سلام
من یه دختر 26 ساله ام. حدود دو سال پیش تو یه جایی مشغول به کار شدم. بعد از حدود چند ماه خیلی اتفاقی تو یه جلسه ای به یه پسری برخوردم. ایشون از اول جلسه نگاهش رو من بود و منم ازش خوشم اومد. از قضا ما برای انجام یه سری گزارش ها مجبور شدیم باهم کار کنیم. کم کم به بهونه ی کار اومد سر صحبت و دوستی رو باهام باز کرد. منم با اینکه خیلی ازش خوشم می اومد ولی درست نمی دیدم که بخوام تو محیط کاری با کسی دوست شم برای همین هر سری بی محلی میکردم..
چند بار پیشنهاد دوستی داد و من رد کردم چون گفته بود شرایط ازدواج نداره و نمی تونه الان به ازدواج فکر کنه ولی منو دوست داره . حدود چند ماه برای آشنایی و دوستی اصرار کرد تا اینکه تصمیم گرفتم یه فرصت بهش بدم. تقریبا یه ماه مداوم به صورت چت با هم در ارتباط بودیم.
چند بار بهم گفت بریم بیرون منم چون تو شهر کوچیکی زندگی میکنیم و خونواده ی نسبتا شناخته شده ای داریم قبول نکردم. اینم بگم که تو این مدت دوستی فهمیدم که به لحاظ فرهنگی تفاوت های زیادی داریم خوانواده ی ایشون اصلا مذهبی نیستن و کلا درخواست های خارج از عرف داشت که من قبول نکردم در نهایت بعد یه ماه به خاطر اینکه من راضی نشدم باهاش بیرون برم رابطه مون با یه دعوا بهم خورد.
بعد اون دیگه به من بی محلی میکرد . کلا شخصیت لجباز و مغروری داشت که چون از من نه شنیده بود داشت این طور تلافی میکرد. واقعیتش من قلبا به این پسر علاقه مند شده بودم و خیلی دوسش داشتم ولی بروز نمیدادم بهش. چون به نظرم این رابطه سرانجامی نداشت وقتی بهم قول ازدواج نمیداد.
بعد چند ماه به خاطر علاقه، ما دوباره با هم وارد رابطه شدیم و دوباره رابطه مون در حد چت و حدود یه ماه ادامه پیدا کرد و باز قطع شد.. ولی این بار نه دعوایی بینمون شد نه حرفی. روز قبلش مثل همیشه گفتیم و خندیدیم و فرداش نه اون دیگه پیام داد نه من. یعنی نشونه های پایان یه رابطه رو نداشت ولی دیگه مثل سابق هم بهم هر روز پیام نمیدادیم. ولی گهگاه که به خاطر کار با هم چت میکردیم گاهی کلمات محبت آمیز و ... رو تو برخورد با من استفاده میکرد.
یه جورایی معلق بین موندن و رفتن ( کلا رفتارش این مدلی بود که تو مدتی که باهاش بودم وقتی ازش دور میشدم میخواست که باهاش باشم ولی اوقاتی که باهاش بودم سرد برخورد میکرد) . نه رابطه مون مثل همکار بود نه مثل دو نفر که واقعا تو رابطه ان ...
عید امسال بود که برای من یه مشکلی پیش اومد و این پسر اومد تو چتم و کلی بهم دلداری داد و حرفای عاشقانه ولی فهمیدم که ایشون به غیر از من با دخترای دیگه ام در رابطه است و حس کردم داره با احساساتم بازی میشه واسه همین سرد باهاش برخورد کردم.
نمیخواستم حکم سرگرمی و اسباب بازی رو براش داشته باشم چون بدون اینکه تعهدی بخواد بده منو وابسته ی خودش کرده بود. هم به دوست داشتنش شک میکردم هم یه رفتارهایی ازش میدیم که حس میکردم دوسم داره ( اینم بگم که کلا پسر مغروریه و هیچ وقت مستقیم احساسش رو نمیگه یا شوخی میکنه یا هیچی نمیگه ) .
مثلا این اواخر که واقعا از این بلاتکلیفی خسته شده بودم همه چت های بین مون رو پاک کردم و بهش گفتم. اون روز تا شبش آن نشد و شب برام یه پیام فرستاد که باز من سرد جوابش رو دادم و دیدم فرداش اومد تو محیط کارم نمی دونم به خاطر غرورش بود با چی ولی هیچی بهم نگفت و فقط یه جور خاصی نگاهم کرد..
این حرکتش واسم یه نشونه شد که هنوز دوسم داره ولی بعد از اون قضیه دیگه با هم حرفی نزدیم تا اینکه یه شب من تو اینستاگرامم یه عکس از خودم گذاشتم و این لایک کرد و بعد چند دقیقه از لایک کردنش یکی از صمیمی ترین دوستاش برای من درخواست فالو فرستاد.
من قبول نکردم برام پیام فرستاد که منو یکی از دوستای مشترکمون معرفی کرده و باهاش صحبت که کردم دیدم داره پیشنهاد دوستی میده و گفت که عکس های منو از تو گوشی دوستش ( همون پسری که من باهاش در رابطه بودم! ) دیده و خوشش اومده از من ...
من که خیلی عصبانی شده بودم رفتم بهش گفتم دوستت بهم پیشنهاد داده و این حرفا (با خودم گفتم اگه دوسم داشته باشه قطعا واکنش نشون میده به این موضوع) ولی اون خیلی راحت بهم گفت خب دوست شو به من چه و مگه دوست دخترم بودی و از این حرفا.
هر چی گفتم که چرا عکسم رو نشون داده زیر بار نرفت و گفت کار بدی نکردم و خودش دیده . ازش پرسیدم من و تو با هم بودیم و حست نسبت به من چیه ؟ اونم تو جواب گفت یه دوست... ؟ در حالی که دو روز پیشش بهم گفته بود عزیزم و شکلک بوس فرستاده بود.. .
بهش گفتم آدم به دختری که حسی بهش نداره بوس میفرسته تو جواب بهم گفت کلا یه استیکره بوس بوده و مال ما نشد. الان واقعا گیر کردم از یه طرف واکنش بی تفاوتی از کسی که حس میکردم دوسم داره دارم . می بینم از طرف دیگه دوستش که به شدت مصره منو ببینه و بریم بیرون..
حالا سوالم اینه که اولا انگیزه و هدف پشت این کار چی بوده ( مخصوصا پسرا کمک کنن که این رفتارا یعنی چی ... ؟ آیا واقعا دوسم نداشته و واسش مهم نیست من با کی دوست بشم یا خواسته منو امتحان کنه یا اذیت کنه یا ... ؟ واقعا اگه کسی چیزی به ذهنش میرسه راهنماییم کنه ) .
دوم اینکه چه برخوردی با دوتاشون داشته باشم؟ من هنوز با اون پسر همکارم و با هم مثل دو تا دوست هستیم و گهگاه باهام شوخی هم می کنه .. واقعا چرا یه پسر این کارو میکنه ؟ واقعا ناامید شده از من یا داره بازیم میده ؟ ... تور خدا جوابم رو بدین چون من هنوز باهاش همکارم و باهاش در ارتباطم..
چیکار کنم و چه برخوردی باهاش داشته باشم ( اینم بگم که قلبا دوسش دارم و نمیخوام اگه هنوز دوسم داره از دستش بدم )
مرتبط با برگرداندن خواستگار:
به خواستگارم جواب منفی دادم ولی الان پشیمونم
بیشتر از 2 ماهه که از خواستگارم خبری نشده، ممکنه برگرده ؟
پسری که از خودم دورش کردم، حالا مشکلاتش حل شده، میترسم تحویلم نگیره
چکار کنم که دوباره بیاد خواستگاریم ؟
چیکار کنم پسر مورد علاقم دوباره ازم خواستگاری کنه ؟
آیا برگردوندن یه خواستگار مناسب درسته ؟
آقا پسرتون تشریف نمیارن برای خواستگاری مجدد
چطور میتونم بهش بفهمونم که از رد کردنش پشیمونم؟
خواستگارم در جواب واسطه گفته که دیگه شرایط ازدواج ندارم
دوسش دارم اما امیدی به برگشتش ندارم
همه خواستگارامو دارم رد میکنم امید به بازگشتش دارم
تا حالا شده که خواستگارتون رو دوباره برش گردونید؟
چطوری خواستگاری رو که رد کردم برگردونم ؟
چطور سر راه پسر مورد علاقم که پدرم ردش کرده قرار بگیرم؟
به خواستگاری که رد کردیم چطوری بفهمویم دوباره بیاد؟
چطوری به خواستگارم بفهمونم که من اون رو رد نکردم؟
← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) ← دوستی به قصد ازدواج (۱۲۵ مطلب مشابه) ← رفتارشناسی پسران برای ازدواج (۶۸۷ مطلب مشابه)
- ۷۷۲۲ بازدید توسط ۵۱۸۷ نفر
- پنجشنبه ۳ خرداد ۹۷ - ۱۶:۱۸