سلام دوستان

بنده دوستی دارم که چند سال از خودم بزرگتره و علاوه بر دوستی ما رابطه خونوادگی داریم، اون مجرده و من ازدواج کردم، تا قبل از ازدواجم رابطه بین ما خیلی خوب بود اما به محض اینکه من ازدواج کردم رابطه مون سرد شد، هر چقدر هم تلاش کردم که بهش بفهمونم با عروسی من هیچی بین ما عوض نشده ولی فایده ای نداشت و اون روز به روز بیشتر از من فاصله گرفت.

بعد از یکی دو سال باز رابطه مون روال قبلش رو از سر گرفت، یعنی ما نزدیکتر شدیم به هم با این تفاوت که رفیق بنده شروع کرد به آزار دادن کلامی من، حالا عمد یا غیر عمدش رو نمیدونم ولی به هر حال بارها ناراحتم کرده و دست روی نقطه ضعفم میذاره و تحقیرم میکنه، من هم آدمی نیستم جواب پس بدم همه رو توی خودم می ریزم، همین باعث شده جری تر بشه و بدتر کنه.

مدام بهم میگه چاق شدی یا پاهات فلان شده در صورتی که من الان حامله ام و تغییرات بدنم دست خودم نیست، اون هم میدونه و نمیدونم با این حرف هاش میخواد چی رو ثابت کنه. وقتی دو سه مرتبه ازش تعریف کردم مخصوصا برای بار اول که اصلاح کرده بود دو روز بعدش علنا بهم گفت که من چشمش کردم و برای همینه سرمای شدیدی خورده و حالش بده، من به قدری دلم شکست که حد نداشت، تصمیم گرفتم تا جایی که میشه کار به کارش نداشته باشم ولی اون رفت پیش خونواده ام از من گلایه کرد که من ازش دوری میکنم یا چون ازدواج کردم دیگه خودم رو ازش بالاتر میدونم!!!


↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل زنان (۱۸۵ مطلب مشابه)