با سلام و عرض ادب خدمت کاربران وبلاگ خانواده برتر
خیلی خوشحالم که تونستم مدتی رو عضو این خانواده باشم و بین شما عزیزان فعالیتی داشته باشم و حسم رو به اشتراک بذارم ...
متاسفانه یا خوشبختانه مخاطب خاصی که به یادش شعرها می نوشتم، سهم دیگری شد و فردا فقط محض خورد شدن غرور بنده، من هم دعوت شدم به جشن شون!
ان شاء الله که خوشبخت بشن، ولی خب یقین داشتم و دارم که دیگه این حس رو به هیچ کسی نمی تونم داشته باشم که البته مهم نیست! این همه جوون از ما بهتر و خوشتیپ تر شکست عاطفی رو تجربه کردن ما که کسی نیستیم ...
خلاصه که با اینکه شعرهای ناقصم با ارزش ترین دارایی هام بودن، می خوام آخرین شعرهای منتشر شده ام رو اینجا با شما عزیزان به اشتراک بذارم چون اکانت مجازی ام رو حذف کردم و دیگه در این زمینه فعالیتی نخواهم داشت، شعر بی مخاطب ارزشی نداره به نظرم ...
شعر ها در دوری یار خواندم،
یارم اما میل زجرم دارد
هرچه از یارم رسد بر من نکوست
چون به قلبم جای اَکرم دارد
هر کسی از بدی اش گوید سخن
سخنش خیال مَکرم دارد
در دلم هیچ هوسی نیست بنگر
دل من، یارم به مَحرم دارد
هر چقدر عدو کند من دوستم
گرچه دانم کامِ قهرم دارد
هر کجا یارم رود میهن من
من که دانم میل به شهرم دارد
از سر انجام فراق باکم نیست
چون خدایم وصل ز بهرم دارد
****************************
چشم میگرید ولی لب خندان
سَهو چشم نیست دلم غمگین است
اشک ها بر گونه هایم جاری
تابِ غم خوردن تو سهمگین است
آه از زمانه ی مکر و هوس
که پاکی عشق در آن ننگین است
دل شکستی، گرچه بود تقدیم تو
جرم دل شکستنت سنگین است
چون که چنگ بر دل زنی خُرسندم
دل عاشقان مگر خشمگین است؟
لبانم خشکیده گشت از دوریت
لب تو بی غم و صد رنگین است
از غم دلدادگی پیر گشته ام
این همه غم بهر دل زهرگین است
اگر از این همه عشق چشم پوشی
به خدا این عملت شرمگین است
****************************
تو آن آهوی تیز پای فراری
که از معشوق خود هر دم گُریزی
منم صیاد آن مُشک و جمالت
تو با خواهان خود هم در سِتیزی
رهانم تیر عشق بر سمت قلبت
در افسوسم که بسیار تند و تیزی
اَکید تشنه به دیدار تو هستم
تو بر لبهای من شَرَنگ بریزی
چنان با عَطَش و خُرسند نوشَم
که بر پاکی حسم اشک ریزی
منم قلب ترک خورده ی فرهاد
تویی آنکه ز کینه، لبریزی
نبینم در زمین جز تو پری روی
که تو زیبای حیرت انگیزی
این آخرین باریه که شعرهای بی وزن و درهم ریخته بنده مزاحم اوقات تون می شه، در ضمن آخرین شعری که نوشتم و تصمیم داشتم بزودی منتشرش کنم (وحشتناک اعتقاد داشتم که خدا روم رو زمین نمی ندازه) رو جایی پخش نکردم و بصورت اختصاصی برای شما عزیزان اینجا پستش میکنم امیدوارم لذت ببرید.:
حاجتی دارم خداوند یک نگاهم میکنی؟
بار دیگر رو سیاهم تو صدایم میکنی؟
از تمام دار دنیا یک پری روی خواستیم
با شراب دیده اش مست و خرابم میکنی؟
بس خطا کارم ولی پر ز امید
ای امید نا امیدان تو حلالم میکنی؟
پیر دل و شکسته گشتم ز غمش
با وصال یار دیرینم جوانم میکنی؟
فصل پاییز را کماکان دوست داشت
برگ خشکیده کم است باد و خزانم میکنی؟
ز لبان چون کویرم هر دمی ذکر و دعا
تا به عرشت میرسد حاجت روایم میکنی؟
دل خونین شده ام را نظری کن یا رب
در میان کوه غمها تو رهایم میکنی؟
صد هزار توبه شکستم، ولی بازگشتم
بار دیگر میپذیری و امانم میکنی...
پست های قبلی:
← شکست عشقی (۲۹ مطلب مشابه)
- ۱۴۵۵ بازدید توسط ۱۰۹۴ نفر
- پنجشنبه ۱۹ تیر ۹۹ - ۱۲:۱۴