سلام
به یکی از همکلاسی های دانشگاه که واقعا میدونستم دختر نجیبیه و دوسش داشتم، ابراز علاقه کردم گفت باید فکر کنه . بعد گفت یه اطلاعاتی از خانواده تون بدید . منم طلاق مامان بابام رو گفتم. بعد گفت پدر مادرش با عقد و نامزدی تا درسمون تموم بشه موافق نیستن. منم گفتم بذارین زمان بگذره ان شاء الله حل میشه.
تو این چند ماه فقط شاید ماهی یکی دو بار سر مسائل مختلف چت میکردیم. اهل دوستی و این حرفا هم نبود. لحن صحبت هامون هم رسمی بود اما من مدام بیشتر بهش علاقه مند میشدم. دیشب بحثی پیش اومد که گفت پدر و مادرم مخالفن به خاطر شرایط خانواده تون.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
زندگی بعد از جدایی (۱۵ مطلب مشابه) خواستگاری از دختر همکلاسی (۲۰ مطلب مشابه) ازدواج فرزندان طلاق (۲۵ مطلب مشابه)