پسری هستم که داشتم به خوبی زندگیم رو می کردم ؛ ورزشکار، اهل هنر، خوش لباس، وضع مالی نسبتاً خوب ، در محیط کار بسیار موفق به گونه ای که چند سال جزء پرسنل های برتر شرکت انتخاب شدم، کوه انگیزه بودم و در سلامتی کامل جسمی و روحی. ولی الآن چند ماهه که لااقل از نظر روحی ذهنم به هم ریخته ست. دلیلش هم چیزی نیست جز عشق!
موضوع اینه که من در محیط کار از یک دختری خوش می اومد ولی چون حدس می زدم که جوابش منفیه هیچ ابراز علاقه ای بهش نکردم و قصد چنین کاری رو هم نداشتم ولی یه مدّت متوجه شدم که ایشون هم به من توجه می کنه و بسیار با من صمیمی شده دائما از من تعریف می کنه و نظر من رو راجع به موضوعات مختلف می خواد و خاطرات روزمره ش رو برام تعریف می کنه و با من شوخی می کنه.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
درد دل های پسران (۹۷ مطلب مشابه)