واى عاشقتم ، اى جوون ، نفس من و ...
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) مسائل اجتماعی روز جامعه (۶۳۴ مطلب مشابه)
سلام
یه همسایه دارم که 4 تا دختر و یه پسر داره ، بابای خانواده اجازه بیشتر از تحصیلات ابتدایی را به دخترها نداده اما این دختر خانم ها خواستگاران زیادی داشتن و همسران خوبی هم براشون پیدا شده و زندگی های بسیار خوبی دارند و صاحب خانه و ماشین هستن.
همه اونا هم بین 16 تا 18 سالگی ازدواج کرده اند. این مورد را آوردم تا در مورد تحصیلات و آثار آن در جامعه صحبت کنم.
الان بسیاری از دختران ما تحصیلات کارشناسی و ارشد تا حتی دکترا دارند شرایط کشور ما هم جوری نیست که همه جذب بازار کار شوند با این وضعیت خیلی از این افراد هم از کار بازمانده و هم از ازدواج.
سن آنان هم به بالای 26 رسیده و شاهد این حقیقت شده اند که تمام آرزوها و رویاهای آنان بر فنا رفته و احساس یاس و نا امیدی و سرخوردگی به آنان دست داده . از یه جا به این همه زحمت ها و مخارج تحصیلات نگاه می کنند و از زاویه ای دیگر که نه تنها تحصیلات کمکی به آنها نکرد بلکه آن ها را از همه چیز عقب انداخت و آن خرمی و شادابی و امید را هم از آنان گرفت.
سلام دوستان
دوستان به نظرتون زندگی فقط ازدواج ؛ کار؛ تحصیله ؟ یعنی نمیشه واس خودت زندگی کنی و لذت ببری؟ امشب یکی از دوستانم که خیلی دوسش دارم با من تماس گرفت تا با هم درد و دل کنیم . داشتیم از برنامه هامون میگفتیم که بهش گفتم من باشگاه میرم و لذت میبرم ایشونم گفتش من برنامم اینه که دوباره درس بخونم کنکور بدم ؛ خطاب به من گفتش من حالا یه برنامه ایی دارم چون به فکر آیندم هستم اما تو چی؟ کمی از حرفش ناراحت شدم.
گفتمش که من با رفتن به باشگاه لذت میبرم دیگه آینده رو نمیدونم چی پیش میاد. ازدواج که دست من نیست ؛ کار هم که الحمد الله میگردی نیست؛ درس هم که فارغ شدم. به تازگیا دارم نویسندگی میکنم اما از نظر اطرافیانم کارم بیهوده است .
یا باید ازدواج کرد یا کار کرد یا ادامه تحصیل داد!!!! به نظرتون زندگی همین سه مورده ؟ خب اگه شرایطش باشه که چه عالی اما نیست خب من خودمو بکشم چون کار ندارم؟ چون ازدواج نکردم؟ چون شرایطش نیس ادامه بدم. در ضمن من یه دخترم شاید خیلیاتون تو شرایط من باشین و درکم کنین. در جواب این عزیزان چه باید کرد؟ چه باید گفت ؟
با سلام
خواهشا به این سوال فقط خانم های مذهبی و چادری جواب بدن چون پاسخ ها در انتخاب ادامه راه زندگی من تاثیر داره .
سوالم اینه که منه نوعی که خودم و خانواده ام مذهبی هستیم و تبعا دنبال خانواده و دختر مذهبی هستیم اگه جلسه اول مادر و خواهر بدون حضور پسر بیان دیدن دختر و خانواده دختر اشکال داره ؟
دلیل چنین تصمیمی هم البته به نظر خودم منطقیه، خوب قطعا یکی از ملاک های هر پسر و تبعا هم دختر بجز مسایل اخلاقی، اجتماعی، خانوادگی و مذهبی؛ مسیله ظاهر طرف مقابل هست.
حالا اگه دختر خانم رو یک معرف و واسطه به خانواده پسر معرفی کرده باشه و اطلاعات زیادی نداشته باشه، اگه پسر در اولین جلسه حضور پیدا کنه، چطور ظاهر دختر خانم رو با چادر متوجه بشه؟ آیا اصلا حق داره بدونه طرف مقابل چاقه، لاغره، موهاش کمه زیاده ، تازه باب هم شده بعضی دخترها که ادعای بچه مذهبی دارن جلسه خواستگاری آرایش میکنن در حد تغییر رنگ پوست ! و.... یا اصلا چنین حقی نداره ؟ اگه چنین حقی رو برای پسر قبول ندارید بعد اگه ازدواجی صورت بگیره بنظرتون پسر نمیتونه بگه من که اصلا ندیدمت و فقط صورتتو دیدم ؟ و زندگی رو زهر مار کنه؟ مخصوصا اگه دختر خانم محجوب به حیا هم باشه و سرش رو هم همش پایین بندازه!
سلام
من و یه آقایی یه زمانی با هم آشنا شدیم . ایشون منو از پدرم خواستگاری کرد اما پدرم حتی مهلت نداد ما با هم زیر نظر خانواده آشنا بشیم . من خیلی عاشقش بودم و به خاطر احترامی که واسه پدرم قائل بودم ردش کردم . الآن چند سال میگذره و من از همه پسرا متنفرم ، چون هنوز کسی نتونسته جای اون طرف رو برای من بگیره .
میخوام به خاطر همین مجرد بمونم چون خسته شدم و عاشق کسی نمیتونم بشم و میخوام برای ادامه تحصیل برم یه شهر دیگه و پدرمم مخالفه تا بتونم یه جورایی انتقام گرفته باشم و متوجه بشن دخترش داره سنش بالا میره و به عشقشم نرسیده و قراره احتمالا تا ابد تنها بمونه و مجرد باشه .
یادش بمونه من رو دلم پا گذاشتم و شدم یه دختر افسرده ی تنها که دیگه نمیتونه کسی رو تو قلبش راه بده .
🌹سلام به خانم های عزیز🌹
میخواستم تجربیاتم رو در قالب یک پست بیان کنم
عنوان:مشکلات خانم ها و راهکار برای آن.
مشکلی که ما خانم ها جدیدا خیلی باهاش رو برو هستیم مثل پر مویی ،عادت نامنظم مشکلاته هورمونی و تخمدان پلی کیست هست.زمانی که در،دوره عادت و هورمون های زنانه شما تغییراتی بوجود بیاد؛و عادت چند ماه عقب بیوفته باعث بروز مشکلات و عوارض جدی میشه.
با این حال خیلی از خانم ها موهای مردونه روی صورت یا بدن در میارند در حالی که مشکل هورمونی یا تخمدان تنبل ندارن.عامل بیشتر این ها تغذیه هست خیلی از محصولات کارخونه ای و شیمیایی مثل مرغ هورمونی و تخم مرغ کارخونه ای باعث بروز این مشکلات میشند. چرا که توازن هورمون های بدن رو بهم میریزند و کیست بوجود می اوردند.راهکار چیست؟عدم استفاده از مرغ و تخم مرغ،شیر و ماست و سایر لبنیات کارخونه ای و ماشینی؛و جایگزین کردن تخم مرغ و مرغ محلی،شیر و ماست و انواع لبنیات خونگی. بجای مرغ کارخونه ای: بلدرچین،کبک، کبوتر را میتوانید جایگزین کنید.تا حد ممکن همه چیز را خانگی تهیه کنید.
سلام
راستش من در حال حاضر به دلیل حجم درس هام و اینکه دکتر خوبی توی شهرمون نیست و برای درمان باید به شهر دیگه برم مجبور شدم از شما دوستان راهنمایی بخوام تا به صورت موقت مشکلم رو حل کنم.
چند تا از مطالب اینجا رو خوندم اما جواب سوال و پیدا نکردم. راستش من موهای چربی دارم. پوست سرم به شدت چربه . برای همین یه مدت شامپوی مخصوص موی چرب میزدم یعنی اگر نزنم روز بعد حمام باز موهام چربه . ولی در این صورت موهام بعد از سه چهار روز چرب میشه.
اما از وقتی این شامپو رو میزنم احساس میکنم نوک موهام به شدت شکننده شده. حتی الان دیگه تمام قسمت های موهام شکننده شده و مشکلی که همیشه داشتم اینه که وقتی حمام میرم یا موهامو شانه میکنم کلی از موهام کنده میشه .
سلام دوستان
پیشاپیش عذر میخوام از طرح سوال تکراری ولی بی جوابم، باور کنید تو این چند ماهه بارها سوالمو تایپ کردم و نتونستم ارسال کنم ولی دیگه نمیتونم تنهایی فکر کنم از قبل تشکر میکنم بابت پاسخ هاتون و دوم اینکه ببخشید اگه خیلی عامیانه سوالمو مطرح میکنم اینجوری راحت ترم ؛
دختری دانشجو و مجرد هستم بین 23 تا 26 سن دارم. راستش قصیه از جایی شروع شد که یکی از دوستانم بحث یکی از همکلاسی های آقا رو پیش کشیدن و گفتن به من نظر خاصی داره و اینو مطمئن هستم، از اون جایی که اهل توهم سازی نبودم حرفشون رو قبول نکردم و بهشون فهموندم ایشون در حد همکلاسی بمن لطف دارن و هوام رو دارن و با بقیه هم همینطور هستن.
حدود چند روز بعد یکی دیگه از همکلاسی هام همین موضوع رو مطرح کردند و من محکم سرحرفم ایستادم که دارند اشتباه میکنند و مسئله خاصی بین من و ایشون نیست . ولی کم کم این حرفا احساسات من رو برانگیخته کرد چون تا قبل از اون من فکر میکردم واقعا دچار توهم شدم ،این اقایی ک مد نظرمه خیلی موقر و سرسنگین هستن و نشده حتی با همکلاسی های اقا گرم بگیرن دیگه خانوما که هیچ ، سنگینی نگاهشون رو همیشه حس میکردم و خیلی جاها هوامو داشتن.
سلام
این یک درد دله و اگر مایل بودید بخونیدش.
دارم اینو براتون با اشک از اوضاع آشفته بازار خونه مون مینویسم. اول اینکه من همونم که مطلب برادرم تنها دلبستگی زندگیمه رو نوشتم. اگر اونو خونده باشید متوجه میشید که کنکوری ام. من دختر بزرگ خانواده ام و خانواده به نسبت پر جمعیتی داریم. مادرم شاغله و ساعت کاریش زیاده. علاوه بر اون مادرم خیلی زیاد به تمیزی و مرتبی خونه خیلی اهمیت میده، همیشه ناهار گرم و نرم و به موقع خوردیم. میخوام بگم که چقدر مامانم زحمت میکشه.
یکی از دلایلی که من خیلی به برادرم اهمیت میدم هم همینه که از مسئولیت مامانم کم بشه. اینم اضافه کنم که من کلی عمه و عمو دارم اما هیچکدام حاضر نشدن از مامان بزرگم نگهداری کنن.ولی مامانم ازش نگهداری میکنه. مامان بزرگم از اونایی که حتما باید غذای جدا براش درست کنی و خلاصه کلی زحمت داره. میخوام بگم تا چه حد مامانم مسئولیت داره.
سلام عرض میکنم خدمت اعضای گل خانواده برتر
می خواستم راجب موضوعی صحبت کنم که یکی از معضلات اجتماعی است که چرا حیای دختران و پسران ورداشته شده که البته اینم بگم که پسران از مدت ها پیش آشکار بود ولی جدیدا دخترا هم این طوری شدن تا یه چند تا مثال بزنم تا متوجه منظورم بشین .
نگاه کنید تا حالا توجه کردین که چرا پسرا تا دختری خوشگلی رو تو خیابون میبینن بهش متلک میندازن حالا ما میگیم پسر هستن و ...، ولی جدیدا بر عکسم شده ، بخدا اگه بخوام دروغ بگم واقعا دخترا خیلی بی حیا شدن ببخشید نه با همه شونم بعضی از جامعه ، مثلا بنده عادت دارم تیپ میزنم پسرم هستم شلوار غواصی با پیرهن و کت تک قیافمم خوبه به گفته بقیه قدمم بلنده ولی نمیدونم آخه دخترایی که تو خیابونن حیاشون رو گرفتن ؟
سلام
من دختری بین رده ی سنی ١۵ تا ٢۰ سال هستم . حدود دو سال پیش یه با یه پسر از اشناهامون که یکی دو بار دیده بودمش و هفت سال از من بزرگتر بود از طریق مجازی دوست شدیم .
تا حالا با
کسی دوست نشده بودم و از کسی خوشم نیومده بود ولی نمیدونم چی شد که اونو
دیدم نتونستم از فکرم بیرونش کنم . اون پسر اول گفت که از من خوشش میاد و
منو خیلی تحویل میگرفت ولی بعدش گفت که نه نمیتونم چون میترسم نتونم
خوشحالت کنم چون قبلا شکست عشقی خورده بود و با دخترهای زیادی بود , حتی
خودش میگفت من ادم خوبی نیستم و گناهکارم ...
ولی
من به خیال خام خودم گفتم همین که اونم از من خوشش میاد کافیه من بهش کمک
میکنم روحیه شو به دست بیاره من صبر میکنم ولی نمیدونستم منو دوست نداره و
فقط میخواد با من عشق قبلیشو فراموش کنه. خلاصه با هم دوست شدیم ولی تو
کمتر از یه ماه به دلیل بدبینی هاش و بی عصاب بودناش و اینکه اکثر حرفای
منو بد برداشت میکرد و حرص بقیه رو سر من خالی میکرد, میگفت دخترا گربه
صفتن و با من دعوا میکرد روحیه ام به معنای واقعی تخریب شد و شدم یه دختر
غمگین اصلا جا میخوردم از حرفاش .
اون هیچ وقت به خاطر هر کدوم از حرفاش که به شدت دلمو میشکست معذرت خواهی نکرد و منم با اینکه دوستش داشتم ولی نمیتونستم با کسی که هنوز تو گذشتشه دوست باشم باهاش بهم زدم و پا روی دلم گذاشتم.
ما
ارتباطمون به طور کامل قطع نشد و در طول سال گاهی اوقات حرف میزدیم و
ایشون بعد از یکسال اومدن معذرت خواهی من بهش گفتم که بخشیدم ولی نمیتونم
کاراشو فراموش کنم ولی اون میخواست برگرده و میگفت تو خیلی خوبی منم با
اینکه بهش حس داشتم و هنوزم تو فکرش بودم میترسیدم برگردم,نمیخواستم برگردم
...
چند ماه بعد من با آقای دیگه ای تازه آشنا شده بودم و فکر میکردم دارم به یه زندگی شاد برمیگردم ولی دوباره پسره اومد سمتم و منم بهش بی محلی کردم و پسش زدم.. ولی دیر شده بود و خودشو باز تو دلم زنده کرد .
من ذهنم بهم ریخت و ارتباطمو با پسری که تازه باهاش آشنا شده بودم تموم کردم تا همه چیز بدتر نشه ( بماند این اقا هم میگفت میخوام بیام خواستگاری ولی بعدش هی بهونه های مختلف میاورد ) و من میدونم که از اول خیلی اشتباه کردم و توبه کردم کردم که هیچوقت با کسی دوست نشم و خیلی پشیمونم .
ولی اون پسره که میخواست دوباره برگرده میگه که تو به من خیانت کردی و منو ول کردی ، میگه هیچ وقت نمیبخشمت .
این
اواخر یکبار میگفت عاشقتم یکبار میگفت دیگه برام مهم نیستی, یکبار میگفت
تو خبر نداری چه روزایی پیش روی ماست یکبار میگفت همه چیز تموم شده .
من
سوالم اینه وقتی اون از اولش با من نبود و ما خیلی وقت پیش بینمون خراب شد
آیا ارتباطتم با این پسره ی دیگه بهش خیانت بود؟ چرا منو نمیبخشه با اینکه
اون بود در حق من خیلی بدی کرد ؟ من اولش دلم صاف بود ولی با کارای اون
منم شروع کردم به لجبازی و حماقت . حالا من عذاب وجدان دارم و فکر میکنم اگه میذاشتم برگرده اینطور نمیشد .
سلام
من دختری هستم 20 ساله ، احساس میکنم خیلی زیاد تو زندگیم اشتباه ، ادم قانعی بودم ، اهل مقایسه نیستم ، چشم و هم چشمی هم نمیکنم اما شرایط زندگی و رفتار پدر و مادرم و بقیه باعث شده بخوام مقایسه کنم.
من اهل خرج کردن نیستم پس انداز میکنم میگم بجای اینکه کلی هزینه کنم برا یه عطر یه اسپری ارزون جاش میگیرم از دل خودم میزنم تا... اخرین باری که مانتو گرفتم ماله چند سال پیشه یا همینطور کفش و غیره اهل آرایشم نیستم یه رژی میزنم میرم جایی ، با این حال ظاهر خیلی خوبی هم دارم .
ولی مشکلم اینه که احساس شادی ندارم ، افسردم چرا؟ قبلا وضع مالی مناسب نبود منم میگفتم نمیخوام چیزی نیست مشکلی نیست اما الان وضع مالیمون خدا رو شکر خوبه ولی انگار بقیه از من طلب کارن! احساس میکنم زیاد که سر بار خونوادمم.. بیشتر پس انداز میکنم در تلاشم شغل پیدا کنم و کامل مستقل بشم .
سلام دوستان
لطفا کمکم کنید . من 19 سالم هست و یکی از پسرهای دانشگاه مون که اهل شهر دیگه ای هستن از من از طریق واسطه خواستگاری کردند . ایشون یکی از استادهای دانشگاه رو هم در جریان گذاشتن . اما گفتن اولش بیاین از ویژگی های هم مطلع بشیم .
قبل از اینکه خانواده ها بدونن و اگر با هم جور باشیم تا هر وقت که بخواین صبر میکنم اما من مخالفت کردم . بعدش خواهر ایشون به مامانم زنگ زد و از مامانم خواست که این دو تا یکم بیشتر با هم آشنا بشن و هر پیامی که به هم دادن رو شما هم در جریان باشین .
این آقا 20 سالشه ، پسر به ظاهر خوب هم از نظر چهره و هم از نظر شخصیت هستن. اما من می ترسم و اضطراب دارم . احساس میکنم این آقا هنوز تصمیم اش جدی نیست و یه چیز خیلی مهم اینکه به خاطر چهره ی خوب این آقا دخترها دنبالشن خوب من هم میترسم که چهره ی من چندان مورد پسند ایشون نباشه
سلام .
اخیرا دچار یکسری مشکلات شدم که ممنون میشم دوستان اگر تجربه ای دارن کمکم کنن .
من از بچگی روحیه حساسی داشتم و بخاطر مشکلاتی که تو خانواده و بین پدر و مادرم وجود داشت و تحمل اضطراب های ریاد و محیط پر تنش خونه به دندون قروچه های شبانه و سندروم روده تحریک پذیر دچار بودم . اون وقت ها خودم چیزی نمیدونستم تو چند سال اخیر با مطالعه و پیگیری های خودم متوجه مشکلات جسمانیم شدم.
سالهاست که با درد فک و ناحیه گیجگاهی مواجه ام، شبها به حدی دندان هام رو روی هم فشار میدم که وقتی صبح از خواب بیدار میشم فک و تمام دندان ها و لثه هام درد میکنن، روی لپ هام از داخل دو شیار عمیق ایجاد شده که بر اثر گاز گرفتن های شبانه به این حالت در اومده ، اکثرا طعم خون رو تو دهانم حس میکنم خصوصا صبح ها و دکتر متخصص فک و صورت هم از روی همین علائم متوجه فشار دندان هام روی هم شدن و علنا بهم گفتن اگر با همین وضعیت پیش بری زمانی میرسه که استخوان های فک شما دچار ساییدگی میشن و باید غذا رو پوره کنی و بخوری.
سلام
من حدود 3.5 سالگی مادرم رو از دست دادم. پدرم تقریبا 1.5 سال بعد فوت مادرم ازدواج کرد. اون خانم و من از بچگی مادر صدا میکردم و راستش مثل مادر خودم میدونستمش و مامان صداش میکردم.
2 تا خواهر دارم یکی بزرگتر که خواهر اصلیمه یکی کوچیکتر که ناتنیه. خب اینا شرح حال بود. حدودا 19 سالمه. جدیدا به خواهر ناتنیم میبینم یه سری پچ پچ ها در مورد مادر اصلیم میکنه این مادر جدید. و راستش جدیدا میبینم یواشکی به خواهر ناتیم درباره مادرم توهین میکنه و حراف هایی بهش میزنه که واقعا ناراحتم میکنه.
من از شدت عصبانیت مجبور شدم پست بذارم. چیکار باید بکنم من؟ به بابام بگم که توهین میکنه در خفی یا خودم مستقیم برم بهش بگم توهین نکنه؟ ( در ضمن من از مادر اصلیم فقط چند تا عکس دارم و چیزی یادم نمیاد و از وقتی فوت شده چیزی دربارش تو خونه ما حرف زده نشده و تازه همین 6 ماه پیش من با پدرم مطرح کردم قضیه رو و سوال پیچش کردم درباره مادرم یعنی خاله و دایی و مادربزرگ مادر اصلیم رو همین 3-4 ماه پیش برا اولین بار بعد 15 سال دیدم ) .