این سوالات رو از خواستگار بپرسم ؟

سلام وقت بخیر
بنظرتون بین این 2 تا سوال کدومو بهتره تو خواستگاری بپرسم؟

(1 - نظرت راجب تقسیم وظایف تو خونه چیه؟ 

2 - تا چه حد میتونی تو کارهای خونه به خانومت کمک کنی؟ )

و بنظرتون این 2 تا سوالم بپرسم؟
1 - حاضری چقد از اشتباهات خانومت بگذری؟
2 - چه محدودیتی برای خانومت در نظر داری؟

من خودم فکر میکنم پرسیدن سوال دوم از قسمت دوم ( چه محدودیتی ...) هم خوبه هم بده.
خوبه چون بعضیا سختگیری های الکی میکنن و اینو میتونیم از این سوال بفهمیم ( مثلا میگن رانندگی نکن یا ادامه تحصیل نده با دوستات قطع رابطه کن یا هر چیز دیگه )
بده چون فکر میکنه اگه محدودیتی در نظر نگیره دیگه مقتدر نیست و احساس اقتدار نمیکنه
لطفا دوستان بدون تعصب جنسیتی جواب بدن

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

عکس العمل های دختران و پسران بعد از خیانت

سلام دوستان
لطفا خواهشا اقا پسرا جواب درستی بدن و البته همه

1_ ممکنه پسری از دختری خوشش بیاد و دختر  پا نده و پسر از روی عمد جلوی چشم اون دختر ، دوست دخترشو به نمایش بذاره و بیاره و حرصش بده تا عکس العمل نشون بده؟ چرا؟ کسی این تجربه رو داشته؟

و اینکه دخترایی که از دوست پسراشون و کسی که دوسش دارن خیانت ببینن سعی میکنن از پسر انتقام بگیرن؟ چجوری ؟  یا فقط بی خیال میشن و از دوست پسرشون دست میکشن ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

آیا خانواده ها اجازه آشنایی بیشتر به جوان ها میدن؟

سلام

توی بعضی از مطالب خانواده برتر خوندم که دوستان گله می کردند که خانواده ها اجازه آشنایی بیشتر به جوان ها نمیدن. خانواده های اطرافیان شما چطورند؟ وقتی رابطه در میدان دید خانواده ها باشه چه ایرادی وجود داره؟

شنیدم بعضی خانواده ها زیاد خوششون نمییاد جلسات خواستگاری طولانی باشه. مثلاً فوقش دو جلسه آشنایی رو برای تصمیم به ازدواج کافی میدونن. این درسته؟ چه ایرادی داره ( در صورت نیاز ) جلسات خواستگاری تعدادش بیشتر باشه؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

بر خلاف خانواده ی اون، خانواده ی من با ازدواجمون مخالف هستند

با سلام

دختری هستم 18 ساله که میخواهم 2 سال بعد با پسری که شش ماه از من بزرگتر است و در ارتباط هستم عقد کنم. خانواده اون شخص کاملا با این قضیه موافقن ولی خانواده من شدیدا مخالف هستن.

در حالیکه تا 2 سال دیگر او براحتی صاحب خانه و ماشین میشود و از لحاظ فرهنگی و اخلاقی و اقتصادی هیچ مشکلی نداریم. ولی خانواده من با پدر این شخص مخالفند چون سابقه خوبی ندارد و قبلا به علت تصادف به زندان رفته.

این شخص هیچ تشابه اخلاقی و شخصیتی با پدرش ندارد اما خانواده من قبول نمیکنند. به نظر شما چکار باید انجام بدهم.

در ضمن نمیتوانم قطع رابطه کنم چون شدیدا به ایشان علاقه دارم.خواهش میکنم جواب منو سریع بدین

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

چطوری یک دختر واقعا مومن پیدا کنم؟

سلام
من یک دختر مومن میخوام، مومن حقیقی، چطوری باید پیدا کنم؟

چند وقته نظرات این وبلاگ رو میخونم. هم دخترا و هم پسرا. بنظرم مشکل ازدواج جوونها 2 تا خواسته نابه جا و اشتباهه. پسرها دنبال دختر خوشگل میگردن، و دخترا دنبال پسر با درآمد بالا.

واقعا هیچکدوم برامون ایمان حقیقی ملاک نیست! اما این رو از طرف مقابل انتظار داریم!

یعنی من به عنوان پسر، دوست دارم دنبال دختر خوشگلی بروم که با ایمان هم باشد و با بیکاری و نداری من هم بسازد!

خب این غلطه! چون اولا به قول خانومها، اون دختر اینقدر خواستگار داره که چنین پسری توش گمه! ثانیا پسری که دیدش اینقدر مادی هست (ملاک قلبیش خوشگلیه) چرا توقع ملاک معنوی از اون دختر داره؟ (تازه دختری که یک ملاک بارز مادی، یعنی خوشگلی رو داره و کلی پسر دیگه حاضرن سر و دست بشکنن واسش!)

از طرف مقابل هم، دختری که دنبال بدست آوردن نداشته های خونه پدری، در خونه ی شوهری هست! و یا دنبال پز دادن با شغل و مدرک شوهرش هست! و شوهر رو یک وسیله برای رسیدن به خواسته های نفسانی خودش میدونه، و یا حاضر نیست برای شروع زندگی مشترک هیچ تلاشی بکنه، و هیچ سختی ای ببینه، واقعا لایق پسر پاک و سالم و دست نخورده نیستش!!!

چون پسر پاک و سالم و آکبند، سنش مثلا 20 ساله. 22 ساله. اصلا 24 ساله! و توی این سنین یقینا توانایی برآورده کردن 1/100 از خواسته های خانوم رو هم نداره! پس اون خانوم هم باید زن پسری حداقل 30 ساله بشه، که در عوض به احتمال خیلی بالا انواع روابط رو(چه حلال و چه حرام) تجربه کرده، دیگه سرد شده، سختگیر شده، بی حوصله شده و عشق و محبت سرش نمیشه و .......... بشه!

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

پدر مادرم با هم اتحاد ندارن

سلام
پسری 25 ساله هستم. نمیخوام بگم بدبختم و از این حرفا چون دیگه آب از سرم گذشته.

فقط نمیدونم چرا پدر مادرم اصلا متوجه نیستن مثلا تو جمع همه اسرارشون رو میریزن بیرون یعنی جوری که تو مهمونی نمیتونم سرم رو بالا نگه دارم بازم این به درک.

زندگی رو به کام هم تلخ میکنن . آخه بابا مگه چقدر دیگه میخواین زندگی کنین. من فکر میکنم اگه ازدواج کنم همسرم ظرف یک ماه تمام جیک و پوک زندگیمون رو میفهمه. همینطوری که اطرافیان میدونن تو زندگیمون چه خبره.

اصلا حتی سیاست ندارن چی میشه یکم فیلم بازی کنین. انقدر زندگیم قشنگه که حوصله تعریف کردنش رو ندارم هر چی موقعیت ازدواج داشتم خودم کنسلش کردم.اصلا به ما نیومده مثل آدم زندگی کنیم.

همه تو زندگی بالاخره مشکلاتی دارن ولی سعی میکنن با سیاست نشون ندن ولی ما برعکسیم.راستش بزرگترین مشکلم اینه که با پدر مادری که اینطوری هستن اصلا نمیتونی ازشون کمک بخوای و مشورت بگیری چون اصلا اتحادی وجود نداره.

تو زندگی هم کم اشتباه نکردم هزار بار از ندونم کاری ضربه خوردم چون کسی نبوده باش مشورت کنم یه دادش هم دارم که از من کوچیتره اونم از من کمک میخواد!!!

آدم یه روز هایی انقدر ناامید میشه که دوست داره با در و دیوار هم درد دل کنه منم دلم گرفته شاید باورتون نشه ولی تو این سن هنوز نمیدونم کار درست چیه کار غلط چیه؟

پدر مادر باید حامی بچشون باشن من احساس میکنم حامی ندارم و خودم تنها باید تصمیم بگیرم.

ممنون که به درد دلم گوش کردین. اگر نظری هم دارین خوشحال میشم.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)

نظرم نسبت به عشق کن فیکون عوض شد

با سلام 
ساده مینویسم و خلاصه میگم :
دختری هستم بالای 26 که همیشه سعی کردم نجیب باشم  تا حالا با پسری دوستی نکردم چون اعتقاداته خودمو دارم اما با توجه به بالا رفتن سن منتظر اتفاق ازدواج بودم.
همیشه به این اعتقاد داشتم که عشق و ازدواج باید در مسیر زندگی اتفاق بیفته نه اینکه ادم با زور بخواد ازدواج کنه. به عشق تا به این سن اعتقاد داشتم چون خودم آدم دل نازک و احساساتی هستم و عشق های رمان هایی که میخوندمو در واقعیت تصور میکردم.
ولی پسری وارد زندگیم شد که با دختری دیگه بهم خیانت کرد و رابطه داشت. با خودم گفتم که هیچ انسانی ناپاک بدنیا نمیاد همه ی ادما پاک به دنیا میان ولی خودشون انتخاب میکنن که پاک زندگی کنن یا نه.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

ازدواج با دختر گیاهخوار

با سلام
من یه پسر حدودا 30 ساله هستم دارای تحصیلات ارشد و شغل نسبتا مناسب. اخیرا به خواستگاری دختری رفتم که حدود 3 سال از من کوچکتره. شرایطش نسبتا خوبه و از نظر ظاهری با ارفاق میتونم قبولش کنم ولی مشکلی که دارم اینه که ایشون در جلسه اول خواستگاری مطرح کرد که گیاهخوار است و اصلا و به هیچ وجه گوشت نمی خورد ( هیچ نوع ). و خوراک گیاهی دارد .

ضمنا خام خور هم هست یعنی یک سری از حبوبات یا گیاهان را به صورت خام مصرف می کند...و این قضیه از 3 سالگی ایشون شروع شده و تا الان ادامه داره. ضمنا میگن که اصلا دوست ندارند که حیوانات آزار ببینند و حاضر نیستند که این اخلاقشونو کنار بذارند ( یعنی دوست ندارند که گیاه خوار بودنشونو ترک کنند).

حالا سوالی که دارم اینه که آیا ازدواج با این فرد کار درستیه یا نه؟ کسی هست که خودش یا اقوامشون این شکلی بوده باشند که بتونه در این زمینه کمکم کنه؟ آیا ممکنه در آینده به مشکل بر بخوریم؟

ضمنا ایشون میگه که با دیدن خون به شدت حالشون بد میشه... این مسئله منو برای بچه دار شدن و ادامه زندگی بعد از ازدواج نگران کرده. خواهشا دوستان هر کسی در این زمینه اطلاعات یا تجربیاتی داره راهنمایی کنه ممنون میشم.

یا حق

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

تمایل قلبی به بچه دار شدن مجدد رهام نمیکنه

سلام دوستان وقتتون بخیر 

خانمی هستم حدود  39 ساله دارای دو فرزند . پسرم 15 سال و دخترم 11 سالشونه  . مشکلی که دارم و نیاز به همفکری و راهنمایی شما عزیزان دارم اینه که  از 5 سالگی دخترم  تمایل شدیدی به بارداری مجدد و فرزند سوم داشتم و معتقد بودم دو فرزند کافی نیست  اما به دلیل اینکه  هم پسر به فضل خدا دارم و هم دختر ، هیچ وقت نتونستم تصمیمم رو قطعی کنم و همه ش می ترسیدم که اقدامم غیر منطقی باشه و بعدا پشیمون بشم  .

خودمو با دلایلی قانع  کردم که شاکر باشم و بیخیال بشم اما  این حس و تمایل  قلبی به  بچه دار شدن  رهام نمیکنه  واقعا نمیدونم  انتخاب درست  چیه ؟ اصلا توان  سابق  رو دارم یا نه؟

اگه بچه ی سوم بیارم میتونم به اهدافی که دارم برسم یا نه؟ اخذ مدرک دکترا- نویسندگی - رسیدگی به  خانواده و ...

اینکه میگن بچه آدم رو پیر میکنه و به خودت برس و این حرف ها دلایل موجهی هست؟ آیا این میل رو میشه با یه دلایل قوی برای همیشه  با رضایت قلبی  کنار گذاشت ؟ 

لازمه بگم دخترم به شدت مخالفه و همسرم هم تصمیم گیری رو به عهده ی خودم گذاشتن  .

لطفا کمکم کنید  راه درستو با دلایل قوی انتخاب کنم ممنوم  

پیشنهاد:

چکار کنم بچه هام با خانواده منم مثل خانواده ی شوهرم راحت باشن؟

میدونید وقتی یه حرفی رو مدام به کسی بگید براش تبدیل به باور میشه

اگر مادر می شدم ...

تلاش کنیم پدر و مادر خوبی باشیم

از ایده های تربیتی تون برای داشتن فرزند صالح بگید

دلم نمیخواد پسرم بی تربیت و بد دهن بار بیاد

از پدر و مادر بودن چی می دونید ؟

تربیت فرزندانمون در آینده چه طور باید باشه؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
بارداری و زایمان (۱۱۳ مطلب مشابه)

اشتباه کردم طرز فکر واقعی خودم رو نگفتم ؟

سلام

من به یه پسری علاقه داشتم، از لحاظ اقتصادی شاید بشه گفت متوسط رو به پایین بود ولی از لحاظ ویژگی های اخلاقی خیلی خوب و کامل بود، ظاهر متوسطی داشت، که البته ظاهر برام مهم نیست.

تقریبا هم سن خودم بود، شاید چند ماه کوچیک تر ،خب راستشو بخواین من و خواهر این پسر دوستای صمیمی هستیم، اینکه میگم بهش علاقه داشتم ،فقط تو دلم این حسو داشتم اما اصلا به کسی نگفتم و هیچ وقت در رفتار اینو نشون ندادم.

دوستم راجع به ازدواج با من صحبت کرد که کلا قصد ازدواج داری یا نه، چه شرایطی داری و... اما در مورد برادرش چیزی نگفت، فقط میخواست ببینه نظرم راجع به ازدواج چیه، از اونجایی که من دانشجوی ارشد هستم دوستم تصور میکنه که تحصیلات خیلی برام مهمه، واسه همین در مورد برادرش چیزی رو مطرح نکرد.

فقط گفت مامانم میگه دوستت دختر خوبیه، خونواده خوبی هستن بریم خواستگاری ، میگفت به مامانم گفتم به ما دختر نمیدن، دخترشونم میخواد درس بخونه دیگه اینکه زیاد پول دار نیستیم و از این حرفا، یادم رفت بگم اون پسر دیپلمه.

ولی دوستم نمیدونه که من نه برام پول مهمه نه تحصیلات، نه قیافه آنچنانی، فقط انسان بودن برام مهمه، البته طرز فکر خونوادم هم همین‌ طور هست،حالا که دیگه به نظرم همه چی تموم شده، به نظرتون من اشتباه کردم که وقتی دوستم در مورد ازدواج ازم پرسید، چیزی به روش نیاوردم؟

آخه من دخترم نمیتونم که بگم از فلانی خوشم میاد، ضمنا خجالتی هم هستم،چیزی رو بهش نگفتم، طرز فکر واقعی مو..... من اشتباه میکنم؟؟؟؟

مچکرم کمکم کنید دوستان

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

به نظر شما به حرف شوهرم گوش بدم یا نه؟

خانمی هستم که چند سال از زندگی مشترکم میگذره و صاحب یک فرزند هستم. تو این چند سال چند بار موهامو رنگ کردم ولی هر بار شوهرم میگه من دوست ندارم موهاتو رنگ کنی.

من رنگ موهای خودتو دوست دارم. از نظر زیبایی و هیکل تیپم مثل دختراست و شوهرم میگه میخوام همینجوری بموونی. ولی اطرافیانم میگن رنگ مو تو زیبایی زن خیلی موثره.

بهم میگن تو رنگ کن بزار چشش دنبال زنای دیگه نره. البته شوهرم سر به زیره. خلاصه شاید سوالم خنده دار به نظر بیاد ولی به نظر شما به حرف شوهرم گوش بدم یا نه؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) مسائل زناشویی خانم ها (۵۴۹ مطلب مشابه)

هر کاری رو واسه به دست آوردن تجربه باید انجام داد ؟

سلام

لطفا راهنمایی کنید
من آدمی بودم که کلا سرم به کار خودم مشغول بود به هر چی که بهم ربطی نداشت کاری نداشتم طوری که حتی نمیدونستم همسایه مون کیه اسمش چیه؟ چون من توی یه شهر دیگه دبیرستان نمونه خوابگاه میرفتم .

من توی دانشگاه به همکلاسیم علاقه داشتم و واقعا دوستش داشتم سه سال گذشت و بهش نگفتم تا اینکه اخرا به چند تا از دوستام گفتم اونا هم گفتن که برو بهش بگو .

من بهش گفتم ولی اون جوابش منفی بود من که اصلا تجربه ای نداشتم توی این جور قضیه ها چندین دفعه باهاش حرف زدم ولی نظرش عوض نشد بعدا مسائلی پیش اومد که فهمیدم که اگه اون دوستای نامردم راهنماییم میکردن یا که خودم تجربه میداشتیم نظرش رو حتما میتونستم عوض کنم .

و اینکه فهمیدم سه تا از همکلاسی هام منو دوست دارن ولی دیگه واسم مهم نبود چون خیلی چیزا واسه من عوض شده بود . دیگه از دیدن جنازهاتوی اخبار ناراحت نمیشدم . دیگه از دیدن گریه بچه‌ها ناراحت نمیشدم . من که اگه خون میدم حالم بد میشد اگه دستم زخم میشد از حال میرفتم دیگه وقتی دستم بریده میشد غش نمیکردم چکیدن خون دستم رو نگاه میکردم و کیف میکردم .

کلا قلبم عوض شده بود خیلی سخت تر شده بود الان که سه ساله داره از اون قضیه میگذره ولی نتونستم اون دختر رو فراموش کنم احساسم هم مثل قبل نشده یادم میاد که مهربون بودم ولی الان هر کاری میکنم نمیتونم خشونتم رو کنار بگذارم نمیدونم چکار کنم گیر کردم بین یاد اون قدیم هام که مهربون تر بودم و الانم که بی احساس شدم .

دوم اینکه همش فکر میکنم هر کاری واسه به دست آوردن تجربه باید انجام داد چه راه خوبش چه بدش چون ضرر زیادی کردم توی این قضیه که به خاطر تجربه ای که میشد از راه اشتباه بدست بیارم .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)

یه دختر مطلقه باید سطح توقعاتش رو در ازدواج مجدد پایین بیاره ؟

سلام

من دو تا سوال دارم .

سوال اولم ؛

دختری که 1 ماه نامزد داشته عقد کرده بوده ولی بنا بدلایلی بدشانسی اورده بود بعد از زمانی جدا شده چون باکره بود شناسنامه ش سفید شده . خیلی کم با نامزد سابقش بود جدایی از طرف پسره بوده یعنی پسره اهل زندگی نبوده سر و گوشش میجنبید اخلاق نداشت ایمان نداشت کلا مقصر و نا حق بود .

دختره هم چون خونواده خوبی داشته خودشم اروم و خانوم بوده مهریشو بخشیده تو شرایط سخت تو این مدت نشسته واسه ارشد خونده و قبول شده . حالا میخوام بدونم چنین دختری باید سطح توقعاتش رو در انتخاب همسر بخاطر جداییش بیاره پایین؟ یعنی تو انتخاب همسر باید ملاک هاش خیلی کمتر بشه؟! 

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ازدواج مجدد (۷۴ مطلب مشابه) ازدواج زنان مطلقه یا بیوه (۷۷ مطلب مشابه)

اصرار دارم که ازدواج کنیم ولی اون می گه دیگه قصد ازدواج نداره

سلام
دختری 30 ساله هستم 3 سال قبل با پسری آشنا شدم از همان ابتدا به او علاقمند شدم و طبق گفته ی خودش فکر می کردم 2 سال از من بزرگتر است ولی بعدها اعتراف کرد که 3  سال سنش کمتر است ولی اصلا براش مهم نیست چون احساس نسبت بهش عوض نشده بود به ارتباطمون ادامه دادم .
تا اینکه بعد از 1 سال و نیم از من درخواست ازدواج کرد با خانواده برای خواستگاری آمدند و قرار عقد گذاشته شد و نامزد شدیم اما متاسفانه مشکل بزرگی پیش اومد دختری که سالها از زندگی او خارج شده بود پیدا شد و مشکلات حل نشده بین اونها عمیق بود و نامزدم کلا خودشو باخته بود و به دلایل مختلف و سوتفاهم ها و رفتارهای عجیب بینمون اختلاف به وجود اومد و نامزدی رو به هم زد.
من رازش رو نگه داشتم و خانوادش از علت جدایی ما باخبر نشدند فقط گفتیم مشکل داریم و ازدواج نمی کنیم کم کم گویا مشکل با اون دختر برطرف شد و الان دیگه توی زندگیش نیست خودم هم همین احساس رو دارم چون پسر خیلی خوبیه از هر جهت و ما هیچ وقت به جز این مورد مشکلی نداشتیم به رابطه ی قبل از نامزدی دور از چشم خانواده ها ادامه می دیم.
من اصرار دارم که ازدواج کنیم ولی اون می گه دیگه قصد ازدواج نداره من سعی کردم ازش جدا بشم ولی عاشقانه دوستش دارم و اصلا نمی تونم دیگه انرژی آشنا شدن با آدم مناسب دیگه ای رو هم ندارم هر دوی ما آدمهای موفقی هستیم .
سوال من اینه باید چکار کنم همینطور ادامه بدم تا نظرش عوض بشه ؟ چون قبلا هم همین حرف رو می زد و تا وقتی از چیزی کاملا مطمعن نباشه حرفشو اصلا نمی زنه یا ازش جدا بشم که واقعا در توانم نیست کاملا وابسته بهش هستم و احساس می کنم اون هم منو دوس داره و وابسته شده این انتظار خیلی منو عذاب می ده .

ممنونم از راهنماییتون

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

از خانم های محترم بالای 30 سال مجرد یه سوال دارم

سلام
از خانم های محترم بالای 30 سال مجرد یه سوال دارم . میخوام بدونم کسی هست با یه آقای 35 ساله که سابقه ازدواج ناموفق داشته و خانمش طلاق داده مبتلا به دیابت نوع 1 هست بدون اعتقادات مذهبی ( یکتا پرست و فقط خدا رو قبول داره اعتقادی به ائمه نداره اهل نماز و ... نیست  ) با 14 سکه مهریه زنش بشه ؟

"زهرا"

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) ازدواج و مسائل گوهران کشف نشده (۱۳۳ مطلب مشابه)