به نام خدا
دختری 21 ساله هستم و مدتی با این سایت آشنا شدم و اولین سوالی هست که می پرسم
برای شرح شرایط و سوالم کاملا احساسات را کنار گذاشتم و منطقی براتون توضیح میدم که بتونم از راهنمایی و تجربتون بهره مند شم.خواهش میکنم مثل خواهر کوچکترتون من رو راهنمایی کنین.
در خانواده ای با عقاید مذهبی زندگی میکنم.تا به حال هر چه خواستگار داشته ام که با والدینم در میان گذاشته اند،آنها بدون اطلاع من و با صلاح دید خودشون رد کردند که من حتی تا یک سال بعد هم متوجه نشدم. یک بار هم یکی از پسرهای اقوام مستقیما از خودم خواستگاری کرد که من هیچ علاقه و تمایلی به ایشون نداشتم و با اطلاع مادرم ردش کردم . قضیه تمام شد.
تا اینکه 5 ماه پیش فردی مستقیما به خودم پیشنهاد آشنایی برای ازدواج داد از اونجایی که معیارهای اولیه م را داشت و همچنین دوست داشتم خودم برای آیندم انتخاب کنم و تصمیم بگیرم، پذیرفتم.
دو سال ازم بزرگتر و هم رشته ای من هستن. تا جایی که شناختمشون فردی عاقل و پخته و با شخصیت و شوخ طبع و مودبی هستن.منتهی نفاوت هایی بین ما هست....
عدم کفویت اقتصادی و فرهنگی
وضعیت اقتصادی ما از اونها بهتره . در حدی که اونها اجاره نشین هستن ولی ما وضعیت اقتصادی معمولی رو به بالا داریم. که البته این موضوعی ناشی از وضعیت خاصی هست که خاتوادش داره. اوایل به من گفت که پدر وقتی 6 سالش بوده فوت شده، ولی یک ماه پیش بهم گفت که پدر مادرش وقتی 6 سالش بوده از هم طلاق گرفتن و اینطوری توجیه کرد که پدرم سالهاست برای من مرده وقتب بهش نیاز داشتم نبوده . ( من برای این قضیه به خاطر شرایط روحیش اصلا به اینکه چرا دروغ گفته بهش گیر ندادم،به نظرتون اشتباه کردم؟؟؟؟ خودش خیلی به دروغ حساسه و متنفره از دروغ )
در این مورد نمیدونم زندگی با کسی که فرزند طلاق بوده چه مشکلاتی در پیش داره ؟؟؟؟
حضانت تمام فرزندان ( او و 2 برادرش ) با مادر بوده.
اما از نظر فرهنگی:
جمعیت کثیری از شهر ما رو عشایر و روستایی ها تشکیل میداد که 100 سالی میشه بخش زیادی از این جمعیت شهرنشین شدن و امروزه هیچ گونه تفاوتی با قدیمی های شهر ندارن. خانواده ی اوتها از قدیمی های شهر به حساب میان ولی ما نه!!
طبق گفته ایشون خانوادشون با این موضوع مشکل دارن و افکاری که میشه گفت نژادپرستانه دارند که من خیلی رو این موضوع حساسم. این در حالیه که ما از خانواده های سرشناس و اصیل شهر هستیم و به من خیلی بر میخوره کسی بخواد خواسته یا ناخواسته به خانواده م توهین کنه.
از نظر نوع روابط خانوادگی هم با یکدیگر تفاوت داریم. در خانواده ما حجاب رعایت میشه و اهمیت داره اما خانواده ی اونها دخترها و پسزها خیلی با همدیگر صمیمی هستن و در مهمونی ها و عروسی ها ی خانوادگیشان بین درجه یک ها شون محرم و نامحرم معنی نداره.
این تفاوت های کفویتی بین خانواده هامون من رو خیلی نگران کرده مخصوصا دو موضوع آخر.
از نظر اقتصادی شغل من و ایشون حالتیه که در آینده خیلی به مشکل بر نمیخوریم. در ماه 4 تومن با این شرایط خواهیم داشت. (که البته هر دو تصمیم به کنکور مجدد داریم. رشته دانشگاهیمان به رشته های گروه پزشکی نزدیکه و راحت میتونیم ادامه تحصیل بدیم در این رشته ها،پس اختمال اینکه از نظر کفویت اقتصادی در آینده مشکلی نداشته باشیم،هست)
الیته ذکر این نکته الزامی هستش به گقته ی خودش خاتواده اش من رو کامل میشناسند اما مادر من از این موضوع تا ماه های اول ارتباطمون خبر دارند که ایشون رو رد کرده بودم.
در همان اوابل رابطه من ایشون رو رد کردم، اصلا مایل به ادامه ی ارتباط نبودم به دلیل عدم کفویت اقتصادی و .... .اما خیلی اصرار و التماس کرد.
بعد از مدتی دوباره رابطه را قطع کردم به خاطر اینکه به پیشنهاد ایشون برای ازدواج اطمینان نداشتم اما دوباره با اصرار هاش با یکی از همکلاسی هاش که دختر بود صحبت کردم و سوال هام رو پرسیدم این اطمینان رو بهم داد که پسر مئبت و عاقلی و مغروری است و هیچ وقت دنبال ارتباط با دختر ها نبوده.
درحال حاضر هم به توافق هر دو ارتباط را قطع کرده ایم تا یک سال که لااقل شرایطمون ثابت و مشخص شه.
به نظر شما به توجه به شرایط و تفاوت هایی که داریم اصلا این چنین ازدواجی میتونه ازدواج موفق باشه؟
میشه با این تفاوت ها یی که بین ما هست در زندگی مشترک کنار اومد؟
کفویت فرهنگی و اقتصادی تا چه خد اهمیت داره؟ کدوم یکی مهم تره برای داشتن ازدواح موفق؟
فرزند طلاق بودنش هم خیلی نگرانم کرده،این که در کودکی شکست والدینش را در زندگی مشترک دیده تا چه حد رو زندگی مشترک خودش اثر میذاره؟؟
ببخشید این قدر طولانی شد.به کمکتون خیلی نیاز دارم بزرگواران
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)