به نظرم در حد کسایی که 7 8 ساله داریم درس میخونیم نیستیم

سلام

یه سوالی داشتم که تمامی خانم ها و آقایون جواب بدن لطفاً . بنده رشته علوم سیاسی خوندم در یکی از دانشگاههای تهران. الان آخرشه و فقط پایان نامه مونده.

اما مطلبی که میخوام بگم اینه اونم اینه که من وقتی نگاه می کنم ؛ می بینم تو این چند ساله که دانشگاه بودیم در مورد اکثریت قریب به اتفاق رفقا ( البته طبعاً بجز برخی استثنائات ) اینطوری هست که با شدت و ضعفش نه سواد درس حسابی کسب کردیم نه پول خوبی جمع کردیم نه رزومه علمی خوبی به دست آوردیم نه مهارت خاصی کسب کردیم در حوزه رشته خودمون (چون تو رشته ما خب علاوه بر سواد آکادمیک دانشگاهی مهارت هم نیازه برای اینکه آدم کار گیرش بیاد مثلاً مهارت ترجمه مهارت نویسندگی مهارت سخنرانی و  ...) نه لینک و ارتباط خاصی داریم که بله 4 جا رو بشناسیم 4 تا جا ارتباط داشته باشیم برا کار و ....

البته منظورم این نیست که دیگه نه مطلقاً سوادی داریم نه مهارتی نه پولی نه چیزی یعنی در واقع صفر مطلق نیستیم. اما خب به نظرم در حد کسایی که 7 8 ساله داریم درس میخونیم و الان ارشد هستیم اونم تو پایتخت ممکلت و یکی از بهترین دانشگاههای تهران نه در این حد نیستیم.

یعنی صفر مطلق نیستیم صفر حدی هستیم حتی اگه صفر حدی نباشیم خیلی هم بالاتر از صفر نیستیم.

حالا میخوام ببینم دوستان چطوری هستند؟ آیا دوستان هم احساس میکنند خودشون یا اغلب همکلاسیاشون تو دانشگاه اینطوری بودن یا نه؟ البته اگه ممکنه بگن چه رشته ای میخونن یا قبلاً خوندن و اگه قبلاً فارغ التحصیل شدن حدوداً چند سال قبل دانشجو بودن؟ و اینکه کدوم دانشگاه بودن؟ حتی اگه شهر محل تحصیل رو بتونن بگن هم خوبه.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ادامه تحصیل (۴۸۰ مطلب مشابه)

چطور احترام پدر پیرم رو نگه دارم؟

سلام
پدر و مادرم خیلی پیرن و مراقبت اونها با من و برادرم هست. پدرم آدم لجبازیه. ظهرها بعد غذا توی آشپزخونه دستش رو میشوره و بعدش توی سینک فین میکنه. هر چی بهش میگم اینجا فین نکن فایده ای نداره.
آخرین بار بعد اینکارش مجبور شدم جلو خودش ظرفهای کثیف که تو سینک بود رو بریزم تو سطل آشغال تا دیگه از این کارها نکنه. اما اون اومد ظرف رو از سطل برداشت گرفت زیر آب خالی خالی و گذاشت تو سبد ظرفها. من عصبانی شدم و از آشپزخونه بیرونش کردم. اون شروع کرد به فحش دادن من. و بعدش گفت که مرگم رو از خدا خواستم.
این یکی از موردها بود. تقریبا هربار این مسائل تکرار میشه. من نمی خوام به پدرم بی احترامی کنم و مورد عاقش قرار بگیرم. اما نمی دونم باید چیکار کنم؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

از این که بچه مون دختره ناراحت هستم

سلام
یه مشکلی دارم که نمیتونم جایی مطرح کنم
25 ساله هستم و یک سالی میشه که ازدواج کردیم.همسرم باردار هستش.متوجه شدیم بچه ما دختره.از همه عذر میخوام ولی خیلی خیلی ناراحت هستم.به خاطر خانمم چیزی جلوش نمیگم.

ولی تو دوران نامزدی همش بهش میگفتم که دوست دارم بچه ما پسر بشه. من نمیخوام ناشکری کنم ولی دلایل خودم و دارم. به روی خودم نمیارم ولی همسرم میدونه ناراحت هستم.

چند شب پیش از خواب بیدار شدم دیدم داره تو آشپزخونه گریه میکنه.از اینکه من ناراحت هستم خیلی رنج میکشه ولی دست خودم نیست. یه کمکی بهم کنید. خواهشا بدون بغض جواب بدید چون گفتم منم دلایل خودم و دارم.

مرتبط:

چه خوب فرزندانی هستند دختران

جنسیت بچه را والدین می تونن انتخاب کنند؟

جنسیت یک بچه به پدر بستگی داره یا مادر؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در زن داری (۳۳۷ مطلب مشابه)

کمکم کنید بهترین تصمیم رو بگیرم

دوستان خوبم سلام

سعی میکنم کامل توضیح بدم شما هم هر چی فهمیدین کنار هم بذارین و کمکم کنین چون خودم خیلی گیجم الان. ممنون.

پسرم و ۲۶ ساله. دو ساله دنبال زن میگردیم جسته و گریخته و حدودا ۱۰ تا ۱۵ خواستگاری رفتم که هر کدوم به دلیلی نمیشد و انگار طلسم شده بود ازدواجم. یه مدتی بدبین شدم به دخترها بخاطر همین خواستگاری ها و بعضا دلایل رد شدنم در اون خواستگاری هایی که رد شدم.

جدیدا خواستگاری دختر خانمی رفتم که احساس کردم میتونم بیشتر بهشون فکر کنم. دو جلسه با هم حرف زدیم ولی اصلا نمیتونم تصمیم بگیرم. فکر میکنم به شناخت کافی از ایشون نرسیدم. فقط میدونم هیچ نقطه تضاد قابل تاملی بینمون وجود نداره اما از اینکه اشتراکاتمون چقدره واقعا درمونده ام!

در جلسات خواستگاری هم خیلی سوال پرسیدم و ایشونم جوابایی که دادن خوب بوده اما شاید جامع و کامل نبوده. واقعا نمیدونم. مثلا جلسه دوم فقط یه ربع اول استرس داشت و میگفت نمیدونم چرا یادم رفت سوالام .

البته بعدش یادشون اومد یا جلسه اول دستاش میلرزید و چیز خاصی نپرسید و گفت همش از ذهنش پریده. جلسه دوم بهشون گفتم فکر نمیکنم اینقد استرس زا با شما و با چندتا شوخی فضارو تغییر دادم و سوالاتی پرسیدن که از نظرم بد نبود ولی بازم اون چیزی نبود که میخواستم .

اخه از سوالات طرف مقابلم میشه به شناخت رسید. شایدم من این بنده خدا رو با قبلیا مقایسه میکنم. شاید اون بدبینیم باعث شده هنوز نتونم به یه دختر برای ازدواج بطور مناسب فکر کنم.

همینقد بگم که یه علاقه با تفکر و نگرانی شدید نسبت به ایشون دارم. یعنی اینجوری نیست که بیخیال باشم و بگم خوبه دیگه.

همینجوریشم مطمئنم بیشتر از ۵۰ درصد معیارامو داره. میدونم لزوما اونی که میخوام صددرصد نیست ولی شما بگین چیکار کنیم. راستی ۲۲ سالشونه. ای خداااا چقد انتخاب سخته.

اینم بگم هر کسی جای ایشون بود و با شرایط دیگه ولی به این مرحله میرسیدم مطمئنم همین بود اوضاعم. نمیدونم بعد از ازدواج چی میشه. با اینکه اینقدر از ازدواج احساس میکردم اطلاعات دارم الان دقیقا پوکیدم. مغزم تعطیله الان. کمکم کنید بهترین تصمیم رو بگیرم. مرسی از همگیتون

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

سر جلسه امتحان از استرس زیاد همه چیز یادم میره

سلام
تو رو خدا راهنماییم کنید دارم دیوونه میشم...‌
من دانشجو ترم اول زیست شناسی ام همونطور که میدونید زیست شناسی پر از اصطلاحاته... من هر طور که ممکنه کتاب ها رو میخونم مثلا خلاصه میکنم نت بر میدارم اما مشکل من اینه که وقتی میرم سر جلسه امتحان از استرس زیاد همه ی چیزهایی که خوندم یادم میره، در حالی که توی خونه همون مطلب رو بلدم....
دیگه دارم سکته میکنم اعتماد به خودم دیگه ندارم، تو رو خدا کمکم کنید

مرتبط با استرس در جلسه امتحان:

سر امتحان جواب ها یادم میره

نمیدونم چرا سر جلسه امتحان هول میکنم!

در جلسه امتحان جواب همه سوال ها از ذهنم پاک میشه

چه جوری دلشوره ی امتحان دادن نداشته باشم ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ادامه تحصیل (۴۸۰ مطلب مشابه)

خواستگارام بیشتر شبیه دخترن تا پسر

سلام دوستان
من امسال دومین سالیه که کنکور میدم تک دخترم چند تا برادر بزرگتر از خودم دارم و خونواده مذهبی هستیم و تمام خونوادم از افراد سرشناسن شهرن و از لحاظ مالی خدا رو شکر تامین هستیم و خودم هم از لحاظ قیافه مشکلی ندارم .

راستش من تا حالا 8 تا خواستگار داشتم که همشون ثروتمند هستن و همشون هم شغلشون ازاد هست البته با پشت کنکور بودنم انتظار کارمند رو ندارم اما سوال من اینکه البته ببخشید این حرف رو میزنم ؛

تمام این پسرا بیشتر شبیه دخترن تا پسر منظورم اینکه همشون واقعا خوشتیپ هستن البته اگه نباشند جوری به خودشون میرسن که فوق العاده میشن من با این موضوع مشکلی ندارم ولی نمیدونم چرا همشون هیز و چشم چرون هستن ( اینو با تحقیق خونوادم متوجه شدیم ) .

البته جوری ارایش میکنن و ابرو برمیدارنو مو رنگ میکنن که من شک دارم اینا دخترن یا من ؟ من واقعا نمیدونم چرا همچین پسرایی میان سراغ من خودم اهل نمازم و از لحاظ ظاهری مانتویی و شیک پوش هستم اما بی حجاب نه واقعا نمیدونم چرا چه اون هایی که با واسطه معرفی شدن چه فامیل همشون ایجورین ؟

این اخری هم که اومده بود پسره جوری لباس پوشیده بود که من خجالت میکشیدم باهاش حرف بزنم راستش شلوارش بیشتر شبیه ساپورت بو یا موهشو زیتونی کرده یا ابرو هاشو بهتر از من برداشته بود .

من واقعا نمیدونم این پسرا با خودشون چی فکر میکنن که میان سراغ من . بخدا برادرام خیلی عصبانی هستن یا بابام میگه اگه قرار باشه همچین کسایی بیان خواستگاریت بهتر تا اخر عمر مجرد بمونی و مامانم که همش گریه میکنه و کاشکی هیچ وقت به دنیا نمیومدی :(

احساس میکنم خونوادم له شده بخدا نمیدونم چرا منی که اهل خدا و نمازم چرا همچین پسرای هیز و دختر نمایی میان سراغم ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

فرق زیر آب زدن با گفتن حقایق چیه؟

سلام

اینکه میگن آقا زیر آب همو نزنین یا اینکه مثلاً یکی میاد میگه تو فلان مجموعه فلان سازمان فلان ارگان همه زیر آب همو میزنن یا مثلاً یکی میاد میگه تو اداره ای که بودم زیرآبم و زدن یعنی چی!؟
فرق زیر آب زدن با گفتن حقایق چیه؟

مثلاً میگم شما با یکی از دوستاتون چند تا پروژه با هم همکاری کردین یه مدت هم یه جا با هم همکار بودین. شما دیدین اون دوستتون خیلی اهل پیچوندن هست کاراشو دیر انجام میده دقیقه 90 ای انجام میده سمبلش میکنه. خلاصه خیلی تعهد و مسئولیت کاری نداره.

بعد اون دوست رفته یه جا برا کار میان از شما تحقیق ، شما اگه بیاین بگین فلانی اینطوریه و اهل پیچوندن هست و ... یعنی دارین زیرآب رفیقتونو میزنین؟!

یا مثلاً میدونین خدای نکرده خدای نکرده یکی از دوستاتون اهل شرب خمر هست حالا یکی میاد برا همون دوست تحقیق خواستگاری پیش شما . شما اگه اینو بگین یعنی دارین زیرآبشو میزنین؟!

و امثال اینطور موارد

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)

رد مظالم که میگن چیه ؟

سلام بر همه خواهرا و برادرا
من یه مشکلی برام پیش اومده و داره منو آزار میده .مشکلم زیاد مربوط به مباحث این سایت نیست ولی خواستم مطرح کنم تا نظر شما عزیزان رو هم بدونم.

من چن روز پیش تو صف عابر بانک بودم که چن نفر جلوم بودن و یه آقا و یه خانوم بعد از من وایستاده بودن نوبت من که شد یه آقایی از دور پرید جلو همه و کارتشو داد به من و گفت فقط میخاد بدونه کارتش سالمه یا نه و چون سواد نداشت کارتشو داد من .

و من هم بدون اینکه از پشت سریام اجازه بگیرم خیلی سریع کارتشو امتحان کردم و چون سوخته بود کارتشو ورداشت و رفت .

بعدش متوجه شدم که باید از پشت سریام اجازه میگرفتم بعد کار اون آقا رو راه مینداختم .ولی روم نشد ازشون عذر خواهی کنم و الان میدونم که حق اونا رو ضایع کردم و حق الناس گردنمه ولی من اونا رو نمیشناسم و نمیدونم کی هسن من چجوری باید حق اونا رو ادا کنم .

خودم خیلی ناراحت شدم چون بارها از بی توجهی مردم نسبت به حق همدیگه اعتراض کردم ولی حالا خودم ...
من باید چیکار کنم رد مظالم که میگن چیه .میتونم یه مبلغی رو واسه کفاره بدم ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)

از ترس نه شنیدن از دخترم خواستگاری نمیکنن

سلام دوستان عزیز
من یه مادرم
دختری دارم که خدار رو شکر می تونم بگم خیلی خوب تربیت کردم و همیشه حال و هوای درس و پیشرفت تو سرش بوده و الان به سنی رسیده که وقت ازدواجش فرا رسیده و مشکل اینجاست که چند نفر از اقوام دورمون خیلی تمایل نشون میدن که به خواستگاری دخترم بیان و اما مشکل اینجاست که اونا از ترس نه شنیدن پا پیش نمیذارن
وخودم  و همسرم هم  آدمایی نیستیم که  بتونیم بهشون بگیم می تونند برا خواستگاری تشریف بیارند رابطی هم ندارم خلاصه باید چه کار کنم ؟

ممنون از این وقت ارزشمندتون رو صرف میکنید ممنون میشم اگه راهنمایی کنید

مرتبط:

 مرد هم دل داره

خواستگارم با یه بار نه شنیدن پا پس کشید

میترسم برم خواستگاری، تحمل جواب نه شنیدن ندارم

جواب منفی شنیدن اینقدر بده که پسران کلا قید خواستگاری رو بزنن

می ترسم با جواب رد شنیدن غرورم خرد بشه

دختر مورد علاقم در کمال ناباوری ردم کرد

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ازدواج فرزندان (۱۸۰ مطلب مشابه)

وسواس فکری گرفتم یا حقمه که بپرسم؟

سلام
من به طور سنتی برای ازدواج با 5 6 دختر برای آشنایی قرار گذاشتم. هیچ کدوم جور نشده. این وسط یه سوالی برام پیش اومده.  آیا شما در جلسه اشنایی یا در ادامه اون به نحوی از دختر خانوم سوال میکنید که ایا رابطه ایی قبل ازدواج داشته یا نه؟ البته منظورم از رابطه یه رابطه دوستی در هر سطحی هستش.

برای من که تا سن 28 سالگی بدون هیچ رابطه ایی زندگی کردم اصلا قابل هضم نیست که همسر آیندم قبلا با یکی رابطه عاطفی داشته بوده باشه یا اینکه بدتر ... از طرفی هم اهل پلیس بازی و اینا نیستم. فقط دلم میخاد خودش از ته دل یه بار بهم بگه و بهش اعتماد کنم همین.

تو یکی از جلسات دختره گفت این بی عدالتیه که که یه دختری که با کسی نبوده نصیب پسری بشه که قبلا رابطه داشته. حرفش خیلی به دلم نشست. حیف که شهر دیگه بودن ... من 28 سالمه . تیپ و درامد خوبی دارم. با در نظر گرفتن دوره دکتری الان 9 ساله تو محیط دانشگاهم.

اینو گفتم که بگم همه جوره امکان داشتن رابطه رو داشتم  ولی از وقتی یادم میاد حتی از مهمونیای خونوادگی زدم و سرم تو کتابها و کارهای شرکت خودم بوده... الان برام زور داره حتی تصور کنم دختر اینده زندگی من قبلا به کسی گفته باشه عشقم .

حالا آیا من وسواس فکری گرفتم یا حقمه که بپرسم؟

انکه از ته دل یکی بگه با کسی نبوده برام کافیه، ایا به نظرتون الان این صداقت تو دخترا هست؟ راستی دخترا یا پسرایی که قبلا دوست شدن، ایا اگه رک این سوال ازشون پرسیده بشه و طرف بگه واقعا براش خیلی مهمه، وجدانشون راضی میشه دروغ بگن، حتی اگه اون فرد فرد ایده آلشون باشه؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

دلم یه ایمان قوی میخواد اما چطوری؟

سلام

خدایا این حرفای دلمه،خواهش میکنم نذار به حساب ناشکری، حرفاییه که بارها و بارها به خودت گفتم...

نمیدونم باید از کجا شروع کنم ،من یه دختر 22 ساله هستم که مثل خیلی از شماها تو زندگیم کم سختی نکشیدم و حسرت خیلی چیزا به دلم مونده که اصلا فکرشم نمیکنید!! ،الانم اگه میخوام این حرفا رو بزنم امیدم اینه که تلنگری باشه برای بعضی ها که قدر خیلی از داشته هاشون رو نمیدونن، و یه دلگرمی باشه از طرف شما دوستان به من، چون نمیخوام فشار زندگیم بیشتر از این نابودم کنه.

خیلی عصبی شدم اینقدر بهم بدی شده که منم متاسفانه مثل اونا بد و تند شدم دلم مثل قبلنا پاک نیست، از یه طرف خودم و خواهر بزرگترم که با هزار سختی و نداری لیسانسمون رو گرفتیم.

خودم که با یه رتبه خیلی خوب قبول شده بودم به امید اینکه تربیت معلم قبول بشم که اصلا اون سال پذیرش نداشت، چه فایده!! الان هر دومون بیکار تو خونه هستیم،چون تو یه شهر کوچیک زندگی میکنیم کار نبوده بتونیم مشغول بشیم.

از لحاظ مالی وضعی خوبی نداریم که بتونیم بریم کلاسی یا هر چی دیگه، از یه طرف غصه خواهرم رو دارم که دو سال ارشد خوند و قبول نشد خواستگارم براش میاد میره و دیگه برنمیگردن صرف این که خواهر من ظاهر انچنانی نداره و دختریه که پایبند عقایدشه ( اطرافیان ما ظاهر و پول براشون مهم نه اخلاق و ایمان طرف ).

من شکسته شدن خواهرم رو میبینم و نمیتونم کاری بکنم اب شدنشون میبینم، گریه و التماس مادرم سر نماز،از دست دادن یکی از عزیزام ،ناتوانی پدر مریضم برای کار کردن، زندگی کردن بین ادمایی که درصورتی برات احترام و عزت قائل هستند که وضع مالی خیلی خوبی داشته باشی،شکستن دلم از طرف دشمنای دوست نمایی که از سادگی من سواستفاده کرده، نگاه های پر ترحم و طعنه های اطرافیان میبینم و نمیتونم کاری بکنم خدایا خودت میدونی چقدر با این نگاه های عذاب میکشم،خیلی دعا و نذر کردم ولی هنوز جوابی نگرفتم!!

از طرفی دارم  با دو دلی برای ارشد میخونم ولی نگران که پدرم نتونه من حمایت مالی بکنه چون دارم میبینم دیگه توان کار نداره.نمیخوام تو تنگنا قرارش بدم چون میدونم با این حالش درحد توانش نمیخواد کم بذاره...

من ناشکر نیستم روزی هزار بار خدا رو شکر میکنم چون شک ندارم کسایی هستن که وضع بدتری دارن،من از رحمت خدا نمیخوام ناامید بشم،با همین امیده زنده ام وقتی این غصه ها و غصه خیلی چیزا که دیگه امکان گفتن شون نیست بهم هجوم میارن فقط با فکر کردن به ایینکه خدای من و خیلیای دیگه که خداروشکر وضع خوبی دارن یکیه نمیذاره بدتر بشم.

بزرگترین ارزوی من شاید برای خیلی ها یه خواسته ناچیز بشمار بیاد،نمیدونم باید تا کی صبوری کنم!؟ نمیدونم چه آینده ایی درانتظارمه، دلم ارامش و خوش بودن میخواد، سعی میکنم به خدا نزدیک بشم تا نا امیدی بهم غلبه نکنه، بعضی وقتا احساس میکنم خیلی گناهکارم و گناهام اجازه رسیدن صدام بخدا نمیشن!!!

دوست دارم  وقتی باهاش حرف میزنم زار میزنم  همون موقع جوابمو بده بگه اروم باش من کنارتم. دلم یه ایمان قوی میخواد اما چطوری؟؟؟؟ راهنماییم کنیدلطفا.....

((خدایا حواست به همه بندهات و منم باشه بهم لبخند بزن،کسی رو جز تو ندارم بهش پناه ببرم،محکمتر از همیشه دستمو بگیر نذار تو مرداب زندگی فرو برم کم بیارم))

التماس دعا

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

من تصمیم گرفتم خونه ام رو بفروشم

سلام

ضمن تشکر از الطاف همه دوستان و محبتی که همیشه در حق من داشته اند ، از دوستان نازنین و باصفا می خوام مثل همیشه که همراه من بوده اند ؛  تو این مشکل هم به منٍ عاجزٍ بینوا کمک کنن.
سامان متاهل جنوب

دوستان من تصمیم گرفتم خونه ام رو بفروشم ، به نظر شما منطقی هست؟

حقیقتش 5 ، 6 سال پیش ، یه تیکه زمین خریدم و چند سالی گرفتار بودم تا یه خونه شیک ، محکم و زیبا ساختم و حدود یک سالی هست درش ساکن شدیم ،  زندگی کارمندی و حقوق بخور و نمیر ، به اندازه موی سرم زیر قرض و قوله ام. به جرئت می گم 75 درصد حقوقم میره باهای قسط . یعنی شاید واسه یک ماه ، کمتر از 500 هزار می مونه اون هم با خرج 4 نفر و دوتا دانش آموز راهنمایی و ابتدایی که خودتون می دونید چه خبره

دوستان، من یه خونه ، شیک ، بزرگ و عالی دارم ، اما از وسایل خونه خالی، هیچکدومشون نو نیست و در واقع میشه گفت خونه خالی از وسایله ، مسافرت مون تعطیل ، حتی سالی یه بار هم پولی ته حساب نمی مونه که بخواهیم بریم مسافرت ، باور کنید هنوز نشده بریم یه هفته مشهد ، یه دل سیر زیارت امام رضا(ع) اون هم بدون دغدغه ای که ای وای ، پول داره تموم میشه ، چند بار تصمیم داشتم خانواده رو ببرم شمال ، یه 10 ، 15 روز چندتا شهرهای شمالی بچرخیم ، مگه میشه؟ نه نمیشه واقعا . کو اون پولی که بخواد ، آدم خرج کنه بره شمال؟ بچه ها و خانواده حق مسافرت ندارن؟ مکه وقتی خوب بود که ما نداشتیم الان هم که دیگه دلش نداریم بریم ، کربلا و سوریه هم اصلا نشد . یعنی نبود که بشه

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
اقتصاد خانواده (۱۱۵ مطلب مشابه)

کابوس زندگیم اینه همسر آینده ام به خاطر ظاهرم ازم متنفر بشه

سلام

دخترم ، من مشکل  pcos یا تخمدان پلی کیستیک دارم که باعث موهای زائد و آکنه و تیرگی بعضی از نواحی پوست و اضافه وزن و کاهش باروری  و... میشه

ناشکری خدا رو نمی کنم ؛ همیشه خدا رو شکر می کنم برای همه نعمت هایی که حتی قادر نیستم بشمرم و به یاد بیارم

و خدا رو شکر من همه علائم این بیماری رو به صورت شدید ندارم . ولی واقعیت اینه بدن من زیبا نیست و بزرگ ترین کابوس زندگیم اینه همسر آینده ام به خاطر ظاهرم از من متنفر بشه و  برای اولین بار که بدن من رو میبینه تو ذوقش بخوره و به روم بیاره .

هر موقع آینده و این لحظه ها رو تصور میکنم بغض خفم میکنه ، فرار میکنم به تنهاییم تا کسی افسردگیم رو نبینه ، منطقم بهم میگه برای اتفاقی که هنوز نیوفتاده غصه نخور ولی این جور مواقع نمیتونم منطقی باشم

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

ما با این که 22 سالمونه هیچی نداریم

سلام خدمت همه عزیزان

بی مقدمه میرم سر اصل مطلب تا متن طولانی نشه

از شما یه مشورت و راهنمایی و مهمتر از همه کمک میخوام

تو نت میبینم بعضی خارجیا مثل جاستین و هری استایلز با این که سن کمی دارن اما چقدر مشهور و پولدار هستن 22 سالشونه یا 21 ، اکثرا این موفقیت ها رو زیر 25 سالشون به دست اوردن .

اما ما با این که 22 سالمونه هیچی نداریم نه پس اندازی نه شهرتی نه امیدی، بی سوادم هستیم حتی اون مدرکی ک بعضی دانشجو ها میگن بدرد نمیخوره رو هم نداریم دیپلم هم ندارم...

شما بگین چیکار کنم ایا امیدی هست برم دانشگاه؟یا یه کار خوبی پیدا کنم تا بتونم واسه خونواده و جامعه مفید باشم؟

چیکار کنم؟خودمم موندم چیکار کنم....!

نه کار درست حسابی بلدم... نه پس اندازی دارم که بگم من پولدارم... نه دیپلمی دارم... هیچی ندارم . به نظر خودم شاید ایمانمم تو این سال ها سست و ضعیف شده...!

منم حدود 22 سالمه و تهران زندگی میکنم به نظر شما چیکار کنم تا بتونم ادم موفقی باشم من خیلی از زندگی و دنیا عقبم .  به معنای واقعی کلمه هیچی ندارم . اصلا نمیدونم از کجا شروع کنم... . نمیدونم . کمکم کنید

(فرهاد)

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه)

طرح مراقبت از خود - مبحث خودآگاهی

اگر بخواهیم هدف از این مبحث را خیلی خلاصه توضیح بدهیم می توانیم بگویم که ما باید به بچه ها کمک کنیم تا شکرگزار استعدادهای کشف شده و نشده ی خودشان باشند. به خاطر کمبود ها و نواقصی که دارند احساس ناراحتی نکنند و در عوض سعی کنند استعدادهای آشکار و پنهان خودشان را تقویت کنند .

شما به عنوان پدر یا مادر چه شناختی از فرزندتان دارید ؟

اگر شناخت شما از او ناقص باشد ، طبیعتا نمی توانید رفتار مناسبی با او داشته باشید . پس در اولین قدم باید شخصیت فرزندتان را کشف کنید و به او کمک کنید تا ویژگی های مثبت و منفی خودش رو بشناسد . فرض کنیم فرزند شما نسبت به دیگران قد کوتاه تری دارد  . اگر حس کردید از این بابت ناراحت است یا توسط دوستانش مسخره میشود ، باید او را راهنمایی کنید که ویژگی های مثبتش را بهتر بشناسد به طوری که غصه ی کوتاه قدیش را نخورد .

این که به فرزندتان کمک کنید تا ویژگی های مثبتش را بشناسد یک امر ضروری و حیاتی محسوب میشود . اگر این اتفاق بیافتد فرزندتان در مقابل ایرادهایی که دیگران از او میگیرند ناراحت نمی شود چون ویژگی های مثبتش را شناخته و به آن ها افتخار کند . 

نتیجه ی بعدی این کار افزایش اعتماد به نفس بچه ی شماست . بچه ای که اعتماد به نفس ندارد و به طور مداوم غصه ی نداشته های خود را می خورد نمی تواند آینده موفقی داشته باشد . نمی تواند مستقل شود و همیشه از لحاظ روحی و روانی در عذاب است .

به یک مثال توجه بفرمائید :
" دختری هستم که بیشتر به خاطر رفتارهای اطرافیان و حرفهایی که میزنند اعتماد به نفسم کم شده و وقتی از حرفی که دیگران به من میزنند ناراحت میشم در آن لحظه کاملا ساکت میشم و  جوابی بهشون نمیدم تا چند وقت به حرف هایی که به من زدن فکر میکنم . وقتی همسالان یا افرادی که چاق و زیبا هستن را میبینم  زوم میکنن رو لاغریم و خیلی رک این حرف را به من میزنند و نظر میدن . این باعث حساسیتم میشه "

اگه این خانم ، دختر شما بود چه رفتاری با او میکردید ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تربیت رفتاری پسران (۱۲۳ مطلب مشابه) تربیت رفتاری دختران (۱۱۰ مطلب مشابه) مطالب محسن نجفی (۱۴۰ مطلب مشابه)