سلام
به یکی از همکلاسی های دانشگاه که واقعا میدونستم دختر نجیبیه و دوسش داشتم، ابراز علاقه کردم گفت باید فکر کنه . بعد گفت یه اطلاعاتی از خانواده تون بدید . منم طلاق مامان بابام رو گفتم. بعد گفت پدر مادرش با عقد و نامزدی تا درسمون تموم بشه موافق نیستن. منم گفتم بذارین زمان بگذره ان شاء الله حل میشه.
تو این چند ماه فقط شاید ماهی یکی دو بار سر مسائل مختلف چت میکردیم. اهل دوستی و این حرفا هم نبود. لحن صحبت هامون هم رسمی بود اما من مدام بیشتر بهش علاقه مند میشدم. دیشب بحثی پیش اومد که گفت پدر و مادرم مخالفن به خاطر شرایط خانواده تون.
میگن "پسری که تو خانوادش همچین سابقه ای وجود داره شاید نتونه درست زندگی رو اداره کنه و تعهد داشته باشه. قبح طلاق واسش ریخته راحت تر میتونه اقدام به این کار کنه"
حتی یه پسری که شرایطش خیلی بهتر از من بوده و فقط چند سال والدینش طلاق گرفته بودن و دوباره آشتی کرده بودن رو رد کردن ! گفت حتی اگه نظرشون راجع به تو مثبت بشه به خاطر حرف مردم و دید بد جامعه قبول نمی کنن! بعد هم گفت منم بهت حس خاصی ندارم که بخوام بهشون اصرار کنم!
فهمیدم این مدت فقط میخواسته بهونه جور کنه و نمیتونسته حس خودش و نظر خانوادش رو صریح به من بگه که ناراحت نشم! اما من حتی با این که رابطه ای نداشتیم به عشقش متعهد بودم. الان میخوام نظرتون درباره ی دیدگاه پدر مادرش رو بدونم. اگه موافقین باهاشون سرنوشت ما بچه های طلاق چی باید باشه ؟ با کی باید ازدواج کنیم پس ؟
بعضی ها ممکنه بگن "بچه شون که مقصر نیست". از نظر من هیچ کس مقصر نیست حتی پدر و مادرم اون ها فقط تو انتخاب هم اشتباه کردن همین.
ممنون از وقتتون
← زندگی بعد از جدایی (۱۵ مطلب مشابه) ← خواستگاری از دختر همکلاسی (۲۰ مطلب مشابه) ← ازدواج فرزندان طلاق (۲۵ مطلب مشابه)
- ۳۱۴۶ بازدید توسط ۲۲۷۳ نفر
- سه شنبه ۲۰ شهریور ۹۷ - ۱۹:۳۴