من یه دختری ام 20 سالمه یه موضوعی خیلی اذیتم میکنه من پدرم بازنشسته ارتشه حقوق بازنشستگی هم میگیره یه خونه داشتیم تو شهرستان اونو فروختیم حدودای 50 میلیون (البته 5 سال پیش) بابام پولشو گذاشت بانک سوده اونم میگیره صبح ها هم از ساعت 7 صبح تا 1 ظهر مسافرکشی میکنه قشنگ روزی 60 تومن در میاره .
حالا بابام دیگه از جوونیش تا الان چقدر پس انداز کرده و داره از اون پس اندازا سود میگیره خدا میدونه و بس .
من فقط تا اینجاشو میدونم ولی میدونم بازم پس انداز زیاد داره. خونمون ماله خودمونه مستاجر نیستیم هیچ قسطی هم نمیدیم دو تا داداش دارم که اونام ازدواج کردن .
فقط من دختر خونه ام و اما مشکلی که دارم بابام به شدت خسیسه اصلا به من پول نمیده به مامانمم هیچی نمیده خرید خونه با خودشه ما که دستمون به دهنمون میرسه چرا نباید شیک بگردیم چرا نباید خوب بخوریم؟
بخدا اشکمو در میاره تا پول بده من برم یه مانتو بخرم. دم عیدا همش دعوا داریم همه دعواهامونم سره پول دادنشه باید یه ساعت بیام التماس کنم گریه کنم بگم بابا بخدا مانتوم دیگه رنگش رفته از بس شستم انقد بگم چند تا فحشم بخورم تازه چند روز متوالی باید بگم تا بهم بلاخره با هزار اشکی که ریختم پول بده .
بخدا من دختر ولخرجی نیستم ولی منم جوونم دوس دارم خوش تیپ بگردم یعنی تا مانتوم نپوسه و رنگش نره پول نمیده برم بخرم واسه خورد و خوراکم همین بساطو داریم .
میره برنج تایلندی و نمیدونم اروگوعس اونا قاطی میکنه میگه اینو بپزید بخدا وقتی میپزی انگار واسه جلوی مرغ میخوای برنج ببری میوه لبنیات هر چی که فکرشو کنید میره اون درجه سه شو میخره تا اونجا که ممکنه ارزونترینو میخره.
مثلا سرکوچمون ماست میده مثلا 3500 تومن ولی چند تا خیابون اون ورتر میده 3400 تومن یعنی حاضره این همه راه بره بخاطر 100 تومن. ماشینمون پیکانه از این قراضه ها البته به کسی بر نخوره پیکان ماشین بدی نیس ولی اشناها میفهمن ما پیکان داریم تعجب میکنن میگن ماشالا شما که وضعتون خوبه.
بابام فقط خرج دانشگاهمو میده اونم چون مجبوره بخاطر اینکه دخترعمه هام میرن دانشگاه دیگه خیلی ضایس اگه خرج اونم نده. یه موقع میریم عروسی ها میبینم یکی از دخترای فامیلمون باباش کارگرم هست چنان به خودش رسیده رفته ارایشگاه موهاشو درست کرده و لباس خوشگل پوشیده میگم خدایا من که بابام داره چرا سر و وضع ماها اینجوریه ؟
چرا ما نباید اینجوری شیک باشیم و حالا مشکلی که دارم اینه من از این وضع دیگه خسته شده بودم یه لحظه باخودم تصمیم گرفتم خب بابام نمیده منم یواشکی میرم سرجیبش و همینطورم شد من هر روز اون مقدار پولی که بابام مسافرکشی میکرد و یه مقداری بر میداشتم .
بابامم اصلا پولاشو نمیشمره منم هر چی پول دستم میاد خرج خودم کردم با دل سیرم خرجشون میکنم چون واقعا مثه یه عقده شده بود برام اگه بابام از اول ادم فقیر و نداری بود اون بحثش فرق میکرد با خودم میگفتم خب بابام نداره دیگه ولی اینکه ببینی بابات داره و بهت نمیده اونجاس قلبت به درد میاد.
اینم بگم بابام برا خودشم خرج نمیکنه کلا ادم خسیسی هستش سال به سال برا خودش لباس نمیخره. و اما بگذریم همه اینا کنار من دختر خیلی مذهبی نیستم ولی به یه سری چیزا معتقدم و سوالم اینه من الان از جیب بابام پول بر میدارم حرومه؟ باید اون دنیا جواب پس بدم؟ اگه حرومه من باید چیکار کنم خب؟
مرتبط:
حق الناس از حق الله هم خطرناک تره
توضیح در مورد موقف حق الناس در قیامت
با توبه، خدا هر گناهی به غیر از حق الناس رو میبخشه؟
چون از حق الناس نمی گذرم آدم بدی هستم؟
سوال در مورد حق الناس تجرد و استحباب ازدواج
گناه اعتراف به گناه زیاد تره یا حق الناس؟
← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)
- ۲۹۷۹۰ بازدید توسط ۲۱۴۰۷ نفر
- شنبه ۲۷ تیر ۹۴ - ۲۲:۳۴