با توجه به فاصله زیاد سن بلوغ تا ازدواج با نیازهامون چه کنیم ؟

سلام 

جدیدا یک آماری منتشر شده از متوسط هزینه ی ماهانه خانوار شهری در سال 92 

کف کف که حساب کرده مثلا هزینه تفریح 12 هزار تومان! برای مسافرت 10 هزار تومان! و برای تحصیل و آموزش 4 هزار تومان! با همه ی این اوصاف شده یک میلیون و هفتصد هزار تومان , تازه این مال سال 92 هست نه 93! و حقوق قانون کار حدود 500 بوده اون سال...

هزینه اجاره و خرج های خونه رو حدود 570 هزار تومان حساب کرده , والا تا جایی که ما می دونیم تو شهر های بزرگ بخوای یک زیر زمین کوچیک ته ته شهر هم بگیری بیشتر می شه ...

از طرفی با توجه به بیکاری و نبود امنیت شغلی و پارتی بازی و ... الان با هزار زور و زحمت یک کاری پیدا کنیم با اضافه کاری و مزایا و ... شاید به 1 تومان برسه , از طرفی هزینه ی عقد و عروسی و خرید و ... کم کم 30 میلیون می شه 

از طرفی بخوایم بعد دیپلم ادامه تحصیل بدیم تا مقطع ارشد و سربازی بریم و تا کار پیدا کنیم کم کم 10 سال طول می کشه 

5-6 سالم طول می کشه که کار کنیم تا درآمدمون به حداقل متوسط خرج خانوار شهری در اون سال با تورم موجود برسه و تا پس انداز کنیم و ... 

از یک طرف دیگه تو شهر های بزرگ از هر 3 تا ازدواج یکی به طلاق می رسه و بد بینی پسرا به دخترا و برعکس روز به روز بیشتر می شه و تمام دور و بری هامون که ازدواج کردند یا طلاق گرفتند یا ناراضی اند , و دیده می شند پسرانی که برای مهریه به زندان افتادند و خیانت ها و ... 

تا به بک شرایط نسبتا مناسب برسیم برای ازدواج عاقلانه و منطقی( و به تمام بلوغ های جسمی , جنسی , عاطفی , عقلی , اقتصادی و ... و ثبات شخصیتی ) برسیم سنمون حدود 33-34 می شه , حال از سن بلوغ که 13-14 ساله تا سن ازدواج که 20 سال طول می کشه با توجه به شرایط جامعه و نیاز جنسی و عاطفی شدیدمون بهترین کار چیه ؟!

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل متفرقه (۷۵۸ مطلب مشابه) فشار جنسی قبل از ازدواج (۱۵ مطلب مشابه)

نظرتون در مورد این انتخاب چیه ؟

پسری 27 ساله از خانواده خوب فرهنگی تحصیل کرده و اینکه همه به هم احترام میزارن و از لحاظ حجاب راحت هستند .

در خانواده مهمونی هم میگیرن این پسر فوق لیسانس میخونه کاریه با شخصیته در عوض زیاد به تیپش نمیرسه تازگیا کچل شده کمی تپل  و عینکی هستش .

با دختری با مشخصات زیر 3 ساله دوست هستند و تصمیم به ازدواج گرفتن 

دختر 24 ساله لیسانسه و پشت کنکور ارشد خانواده خوب پدر و مادر تخصیلات پایین دارن و خونه همیشه جنگ اعصابه پدر و مادر احترامی واسه هم قایل نیستن و مادر بد دهن تر هست از لحاظ مالی سطح پایینتری هستن دختر زیبا قد بلند حوش اندام جذاب مودب هم هست و هر کسی اونرو میبینه فک میکنه حتما خیلی باکلاسه  

میشه نظراتتونو راجع به این انتخاب بدین

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

با لباس خونه دیدمش ولی به دلم ننشست

 باسلام 

خانواده دختری را برام انتخاب کردن که چهار ماه از من کوچیکتره ، طبق تحقیقات بنده همه ی شرایط من رو داره فقط من یکبار برای چند لحظه در منزلشان با لباس منزل دیدم .

اون لحظه زیاد به دلم نبود حالا بنظرتون خوب نیست ؟؟؟؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

نگید که فراموشش کن چون نه میخوام نه میتونم

سلام 

پسری هستم ۱۷ساله

هم کار میکنم هم درس میخونم از کلاس دوم ابتدایی کار میکردم

هفت ماهی هست عاشق یه دختر شدم

باور کنید هوس نیست. ایشون هم از من یه سال کوچیک تره، تو این هفت ماه دایم با هم حرف میزدیم. شاید خیلیاتون بگید که سنم کمه و عشقت الکیه ولی بخدا اینجوری نیست

حدود یه ماه پیش خانوادش میفهمن و مجبور میشیم با نامه با هم حرف بزنیم.

بعد یه مدت اوضاع خوب شد ولی این دفه خانواده من فهمیدن. منم نتونستم صبر کنم و رفتم یه گوشی خریدم چون گوشیمو گرفته بودن.

حالا دوباره خانواده دختر خانوم فهمیدن و هیچ راهی نیست که با هم حرف بزنیم

تصمیم گرفتم که با پدرش حرف بزنم که ازش برا خاستگاری اجازه بگیرم.

اینم بگم که ما دو نفر تو دو  شهر مختلفیم.

ایشون هم از همه لحاظ عالین چه حجاب چه درس و...

ترو خدا نگید که باید فراموشش کنی و این حرفا

فقط میخواستم بدونم اگه به پدرش بگم قبول میکنه؟؟؟؟

اگه به خانوادم بگم که برید خاستگاری قبول میکنن؟؟؟

در ضمن من میخوام فقط نامزد کنیم که حرف زدنمون مشکلی نداشته باشه

لطفا راهنماییم کنید که باید چکار کنم

اصلا هم نمیتونم که یه روز و بدون حرف زدن باهاش سر کنم

موندم چکار کنم

لطف کنید جواب بدید ولی نگید که فراموشش کن چون نه میخوام نه میتونم

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

میخوام ازش خواستگاری کنم

سلام

به شیما علاقه دارم ولی از ازدواج و مسائل پیرامون این ازدواج ترس زیادی دارم..

1 - این دختر اگه رفت دانشگاه و اونجا علاقه مند شد چی و میخوام بره دانشگاه بینش بازشه

2 - مادرش 13 سال حبس محکومه ولی قطعی نیس  البته ولی 8 سال رو شاخشه ..بعد از تموم شدن زندان مادرش چیکار کنم با حرف مردم نه از لحاظ تامین هزینه..

3 - خانوادهم به دید یه فاحشه بهش نگاه میکنن ولی پاکه نزدیک 2 ساله با خانواده سر این موضوع مشکل دارم...

از همون اوایل باید  میفرستادمش بهزسیتی  همون جا خرجش رو میدادم   ...خب و حرف اخر بهش بگم علاقه دارم یا بزارم بعد کنکور با حرف  مردم چیکار کنم ؟

 دوستان نظر دهنده راست میگن بهش وابسته شدم خیلی هم زیاد راستی میخواستم قستمی از سهام شرکتم رو به نامش کنم ایا این کار درستیه...این هم ادرس شرکته برای کسایی دست از تهمت بردارن www.daghighco.ir

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

اینقدر مشکلات مالی داریم که نمی خوام منم یه مشکل دیگه باشم

سلام

ببخشید می دونم نباید اینجا سوالمو بپرسم اما گفتم شاید بعضی از کاربرا‌ مورد مشابه دیدن. شرمنده ام به خاطر این سوال.

من یه دختر ۲۲ ساله هستم. ما خانوادگی مشکل یبوست داریم. گاهی اوقات همراه (خیلی ببخشید) مدفوعم خون می یومد. این چند وقت دقت که کردم هر بار اگه هم یبوست نداشته باشم ٬ شروع به خون اومدن می کنه. دیشب بازم خون اومد به حدی که احساس ضعف کردم. 

امروزم که رفته بودم حموم روی دو پام نشسته بودم بلند که شدم دیدم کف حموم خونیه. متوجه شدم مقعدم خونریزی کرده.

این خطرناکه؟ 

راستش به مادرم هنوز نگفتم اینقدر مشکلات مالی داریم که نمی خوام منم یه مشکل دیگه باشم.

معاینش چه جوریه؟ ازم آزمایش می گیرن؟

می شه لطفا اگه کسی چیزی می دونه بهم بگه؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل متفرقه (۷۵۸ مطلب مشابه)

به نظریه ی راز یعنی همون قانون جاذبه اعتقاد دارید ؟

سلام

میخواستم بدونم آیا شما به نظریه ی راز یعنی همون قانون جاذبه اعتقاد دارید ؟ تا چه حد صحت داره ؟ قانون جذب میگه " شما همون چیزی خواهید شد که الآن بهش فکرمیکنید " یا اینکه "چیزی که ما الان هستیم یا موقعیتی که الان داریم نتیجه ی تفکر خواه یا ناخواه گذشته ی ماست " مثلا  اگه طالب چیزی هستیم باید تمام تمرکزمون رو بذاریم و روی اون فکر کنیم تا اون خواسته به سمت ما جذب بشه .

اگه به چیزی فکر کردیم و حتی یک درصد احتمال دادیم که اون اتفاق نمی افته همون یک درصد کار رو خراب میکنه و نمیذاره به خواسته مون برسیم . تمام این نظریه بر مبنای تفکر و ذهن ماست یعنی ما قادر هستیم فقط با قدرت ذهن خودمون هرچیزی که میخوایم رو به دست بیاریم یا خیلی از چیزایی که داریم رو از بین ببریم . حالا سوالی برام پیش اومده که اگه این نظریه درست هست پس تکلیف این جمله ی معروف که میگه " تا خدا نخواد حتی یک برگ هم از درخت نمی افته چیه ؟" 

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل متفرقه (۷۵۸ مطلب مشابه)

چرا برخی دختر خانم ها تو جلسه خواستگاری استرس دارن؟

سلام

چرا برخی دختر خانم ها این قدر تو جلسه خاستگاری استرس دارن؟

کلا خانم دوست دارن چی گفته بشه تو این جلسه؟ و چی گفته نشه؟

برای جلسه اول چه کلی گویی هایی لازمه و چی ها لازم نیست گفته بشه

اگر در صحبت های طرف مقابل چیز خیلی کمه بشه در آورد و نشه شناختن توی جلسه دوم جی بپرسیم تا بیشتر از روحیات و اخلاق (که بعد از ایمان خیلی مهمه برام) پرسیده بشه؟ برای اینکه بفهمم میزان ایمان و اعتقادش چقدر چی بپرسم؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل خواستگاری (برای پسران) (۷۰ مطلب مشابه)

خواستگاری دارم که از همسر قبلیش جدا نشده

سلام.

من یه خواستگاری برام اومده که متولد 61 هستش من خودم متولد 73 هستم. ایشون از نظر اعتقادی و فرهنگی همونی هستن که من مبخوام ولی ایشون یه مشکلی دارن اینکه چند سال پیش با دختر عقد کردن و بعد فهمیدم اون خانم دختری نیست که نشون میده و وضع حجابش واقعا افتضاحه و محرم نامحرم حالیش نیستش و دائما دنبال کار تو شرکتایی میگرده که وضعشون افتضاحه هر چقد میخواد جلوی این مشکل رو بگیره حل نمیشه تا اخر دختره درخواست مهریه میده تو دادگاه که اونجا از خانم یه تعهد میگیرن که تا 10 سال ادعای مهریه نکنه و خونواده دختره اونو با پسره میفرسته خونه خودشون یعنی ازدواج میکنن .

بعد دختره بازم دست از بی حیایش بر نمیداره و با پسره دعواشون میشه و بازم میرن دادگاه و میگن برید حل کنید و کنار بیاید تا اینکه بعد دادگاه دختره با یه چیزی تو خیابون میزنه سر پدر شوهرش و سرش میشکنه بعد اون ماجرا نه دختره میره سر خونه زندگیش نه پسره میره دنبالش تا 3 سال میگذره و این اقا میخواد ازدواج مجدد کنه ایشون از دادگاه نامه ای گرفته تا بتونه ازدواج کنه.

حالا اومدن خواستگاری بنده بنظرتون چه جوابی بدم در حالی که مشکل از دختره بوده و خود پسر و  خانوادش از همه لحاظ عالی هستن و اینکه شاید بعد 6 سال که از ده سال مونده خانمه برگرده سر خونه زندگیش در حالی که من زنشم و اگه بر نگرده این اقا باید سالی دو تا سکه به خانم بده. ببخشید طولانی شد ولی جایی نتونسم بپرسم مشکلمو.

بنظرتون چکار کنم؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

خوش بحال پدر و مادرم که طعم عشقو چشیدن

دوست دارم اینو به عنوان یکی از افتخارات زندگی پدر و مادرم اینجا درج کنم.

این روزا قد و قامت و زیبایی شده اولویت ولی میخوام از زندگی پدرو مادرم بگم مادرم یه مشکلی در پاشون تو یه تصادف قبل از ازدواج براشون به وجود اومد مادرم میگن همه میگفتن کی دیگه این دخترو میگیره ولی پدرم همون روزا میره خواستگاری مادرمو .

الان بعد از چندین سال هنوزم زندگی خوبی دارن پدرم هیچ وقت حس ترحم نداشتن اونقدر خوشم میاد هنوزم میبینم بخاطر همدیگه کوتاه میان یه وقتا با هم دعوا میکنن ولی به شب نکشیده با هم اشتی میکنن .

ولی دوره زمونه ما چی شده برا یه عیب کوچیک طرف عقب می کشه مخصوصا پسرا . خدا میدونه چند تا خواستگار برام اومدن همشون سنتی بوده اقایون سطح فرهنگی و تحصیلیشون از خودمون پائینتر بوده ولی بازم طاقچه بالا میذارن دختری ام خدا رو شکر زیبا سالم دانشجوی فوق لیسانس از لحاظ فرهنگی خوب ولی وقتی این چیزا رو میبینم میگن خوش بحال پدر و مادرم که طعم عشقو کشیدن.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تجربیات زوج های موفق (۳۲ مطلب مشابه)

از وقتی یادم میاد میلی به ازدواج نداشتم

سلام

دختری 29 ساله ام از وقتی یادم میاد میلی به ازدواج نداشتم فکر میکردم  چون احساسی  هستم از بچگیه بزرگتر بشم خوب میشم .

اما بهتر که نشد بدتر هم شد . عدم تمایلم تبدیل به ترس هم شده نیازی احساس نمیکنم حتی برام منفوره طوری که فکر میکنم اگر دست به این رابطه بزنم از خودم به شدت متنفر میشم و این منو میترسونه.

با حرفایی که زدم حتما متوجه شدید که هیچ وقت هم دست به رابطه جنسی نزدم چون از حلالش رو گردانم چه برسه حرامش  گفتم .

اگه دوست پسر داشته باشم این احساس هم شاید در من زنده بشه و ازدواج کنم اما با وجود تجربه عشق و محبت نسبت به جنس مخالف این رابطه کاملا کاملا پاک بود طوری که باورتون نمیشه طرفم گفت تو خیلی دختر خوبی هستی به عبارتی بچه ام و این حرفا از هم جدا شدیم .

البته علاوه بر بی نیازی  میترسیدم خدا رو از دست بدم با اینکه جدایی دردناک بود  بهتر چون من فقط عشق پاک رو دوست داشتم رابطه ای که حتی ازدواج هم شیرینی  و اعتبارشو از بین میبره ولی اون برعکس ...

خواهان زیاد داشتم خدا رو شکر چه خواستگار که آدمای خوبی بودن چه آدمایی که فکر ای بدی داشتن ولی خب جواب همه نه بود خودم میخوام ازدواج نکنم  چون جدا از ترس ترجیج  میدم وقتم و با خانوادم بگذرونم  .

اما مدام همه بهم گوشزد میکنن یه روز پشیمون میشی  خسته  شدم اگه حق با بقیه باشه چی ؟! از نظر اعتقادی  افراطی نیستم در پوشش آزادم چه چادر چه مانتو چه هر چی  بیشتر عفت  و ایمان اخلاق مدار و قبول دارم تا تظاهر و ظاهر سازی  که معلوم نیست خلوتش چیه اینا رو میگم تا بدونید توهم قداست ندارم .

واقعا یه جور ترس همراه با نفرته فکر میکنم ارزش انسانیم پامال میشه دست خودم نیست از طرفی تو روایات جایی ندیدم که پیامبر گرامی و اهل بیت ازدواج رو برای کسی بد بدونن یا شاید هست من پیدا نکرذم؟

شما فکر میکنید ازدواج  کنم برای سلامت  جسم و روحم مضر نیست در ضمن از نظر جنسی ظاهرا هیچ مشکلی ندارم  خدا بده کسی رو نمیخواد ممکنه  این  موضوع به نفعم باشه یعنی اصلا صلاح نباشه من ازدواج کنم ؟

همچین چیزی از نظر دینی توجیه شدست ؟ یه موقع ازدواج حالمو بد نکنه یا ترس اینکه مجبورم رابطه داشته باشم منو نکشه این موضوع رو چطور از زندگیم دور کنم  امیدواری الکی ندید حاضرم حقیقتو بپذیرم .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

چه مدت بعد از خوردن قرص اورژانسی باید قاعده شد؟

سلام ..

 تا چقدر وقت بعد از خوردن قرص اورژانسی باید قاعده شد؟

من روز هفتم بعد از خوردن قرص هستم اما خبری نیست

تازه دخول هم نبوده و فقط منی روی دستگاه تناسلی خارجی ریخته

چند ساعت بعدش قرص خوردم اما فردا صبحش دوباره همون اتفاق افتاد

چون عقدیم خ نگرانیم میشه راهنمایی کنید؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
بارداری و زایمان (۱۱۳ مطلب مشابه)

مشکل من تنهاییه

سلام

من خواننده خاموش وبلاگتون هستم. مشکل من تنهاییه. نه از نوع که بخوام ازدواج کنم. البته 31 سالمه. ولی به نظرم تنهایی یه خانم با ازدواج حل نمی شه. شوهر از صبح تا شب سر کاره.

بعد علاوه بر همسر هر خانمی به چند تا دوست هم جنس نیاز داره. مشکل اینه که تا وقتی دانشگاه بودم دوستام بودن. اما الان اکثرا رفتن شهرهای دیگه. کار رشته من سنگینه.

چند وقت سر کار مرتبط بودم بد جور مریض شدم. جوری که عطاش رو به لقاش بخشیدم. کارم رو عوض کردم الان کار غیر مرتبط دارم اما مشکل اینه که تو محل کارم هم تنهام و بقیه میرن سر پروژه حتی یه نفر تو ساختمون نیست.

البته کار قبلی م هم همه همکارام اقا بودن و باز تنها بودم. من ساکن یه شهر بزرگ هستم که کسی با کسی چندان ارتباط نداره.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

به شدت از این که کسی بهم دست بزنه بدم میاد

سلام به همگی

من یه دختر زیر 20 ساله ام .یه مشکلی دارم اینه که به شدت از این که کسی بهم دست بزنه بدم میاد دست خودم نیست.چن باری برای اپیلاسیون رفتم با اینکه اپیلاسیون کارم اشنا هست بازم از این که بهم دست میزد اشک میریختم!!از اون به بعد خیلی حساس شدم که وقتی ازدواج کردم چه خاکی به سرم بریزم!

طبق آزمونی که تو سایت خودتون بود طبعم گرمه ولی تا کسی بهم دست میزنه بدنم منقبض میشه و حس انزجار بهم دست میده

کسی از خانما هست مثه من باشه؟!

چیکار کنم تا طبیعی شم؟!

لطفا اگه راهکاری دارین بگین.ممنون

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

اولین دختری که باهاش حرف زدم به دلم نشست

سلام 

دوست های عزیز 

من پسر 26 ساله ای هستم که برای اولین بار  به صورت کاملا سنتی رفتم خاستگاری. دختر خانم با من 5 سال اختلاف داره. من دختر خانم رو برای اولین بار تو جلسه اول دیدم و با هم صحبت کردیم.

دختر خیلی با حیا و نجابتی بود و با زیبایی متوسط که من با تمام احترام تو لحظه اول هیچ احساسی بش نداشتم یعنی نه دوسش داشتم نه بدم میومد  .

من به خانواده ام گفتم من دوباره باید با ایشون صحبت کنم. خلاصه جلسه دوم هم رفتیم و حسابی من سوال پرسیدم.

در ضمن من تا حالا چه تو دانشگاه و چه بیرون با هیچ دختری خارج از عرف و رسمیت صحبت نکرده بودم.

حالا بعد از دو جلسه صحبت ، دختر خانم یک جورایی به دلم نشسته و دوست دارم باز ببینمش. حالا والا نمیدونم این دوست داشتن من به خاطره اینه که من برای اولین بار با یک دختر این طوری صحبت کردم و به قولی بی تجربه ام  و دارم از روی احساس تصمیم میگیرم ؟

از طرفی اگه باز بخواهیم با هم صحبت کنیم از شناختی که از خودم تو این دو جلسه پیدا کردم میدونم که با یک بار دیگه دیدنش میشم مجنونش و دیگه نمی تونم ازش دل بکنم و فرضا بگم نه. ولا حالا نمیدونم چطوری باید تصمیم بگیرم؟ من که با دوبار دیدن و صحبت کردن با ابن دختر خانم بهش از لحاظ عاطفی وابسته شدم  میتونم تصمیم درستی بگیرم؟ ایا باید جاهای دیگه ام برم خواستگاری تا بتونم مقایسه کنم؟ 

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل خواستگاری (برای پسران) (۷۰ مطلب مشابه)