سلام
من ی دختر دانشجوی خوابگاهی ام تو تهران ، تو یکی از دانشگاهای خوب. با یکی از همکلاسی های تهرانیم وارد رابطه و به اصطلاح تعهدی شدم. هر دو مون به شدت عاشق همیم و از اول هم نه من ( چون اصلا ازدواجی نبودم قبلنا ) که خودش گفت اهل رابطه موقت نیست و به قصد ازدواج شروع کردیم.
منم از ابتدا درخواست دوستی و ازدواج و اینا زیاد داشتم حتی اوایل شروع رابطه که هنوز کسی باورش نمیشد، ولی چون ایشون واقعا اولین عشق واقعیمه ( اون تا حالا رابطه ای نداشته با کسی ) و رسما تو دانشگاه با همیم دیگه در واقع راه ورود کس دیگه ای رو بستم.
اما در مورد خودم بگم که از یه خانواده هستم که از دیدشون من حتی اکیپی با چند تا دختر و پسر برم بیرون فاجعه است چه برسه... واقعا موندم چطوری میخوام در آینده بهشون بگم. اونم در شرایطی که از بابام میترسم و با مامانمم رابطه عاطفی هم ندارم . یه جورایی دنیام خیلی متفاوت شده باهاشون ، واسه همین حتی خونه که میرم خیلی نمیتونم تحمل کنم اون جا رو . دل بستگی هام اینجا زیادتره. این اولین سوالمه ( همه راهکارای اولیه که بقیه میدن رو میدونم ولی واقعا وضع خیلی بدتر از چیزی است که شما فکر میکنید!)
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) نوع رفتار در دانشگاه (۱۲۲ مطلب مشابه)