اینجا دنبال حل مشکل نیستم اما دلم میخواد حرف بزنم ..
میدونم مشکل من مشکل خیلی ها هم هست و میتونه باشه اما هر مشکلی واسه ی خودش سخته ... من تنهام خسته ام از تنهایی دلم یه همسر میخواد یه نوازش و آغوش حلال یه کسی که نگرانم باشه ..
نمیدونم مصلحت خدا چیه اما واقعا این فکر خیلی مشغولم کرده . کلاس ورزش و قران میرم . میخوام واسه ارشد و وکالت بخونم متاسفانه دست و دلم به درس نمیره ..
از طرفی هم خواستگار ندارم . از لحاظ تیپ و قیافه بد نیستم . روابط اجتماعیم خوبه . خانواده بدی ندارم چادریم اما نمیدونم مشکل کجاست..
البته صادقانه بگم ی مشکل دارم اونم کم شنواییه نمیدونم مشکلم اینه ... ؟؟ دلم میخواد این فکر رو از سرم بیرون کنم اما با تمام وجود دلم یه همسر میخواد چه روحی چه جسمی..
مدام فکرم دور بر این موضوع میچرخه .. هر چه قدر کتاب میخونم و یا سرم رو مشغول میکنم بازم افاقه نمیکنه .
واقعا تعجب میکنم که بعضی از مطالبی که خانمشون از رابطه بدشون میاد اما یه عده مثل من واسه یه لحظه عاشقانه له له میزنن .. درس ، مدرک و وجهه اجتماعی هیچ کدوم آرامش بهم نمیده . میترسم از اینکه به گناه بیافتم .. برای همدیگه دعا کنیم ...
چطوری باید با احساس تنهایی کنار بیام
چه طوری از تنهایی و یکنواختی در بیام ؟
تنهایی از همه جهات دیوونم میکنه
چه پاسخی به نیاز های جنسیم و عاطفیم و تنهاییم بدم ؟
چرا یه دختر باید کل تابستونش زل بزنه به دیوار اتاقش از تنهایی ؟
اینرسی ازدواج - شاید عمق تنهایی رو درک نکردی
اینرسی ازدواج - تنهایی رو عشقه!!!
چیکار کنم تنهایی و خیالبافی منو اذیت نکنه؟
احساس تنهایی زیاد مانع حرکت رو به جلوی من شده
من موقع تنهایی هام با یه آدم خیالی حرف می زنم
ایها الناس به چه زبونی بگم که بابا مُردم از تنهایی
کی واقعا دلش میخواد همیشه احساس تنهایی کنه ؟
برای رهایی از تنهایی چه راهکارهایی دارید ؟
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۲۸۴۱۹ بازدید توسط ۲۰۶۹۲ نفر
- پنجشنبه ۳۱ ارديبهشت ۹۴ - ۲۳:۱۸