سلام
بیست سالمه ساکن بجنورد. فکر کنم تقریبا همه سوالای مخاطبین رو خوندم هر روز به این سایت سر میزنم ولی تا حالا خودم هیچی ننوشتم.
تنهایی بد جور بهم فشار آورده. دیگه طاقت زندگی کردن هم ندارم چه برسه به حل مشکلتم و تسکین دادن روح خودم.
خدا می بینه که من عرضه ی حل مشکلات بزرگ و ندارم منو با تنهایی داره امتحان میکنه ولی خداجون من عرضه ی تحمل همینم ندارم منو ببر همون جهنمت .
این تنهایی ها خیلی کمرم رو خم کرده. اینکه هر روز صبح از خواب بیدار شم و با یه مشت حرفای دروغکی و دل خوش کنی به خودم میگم, اینکه بایدخودم و اویزون دوستام کنم که یه کلمه ای هم با من حرف بزنن.
اینکه برای جلب تو جه دوستام و اطرافیانم یه کیلو ارایش بمالونم به صورتمو یه خنده ی تصنعی هم بچسبونم به لبام , با یه غرور جلفی هم راه برم تو کوچه و خیابون.
هیشکی پای درد و دل حرفای من نمیشینه حتی نامزدم, اینکه نامزدم منو فقط واسه شباش بخواد داره حالمو از خودم بهم میزنه.
امام علی گفته که بدبخت کسییه که دوستی نداشته باشه بدبختر از اون هم کسیه که دوستایی رو که داره از دست بده.
حالا که فکر میکنم میبینم اره خییییلی بدبختم تو این دنیای شلوغ هیشکی دلش باهات صاف نباشه باید زنده بری تو گور.
وقتی همه ازت متنفر باشن بخاطر هیچ و پوچ باید ارزوی مرگ کردن چیز دیگه ای . هزاااار بار خوردم زمین و دوباره بلند شدم ولی انگار نه انگار که من هم ادمم.
شاید بخاطر کند ذهنیمه . معمولا مردم با ادمایی دوس میشن که زرنگن . ولی من میدونم که تیز نیستم .
باید چیکار کنم ؟ ایا تیزهوش شدن اکتسابیه یا ارثی؟ اگه اکتسابیه چجوری؟ چجوری میشه ارتباطات اجتماعی خوبی داشت؟
لطفا کمکم کنین
بیست سالمه ساکن بجنورد. فکر کنم تقریبا همه سوالای مخاطبین رو خوندم هر روز به این سایت سر میزنم ولی تا حالا خودم هیچی ننوشتم.
تنهایی بد جور بهم فشار آورده. دیگه طاقت زندگی کردن هم ندارم چه برسه به حل مشکلتم و تسکین دادن روح خودم.
خدا می بینه که من عرضه ی حل مشکلات بزرگ و ندارم منو با تنهایی داره امتحان میکنه ولی خداجون من عرضه ی تحمل همینم ندارم منو ببر همون جهنمت .
این تنهایی ها خیلی کمرم رو خم کرده. اینکه هر روز صبح از خواب بیدار شم و با یه مشت حرفای دروغکی و دل خوش کنی به خودم میگم, اینکه بایدخودم و اویزون دوستام کنم که یه کلمه ای هم با من حرف بزنن.
اینکه برای جلب تو جه دوستام و اطرافیانم یه کیلو ارایش بمالونم به صورتمو یه خنده ی تصنعی هم بچسبونم به لبام , با یه غرور جلفی هم راه برم تو کوچه و خیابون.
هیشکی پای درد و دل حرفای من نمیشینه حتی نامزدم, اینکه نامزدم منو فقط واسه شباش بخواد داره حالمو از خودم بهم میزنه.
امام علی گفته که بدبخت کسییه که دوستی نداشته باشه بدبختر از اون هم کسیه که دوستایی رو که داره از دست بده.
حالا که فکر میکنم میبینم اره خییییلی بدبختم تو این دنیای شلوغ هیشکی دلش باهات صاف نباشه باید زنده بری تو گور.
وقتی همه ازت متنفر باشن بخاطر هیچ و پوچ باید ارزوی مرگ کردن چیز دیگه ای . هزاااار بار خوردم زمین و دوباره بلند شدم ولی انگار نه انگار که من هم ادمم.
شاید بخاطر کند ذهنیمه . معمولا مردم با ادمایی دوس میشن که زرنگن . ولی من میدونم که تیز نیستم .
باید چیکار کنم ؟ ایا تیزهوش شدن اکتسابیه یا ارثی؟ اگه اکتسابیه چجوری؟ چجوری میشه ارتباطات اجتماعی خوبی داشت؟
لطفا کمکم کنین
مرتبط:
چطوری باید با احساس تنهایی کنار بیام
چه طوری از تنهایی و یکنواختی در بیام ؟
تنهام ، خسته ام ، از تنهایی دلم یه همسر میخواد
تنهایی از همه جهات دیوونم میکنه
چه پاسخی به نیاز های جنسیم و عاطفیم و تنهاییم بدم ؟
چرا یه دختر باید کل تابستونش زل بزنه به دیوار اتاقش از تنهایی ؟
اینرسی ازدواج - شاید عمق تنهایی رو درک نکردی
اینرسی ازدواج - تنهایی رو عشقه!!!
چیکار کنم تنهایی و خیالبافی منو اذیت نکنه؟
احساس تنهایی زیاد مانع حرکت رو به جلوی من شده
من موقع تنهایی هام با یه آدم خیالی حرف می زنم
ایها الناس به چه زبونی بگم که بابا مُردم از تنهایی
کی واقعا دلش میخواد همیشه احساس تنهایی کنه ؟
برای رهایی از تنهایی چه راهکارهایی دارید ؟
← مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه)
- ۴۶۶۱ بازدید توسط ۳۴۴۴ نفر
- چهارشنبه ۲۵ فروردين ۹۵ - ۲۰:۲۹