سلام
دختری هستم در آستانه 35 سالگی؛
می خوام کمی درد دل کنم، اگر چه در واقعیت بروز نمیدم و اطرافیان منو یک دختر شاداب، پر انرژی و موفق که خیلی کمتر از سنش میزنه میبینن در حدی که دخترهای اطرافم و حتی یکی از دوستان متاهلم می خوان جای من باشن. ولی حیف نمی دونن درونم چه خبره. دلم می خواد بگم اصلاً موقعیت جالبی نیست ولی نمی تونم ... امّا اینجا میگم.
مدتی هست احساس می کنم از همون اول در تقدیر من ازدواج و فرزند وجود نداشته و بعد از این هم نخواهد بود. حس می کنم حقم نبود. چون جوانی هم نکردم عین بقیه. احساس دلشکستگی برای اولین بار سراغم اومده.
بعد از سال ها مجردی خوب، پر از تلاش، تفریح، مسافرت، موفقیّت، رشد، ارتقا و ... الآن با داشتن شغل و موقعیت خوب حس شکست می کنم.
دیگه موفقیّتی نمونده کسب نکرده باشم امّا دوست داشتم لذّت شیرینی این موفقیّت ها رو با کسی شریک باشم، دوست داشتم در همه این سال ها تلاش و سختی کنار کسی بودم امّا نشد حتی موفقیّت هام و لذّت های دیگه مثل مسافرت، تفریح و ... هم در تنهایی و با هم جنس بود.
چند سال قبل از مجردی ام راضی بودم، نگران نبودم، چون دیدن وضع اسفناک ازدواج ها و بی قیدی بعضی از آقایان یک دوپینگ بسیار قوی بود که باعث می شد نداشتن خواستگار یا خواستگار نامناسب و مجردی درگیرم نکنه.
امّا سال ها اون قدر با سرعت گذشت که فکر نمی کردم این قدر زود به مرز 35 برسم و نگران بشم. نگران اینکه روزی مدیریت سرکش ترین نیازها برام آسون بشه و باعث بشه تا این سن سالم زندگی کنم امّا نیاز غریزی مادر شدن این قدر غیر قابل کنترل بشه که شب ها گریه کنم، واقعاً نمی تونم از پسش بر نمیام.
بعد از بهبودی از کرونا و درگیری با عوارضش به مرگ فکر می کنم یک مدتی دلم می خواست عشق رو تجربه کنم بعد بمیرم امّا حالا مهم نیست خیلی. بیشتر از اینکه از خودم بچه ندارم و بدون تجربه این حس بمیرم داغونم می کنه.
اون روز بعد از خبر شنیدن سومین ازدواج یکی از همکلاسیهای قدیمی مون، دوستم با تعجب رو کرد به من گفت یکی با اون شرایط هنوز براش خواستگار مجرد میاد و داره ازدواج می کنه تو با این شرایط خوب تر چرا خواستگار نداری؟ حتما طلسم شدی و بختت رو بستند. وگرنه دلیل دیگه ای نمی مونه.
راستش خودم اعتقادی ندارم به حرفش امّا دامن زد به نگرانی هام. به اینکه در مقایسه با اطرافیان سرنوشت و تقدیر من تنهایی خواهد بود.
یادمه زمانی یکی از کاربران اینجا می گفت ازدواج دیرهنگام یعنی ناهار رو بعد از ظهر بخوری.ولی ظاهرا همون دیرهنگامش هم برای من نیست.چرا؟ انگار کلا ناهاری نیست نمیدن نه؟
دوستان دنبال راه حل و مشاوره نیستم. با مشاور در ارتباطم ولی چون چند سال قبل این وبلاگ رو دنبال می کردم دوست دارم نظر شما و دیدگاه تون رو بدونم یا اگر تجربه ای دارید خودتون یا اطرافیان.
می دونم ازدواج به خاطر شرایط اقتصادی سخت هست ولی سالهای قبل چی. مشکل یکی از خواستگارانم دو سال قبل مالی هم نبود امّا 8 سال کوچکتر بود. آخه تا چقدر یک دختر کوتاه بیاد از ملاک هاش حالا یک سال دو سال 4 سال، نه که 8 سال. یا خواستگار نیست یا اگر هست موارد این چنینی.
بیشتر بخوانید ...
یکی پیله کرده که چرا تا حالا ازدواج نکردی، چی بهش بگم؟
دختری 29 ساله ام که جهیزیه ندارم، به ازدواج کردن امید داشته باشم؟
یه بغض سنگینی رو گلومه که فقط خدا حالم رو میدونه و بس
دیگه نمیکشم، دیگه نمیخوام این زندگی رو ...
همه چیزمون رو الکی و برای هیچ باختیم
سهم من از این زندگی فقط کلفتی پدر و مادرم هست
نمیدونم سرنوشتم چرا اینجوری شد ؟
سر طبیعی ترین مسائل زندگی جیگرم خونه
این که یه دختر مجرد خونه بگیره و مستقل بشه بده ؟
چطور خانوادم رو قانع کنم که سر کار برم ؟
صبح تا شب توی خونه حسرت زندگی دوستانم رو می خورم
چرا منو کسی نمیخواد؟ ، این سوال شده عقده
تنها چیزی که تا آخر عمر با منه حسرته
یک دخترم که در آستانه 30 سالگی دچار بحران شدم
دختر 28 ساله ای هستم که دیگه هیچ هدفی ندارم
مدتی هست که دلم عاشقی کردن می خواد
در 53 سالگی هنوز مجردی رو تجربه می کنم
27 ساله شدم، دلم می خواد یک مرد کنارم باشه
همفکری دخترانی که امید ازدواج ندارن
با توجه به واقعیات جامعه یه دختر 30 ساله چقدر شانس ازدواج داره ؟
دختری 33 ساله ام، خانواده م از مجرد موندنم خسته شدند
هم سن های تو الان بچه دارن، چرا ازدواج نکردی؟
مجبورم نون خور اضافه به نظر بیام چون خواستگار مناسب ندارم
تازه دارم میفهمم زندگی چیه، ولی دیگه نمی خوام
← ازدواج و مسائل گوهران کشف نشده (۱۳۳ مطلب مشابه) ← چرا خواستگار ندارم (۶۷ مطلب مشابه) ← درد دل های دختران (۱۱۸ مطلب مشابه) ← مسائل دختران دهه شصتی (۴۸ مطلب مشابه)
- ۲۰۴۳۳ بازدید توسط ۱۴۳۱۰ نفر
- جمعه ۱۵ مرداد ۰۰ - ۲۰:۳۵