چندین سال پیش در یک سمیناری بودم، موضوعش به قدری برایم جذاب بود که هنوز هم در ذهنم باقی مانده است.
هر موقع گره و مشکلی در زندگی برایم پیش می آید و به در بسته ای می خورم ذهنم ناخود آگاه به آن حرفها فلش بک زده میشود. موضوعی بسیار ساده است اما خیلی سخت. طوری که همه ما انسانها حتماً آن را تحربه کرده ایم و در حقیقت تجربهی ما به خاطر آن است؛ مشکل.
واژهای که برای همه ما آشناست و زندگی با آن عجین شده است. اگه زندگی محدود دنیوی خودمان را به یک جاده تشبیه کنیم، در واقع جاده پر پیچ و خم، آن صفحه و خم ها همان مشکلات زندگی مان هستن.
جاده ی صاف معنی ندارد و اصلاً وجود ندارد و این جاده تا موقع مرگمان ادامه دارد و باطبع مشکلات هم همین طور. مشکلات یک طیف وسیعی از زندگی را شامل میشود و با پسوندی که به آن می چسپد نوع آن مشخص میشود، مشکل خانوادگی، مشکل مالی، مشکل زناشویی و ... .
این مشکلات باعث میشوند تمام فکر ما را به خود مشغول کرده، ما را افسرده کنند، ما را خشمگین، ما را نارحت و ما پیر کنند. یکی در پی ازدواج است، یکی ازدواج کرده بچه دار نمیشود، یکی دانشگاه نمیتواند برود یکی دانشگاه رفته کار ندارد، یکی دندان دارد نان ندارد یکی نان دارد دندان ندارد.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مطالب کاربران (۸۹۱ مطلب مشابه) موفقیت در زندگی (۱۲۹ مطلب مشابه)