سلام
تحمل خونه مون برام سخته ، از خونه مون فراری شدم... میخوام هر جا باشم به جز خونه مون... دلم میخواد شب ها هم برم سرکار فقط خسته برا خواب برسم خونه... شاید بعدها حسرت خونه پدریم و بخورم اما الان برام غیر قابل تحمل شده...
نمیتونم تحمل کنم ازدواجم نمیخوام بکنم ...دوس دارم همه فکر کنن مرده ام ، کاری به کارم نداشته باشن... از صبح برم سر کار تا شب... شب هم بخوابم .
ولی یه دختر نمیتونه شب ها کار کنه... میخوام از توقعات خانواده م فرار کنم... من بین ۲۰ تا ۲۵ سالمه نمیدونم چرا اینجا مطرح کردم ... بحث یکی دو روز نیست چند سالی میشه که این وضع منه
کمکم کنید تا احساس بی ارزش بودن نکنم
دیگه نمیکشم، دیگه نمیخوام این زندگی رو ...
همه چیزمون رو الکی و برای هیچ باختیم
سهم من از این زندگی فقط کلفتی پدر و مادرم هست
نمیدونم سرنوشتم چرا اینجوری شد ؟
سر طبیعی ترین مسائل زندگی جیگرم خونه
این که یه دختر مجرد خونه بگیره و مستقل بشه بده ؟
چطور خانوادم رو قانع کنم که سر کار برم ؟
صبح تا شب توی خونه حسرت زندگی دوستانم رو می خورم
چرا منو کسی نمیخواد؟ ، این سوال شده عقده
تنها چیزی که تا آخر عمر با منه حسرته
یک دخترم که در آستانه 30 سالگی دچار بحران شدم
دختر 28 ساله ای هستم که دیگه هیچ هدفی ندارم
← خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه)
- ۶۹۲۶ بازدید توسط ۴۸۳۸ نفر
- دوشنبه ۲۷ دی ۹۵ - ۲۲:۱۵