سلام دوستان طاعاتتون قبول
میخوام راجع به موضوعی بگم که خیلیا درگیرشن و متاسفانه از نوجوون گرفته تا جوونا و میانسالای ما بهش مبتلا هستن
وابستگی عاطفی غیر معقول به دوست همجنسشون طوریکه نمیتونن تصور کنن بدون اون هم میشه زنده بود و نفس کشید
و اما سئوال من:
شما توی دور و بریاتون (بخصوص بچه هایی که تو محیطایی مث خوابگاه زندگی کردن) این مدل آدما رو دیدین؟ بنظرتون دلیل و ریشه این حس که تو وجودشون شکل گرفته چیه؟ موردی بوده که بتونه خودشو از این بلا نجات بده؟
دیدم کسایی رو که چون فلان مدل غذا رو دوستش دوست داره و بهش دسترسی نداره نخورده فقط بخاطر اون! ازدواج نمیکنن چون فکر میکنن یه جور خیانت به دوستشونه ( البته اشتباه نشه سئوالم هیچ ارتباطی با همجنس بازا نداره ) و احساس میکنن با ورود فردی بعنوان همسر به زندگی دوستشون اون دیگه جایی توی قلبش واسه این نمیذاره!!
چطور میشه درمانش کرد طوری که طرفین زیاد ضربه نخورن؟ بنظرتون هر دو طرف مقصرن و هر دو نیاز دارن به این شدت از رابطه یا فقط اونی که وابسته س نیازمنده؟
من با دیدن این نوع آدما حسی از ترحم و تنفر بهم دست میده که چرا باید یه آدم جلوی یکی که اونم مث خودش از خاک آفریده شده اینقدر خودشو کوچیک کنه که بدون اون نتونه زندگی کنه .
با تشکر از همه
مرتبط :
چطور با دوستم که بهش وابسته ام قطع رابطه کنم ؟
اگر از وابستگی خسته شدهاید، بخوانید
وابستگی شدید و جدایی از یک دوست
← مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) ← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)
- ۵۲۴۱ بازدید توسط ۳۴۹۲ نفر
- شنبه ۲۰ تیر ۹۴ - ۲۲:۴۵