سلام دوستان
بنده دوستی دارم که چند سال از خودم بزرگتره و علاوه بر دوستی ما رابطه خونوادگی داریم، اون مجرده و من ازدواج کردم، تا قبل از ازدواجم رابطه بین ما خیلی خوب بود اما به محض اینکه من ازدواج کردم رابطه مون سرد شد، هر چقدر هم تلاش کردم که بهش بفهمونم با عروسی من هیچی بین ما عوض نشده ولی فایده ای نداشت و اون روز به روز بیشتر از من فاصله گرفت.
بعد از یکی دو سال باز رابطه مون روال قبلش رو از سر گرفت، یعنی ما نزدیکتر شدیم به هم با این تفاوت که رفیق بنده شروع کرد به آزار دادن کلامی من، حالا عمد یا غیر عمدش رو نمیدونم ولی به هر حال بارها ناراحتم کرده و دست روی نقطه ضعفم میذاره و تحقیرم میکنه، من هم آدمی نیستم جواب پس بدم همه رو توی خودم می ریزم، همین باعث شده جری تر بشه و بدتر کنه.
مدام بهم میگه چاق شدی یا پاهات فلان شده در صورتی که من الان حامله ام و تغییرات بدنم دست خودم نیست، اون هم میدونه و نمیدونم با این حرف هاش میخواد چی رو ثابت کنه. وقتی دو سه مرتبه ازش تعریف کردم مخصوصا برای بار اول که اصلاح کرده بود دو روز بعدش علنا بهم گفت که من چشمش کردم و برای همینه سرمای شدیدی خورده و حالش بده، من به قدری دلم شکست که حد نداشت، تصمیم گرفتم تا جایی که میشه کار به کارش نداشته باشم ولی اون رفت پیش خونواده ام از من گلایه کرد که من ازش دوری میکنم یا چون ازدواج کردم دیگه خودم رو ازش بالاتر میدونم!!!
در صورتی که خدا رو شاهد میگیرم این طور نیست. به هر حال گذشت تا اینکه چند روز پیش ما رفتیم بیرون و من باز جلوی زبونم رو نتونستم بگیرم و دیدم چون اون روز زیبا شده ازش تعریف کردم، چند ساعت بعد اینکه برگشتیم زنگ زدم بهش دیدم خیلی سرد و سنگین داره جواب میده، پرسیدم چی شده، گفت آره نظر خوردم، آخه میدونی من زود چشم میشم سرم سنگین شده!
من نمیدونم چشم هام شوره یا نه، چون بارها شده از ظاهر دیگران و مخصوصا بچه های کوچیک تعریف کردم و هیچ کس طوریش نشده، اما خیلی بی انصافیه، دوست مثلا صمیمیت بیاد و بهت بگه تو چشمت شوره و هر بار حال من که بد میشه تقصیر توئه.
سر همین موضوع و موردهای دیگه تصمیم گرفتم رابطه م رو باهاش قطع کنم، چون آرامش رو داره با حرف هاش و رفتارهاش از زندگیم میگیره، مخصوصا اینکه بارها نشسته جلوی من از همسرم و خونه زندگی و خونواده ام تعریف کرده و گفته باید قدر همسرم رو بدونم و گفته که من خیلی از همسرت جلوی بقیه تعریف کردم!
من ابدا زن حسودی نیستم ولی خب آدم یه جوری میشه که یکی دیگه مدام از زندگیت تعریف کنه و بگه آره همسرت فلانه و تو باید قدر بدونی. این ها رو گفتم که ازتون راهنمایی بخوام، چه جوری باید رابطه مو با این بشر قطع کنم، مخصوصا اینکه بیشتر اوقات به خونه ما میاد و با خونواده ام هم رابطه نزدیکی داره. ببخشید طولانی شد.
مرتبط:
مدیریت روابط با دوستان نامناسب بدون قطع ارتباط
صمیمی نشدن با همکار، کاری خلاف اخلاق محسوب میشه؟
با کسی که در دوستی افراط میکنه چطور بایدبرخورد کرد
صمیمی بودن خواستگارم با دخترهای دیگه اعصابم رو به هم ریخته
مدیرم به شدت داره باهام صمیمی میشه و من میترسم
چرا نمی تونم دوستان صمیمی خودم رو نگه دارم ؟
دیگه نمیخوام دوست صمیمی داشته باشم
داشتن یه دوست واقعی و صمیمی برام شده عقده
22 سالمه ولی نتونستم یه دوست صمیمی برای خودم پیدا کنم
هیچ وقت نفهمیدم که چرا دیگران با من صمیمی نمیشن
کسی که بعد از 5 سال تونستم باهاش صمیمی بشم حالا...
در برخورد های اول با کسی نمیتونم صمیمی بشم
خیلی به ندرت دوست صمیمی پیدا میکنم
یه دوست صمیمی داشتیم که اونم تو زرد از آب در اومد
← مسائل زنان (۱۸۵ مطلب مشابه)
- ۲۰۶۰ بازدید توسط ۱۱۳۸ نفر
- شنبه ۲۰ مهر ۹۸ - ۱۶:۲۰