متن زیر نوشته دوست عزیزمون " کابوی تنها " هستش که برای یکی از پست ارسال شده .
-------------------------------------------------------------------------------------------------
دختر پسرهای ما تا قبل از دانشگاه تو یک محیط جدا هستند و بعد از دانشگاه میان تو یک محیط مختلط
این مختلط بودن محیط، نیاز های عاطفی و جنسی، جذابیت و کشش دو جنس مخالف به یکدیگر، دیدن انسان های مختلف و... باعث می شود که افرادی به هم گرایش داشته باشند برخی با عنوان دوست و برخی هم برای ازدواج که معمولا همون دوست شدن ها نیتی به اسم ازدواج پشتش هست یعنی سرمایه گذاری بلند مدت.
هر کدام از ما چه پسر چه دختر معیارهایی را برای خودمون از همسر آینده مدنظر داریم که با دیدن شخصی که با معیارهای ما تطابق دارد به سمت اون گرایش پیدا می کنیم و برامون جذابیت دارد.
تفاوت هایی که بین ویژگی های یک دختر و پسر وجود دارد باعث می شود که نوع رفتارهای این دو هم با هم تفاوت داشته باشد. برای امر انتخاب کیس و مساله خواستن فردی برای ازدواج، معمولا دخترها با پسرها عملکرد متفاوتی دارند.
از زمان های گذشته تا کنون معمولا به این شکل بوده است که خواستگاری بر عهده مرد بوده است که این وظیفه معمولا با ویژگی های روحی و روانی یک مرد تطابق کامل دارد. اما در سال های اخیر عده ای مطرح کردن که بابا چه اشکالی دارد دختر بره از پسر خواستگاری کند؟
بحران بی شوهری و رقابت سنگین در بخش شوهر یابی و بالا رفتن سن ازدواج نیز به این امر دامن می زند و محیط دانشگاه نیز فرصت خوبی را برای این امر فراهم می کند.
کسانی که به این امر توصیه می کنند معمولا به خصوصیات روحی و روانی پسر و دختر توجه نمی کنند و نسبت به پیامدهای این کار هم بی توجه هستند که این بی توجهی سرمنشا مشکلات است.
معمولا مسئولیت تشکیل یک خانواده به عهده مرد است و این مسئولیت باعث می شود روی انتخاب پسر تاثیر بگذارد.
انتخاب یک دختر:
وقتی یک دختر از پسری خوشش میاد همین که می بینه با معیارهاش می خونه و احساسی بهش داره و وقتی هم نظر بقیه دخترا را می پرسند همه میگن وای چه پسر ماهی است دختره رغبت پیدا می کنه که بره سراغ پسر.
شیوه انتخاب یک پسر:
برای پسر دو مرحله ازدواج وجود دارد:
الف:آمادگی برای ازدواج
ب: انتخاب کیس
در مرحله الف پسر می آید شرایط ازدواجش را بررسی می کند و متوجه می شود که برای ازدواج نیاز به شغل دارد که برای پیداکردن شغل باید کارشناسی اش را تمام کند و بعد از پایان کارشناسی باید مساله خدمت سربازی برود پس فعلا تا سه چهار سال آینده خبری از ازدواج نیست.
در کنار این مساله پسر یک ارزیابی خانوادگی هم دارد که ببین نظر خانواده و میزان حمایت مالی آنها چقدر است که معمولا خانواده میگن هنوز زوده برات.
پس در مرحله الف یا پسر به نتیجه می رسد که آمادگی ازدواج دارد یا نه؟ اگر نداشت که هیچی اگر هم داشت به این نتیجه می رسد که باید سراغ کسی برود که شرایطش قبول کند.
در مرحله ب وقتی یک پسر می خواهد دختری را انتخاب کند اول افسران تجسس و تحقیق را می فرسته سراغ دختر و کلی اطلاعات بدست می آورد پس از آنکه اطلاعات بدست اورد واحد تجزیه و تحلیل کلیه این اطلاعات را مورد بررسی قرار می دهند و اگر این شرایط مورد قبول شد میره به واحد تصمیم گیری تا اونجا اقدامات اجرایی انجام بدهد.
در قسمت تجزیه و تحلیل تمامی شرایط یک دختر را بررسی می کند تا ببیند چند درصد این دختر می تواند با شرایطش کنار بیاد که اگر دختری با شرایطش ساخت چه خوب اگر هم نساخت که قضیه یا منتفی می شود یا سراغ کسی دیگر خواهد رفت.
در کنار این یک پسر با نیازهای جنسی و عاطفی و شرایط درسی، دوری از خانواده ویکسری کمبود ها و مشکلات دیگری همراه است.
خارج از این تحلیل اگر بخواهیم با واقعیت ها روبرو بشویم بیشتر پسرهای ما در شرایط الف هستند یعنی آمادگی ازدواج ندارن و خیلی از اونا چیزی به اسم پشتیبانی مالی هم ندارن یعنی تا پایان کارشناسی و رفتن به سربازی و پیدا کردن یک شغل عملا نمی توانند برن سراغ دختری.
پس یا میان نیازهاشون را با دوستی برطرف یا خودشون را طوری سرگرم می کنند تا نیازهاشون کنترل کنند.
نکته مهم این است که وقتی یک پسر میره سراغ یک دختر تمامی زوایای اون را بررسی می کند از حجاب و ظاهر گرفته تا موقعیت خانوادگی و مالی و خلاصه همه چیز بررسی می کند که اگر متوجه بشود دختر باهاش همخوانی ندارد براحتی اون از گزینه هاش حذف می کند به همین راحتی و معمولا مشکلی هم پیش نمیاد به خصوص برای بچه هایی که اهل دوستی نیستند.
پسرهای هم که میرن سراغ دوستی اولش بهشون خوش می گذره چون نیازهاشون به خصوص عاطفی برطرف می شود اما پس از مدتی می بنند که نمیشود این دوستی را ادامه داد بالاخره یا باید این دوستی پایان یابد یا منجر به ازدواج شود که اینجا باز مورد الف و ب و تجزیه و تحلیل ها میاد سراغش و چون اغلب شرایط همخوانی ندارد و پسره درگیر احساسش شده مدتی طول می کشه تا این دو از هم دل بکنن و بعد ها پیش خودش یا میگه خداروشکر که جور نشد چون ما اصلا به هم نمی خوردیم یا میگن حیفش کاشکی شرایطم جور بود می گرفتمش که جمله دومی کمتر پیش میاد.
حالا فرض کنید تو این شرایطی که پسر دارد به مساله ازدواج و شرایط ازدواج و مشکلاتش فکر میکند و به این نتیجه می رسد که ازدواج براش زود و نمیتواند مسئولیت یک زندگی را برعهده بگیرد بهتر به فکر سرگرمی با درس و ورزش بشود و نیازهاش کنترل کند. یک دختری با شرایط توپ بره سراغش که بیا با من ازدواج کن.(معمولا اکثر دخترایی که میرن سراغ یک پسر از شرایط و اعتماد به نفس خوبی برخوردارند)
اگر این پسر قرمساق باشد(با عرض معذرت از همه) میگه خب عجب چیزی یک مدت باهاش حال می کنیم بعدش می گم ما به درد هم نمیخوریم که معمولا تو محیط دانشگاه این مورد کمتر است حداقل زمان ما کم بود.
اما اگر این پسر، پسر خوبی باشد دچار شک می شود و یکباره از نظر روحی و روانی بهم میرزه چون دقیقا دختره گند زده به تمامی برنامه هاش.
شاید در وهله اول یک پسره به خودش بباله و یک حس خوبی بهش دست بده که بابا فلانی داره به من توجه میکند و من خواستی هستم اما بعد از یک مدتی حس بدی بهش دست میده مخصوصا اگر دختره با معیارهاش نخونه و یا پسر تحقیق کنه ببینه از دختره کمتر هست.
معمولا پسر از همچین دختری خوشش نمیاد و ترجیح می دهد خودش بره سراغ یک دختره چون اینجوری اعتماد به نفس و غرور مردونش بهتر حفظ می شه و با ویژگی های مردونه بیشتر میخونه چون معتقد فکر همه چیزش کرده و اگر دختره و خانواده اش بپرسن برنامه ات چی هست حرفی برای گفتن دارد.
به طور معمول هم این دختره نمیره به خانوادش بگه که من از همچین پسری خواستگاری کردم میگه فلانی ازم خواستگاری کرده حتی سعی میکن طوری رفتار کنه که به همکلاسی هاش بفهمون بابا فلان پسر از من خواستگاری کرده نه من.
حالا این پسر باید تو عمل انجام شده قرار بگیرد از طرفی نباید به کسی بگه که دختره از من خواستگاری کرده چون دوست داره مردونه رفتار کنه از طرفی دوست نداره بگه من از این دختر خواستگاری کردم چون باید به سوالاتی مثل اینکه تو شغل داری سربازی رفتی اصلا مسائل مالیتون به هم میخوره چه تناسبی دارید از یک طرفی هم وجود چنین کیسی هم وسوسه برانگیز چون هرکسی میرسه میگه دلتم بخواد من که از خدام بود حیف که سراغ من نیومد.
بعدش این پسر یک مدت فرصت می گیره میره می شینه تجزیه و تحلیل می کند و می بیند نه بابا این دختره کجا و ما کجا بعد عملیات دک کردنش شروع میشه.
این پسر با توجه به نوع عقلانیتش و تربیتش با این دختره رفتار می کند
برخی از پسرها هستند که همون اول قاطعانه به دختر می گن نه
برخی پسرها هستند که با دختر حرف می زنند و راضیش می کنند
برخی از پسرها عملیات دک طولانی میکنند تا به دختر آسیبی وارد نشود و کم کم با کم محلی از وی جدا می شود
برخی از پسرها هم هستند که در یک بلاتکلیفی به سر می روند از یک طرف به خاطر شرایط دختر وسوسه هستند از یک طرف دلشون به حال دختر میسوزه از یک طرف هم هیچ شرایطی ندارد که فرقش با بقیه این است بدون تصمیم خاصی ادامه می ده تا یک طوری بشود.
با توجه به دوست داشتن و احساسی بودن یک دختر معمولا وی به این راحتی ها قانع نمی شود و هرچه یک پسر دلیل بیاورد اون میگه اشکالی ندارد من حاضرم با تمام شرایط تو بسازم. (فرض کنید دختره تو پره قو بزرگ شده میگه من حاضرم با شرایط تو بسازم که واقعا سخنی غیر قابل باور هست)
(یک خانمی تو دانشکده ما بود انصافا از زیبایی و متانت و شخصیت چیزی کم نداشت و تهرانی بود یک پسر شهرستانی می خواستش مادر دختره به پسر گفته بود اگر دخترم میخواهی باید یک خونه تو تهران بخری بزنی به اسم دخترم تا من رضایت بدهد
حالا پسره چی اگر وام دانشجویی قطع می شد امدادگران هلال احمر باید می موندن تا از گرسنگی و قحطی نجاتش بدن)
خلاصه هرچه از پسر انکار از دختر اصرار بیشتر و تو این شرایط دختر شرایط روحی بسیار بدی دارد گریه، افسردگی، نا امیدی، بی رغبتی به زندگی، افت شدید تحصیلی، نفرت از مردها و...
تو این شرایط پسر ها با شیوه های متفاوتی و بعضا جالب سعی می کنند دختر را رد کنند
عوض کردن تلفن همراه
غیبت زیاد سرکلاس
فرار کردن از دختر
جواب ندادن ایمیل و...
حرف های بد و زشت زدن به دختر
تهدید کردن
دروغ گفتن
نقش بازی کردن
گرایش الکی به دخترای دیگه
اعلام نامزدی و پخش شیرینی
تو این بین هم برخی کارهای احمقانه میکنند
خلاصه هرکاری از دستش بر میاد انجام میده تا این دختر را از سر خودش باز کند
در این شرایط پسر واقعا عذاب میکشه اما معتقد که اشکالی ندارد درست میشه.
خواهران گرامی
اگر پسری احیانا به این خواستگاری جواب مثبت بدهد راضی کردن خانواده اش یک فیلمی دارد راضی کردن خانواده دختر یک فیلمی دارد
که اگر هر دو خانواده رضایت بدهند تازه اول بدبختی هاست
زیرا دختر برای حفظ آبروش هم که شده باید تا آخرش برود در همین حین بسیاری از خواستگاراش از دست می دهد.
پسر هیچ تضمینی نمی دهد که حتما ازدواج کند ممکن تا دقیقا آخرش بزن زیر همه چیز
از طرفی زوایای پنهان یک پسر تازه برای دختر مشخص می شود و چون دختر احساسی هست نمیتواند خوب تصمیم بگیرد.
خلاصه اگر در حالت خوش بینی اینا ازدواج کنند تا تقی به توقی میخوره پسره سر دختر منت می ذاره که این زندگی سرانجامی نخواهد داشت.
البته در هر زمینه ای استثناهایی وجود دارد ولی خب کلا جالب نیست.
راه حل کار چیست:
اگر دختری از پسری خوشش اومد سعی کند با پدرش، برادرش و دایی خلاصه یک مرد عاقلی از فامیل تا این فرد عاقل برود بررسی کند شرایطش ببین بعد اگر خوب بود بذاره خانوادش تصمیم گیری کنند تا بعدا مشکلی پیش نیاد.
با تشکر از تمامی دوستان که متن های طولانی مرا می خوانند
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)