماید که در روز قیامت همه کاره کیست ؟ صدایی از احدی نمی آید .خطاب می آید : خداوند قاهر .
در اینجا هم خدا همه کاره است ولی ظهور ندارد و آن بخاطر حجاب ها است. در عالم ماده لیاقت و قابلیت ظهور حضرت حق نیست . بخاطر همین بعضی ها هستند که دست به سوی دیگران دراز می کنند و رازق را کس دیگری می دانند و خدا را نادیده می گیرند .
رجبعلی خیاط می گفت که من دلم برای خدا می سوزد که مشتری او کم است و کسی نیست که برای او داد بی کسی بزند و از او بخواهد .
آیت الله حجت از مراجع تقلید در زمان آیت الله بروجردی بود . ایشان خیلی مخلص بودند . طلبه ای می گفت که در منزل نزد ایشان رفتم و کاغذی که اظهار نیازی بود به ایشان دادم . عده ای هم در آنجا بودند. آیت الله حجت زیر کاغذ چیزی نوشت و من آنرا گرفتم . ایشان نوشته بودند هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن . برو توبه کن .
این طلبه در نامه اش نوشته بود که وقتی من از شهرستان خودم به حوزه آمدم اول امیدم به خدا بود و بعد امیدم به شما بود . آیت الله حجت ناراحت شدند و گفتند که من چه کسی هستم که نام من در کنار نام خدا برده بشود. عالم دنیا قابلیت ظهور خداوند متعال را ندارد .
ما حتی قابلیت دیدن حورالعین را هم نداریم . روایت داریم که ما تحمل دیدن یک لباس بهشتی را نداریم .
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مباحث یاد مرگ (۷۹ مطلب مشابه)