↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تقویت روابط اجتماعی (۸۶ مطلب مشابه)
عرض سلام و ادب خدمت اعضای محترم خانواده برتر؛
پسری هستم که مدتیه با دختر خانومی به قصد ازدواج در حال آشنایی هستم. تا الآن مشکل خاصی نبوده فقط اینکه بنده همواره به دلیل داشتن صداقت زیاد، درباره وضعیت مالی و خصوصیات زندگی خودم و خانواده م اطلاعاتی را دادم.
از اون جایی که میگن یکسری موارد را نباید تا قبل از به نتیجه رسیدن نهایی خانواده ها به شخص مورد نظر و خانواده ش گفت، الآن من دچار تردید شدم که نکنه این قضایا بخواد روی نحوه برخورد و یا تصمیم گیری دختر و خانواده ش تاثیری بذاره. به نظرم مقداری خامی کردم و باید خیلی از موارد این چنینی را مبهم می ذاشتم تا ببینم معیار انتخاب ایشون چه خواهد بود.
ممنون میشم دوستان صاحب نظر، بنده را در این باره راهنمایی کنند تا بدونم بهتره از الآن به بعد چه رفتاری داشته باشم تا از نیت اصلی دختر و خانواده شون با خبر بشم. چون مشخصا دوست ندارم در دید اول به دلیل وضعیت مالی و خصوصیات مادی مورد توجه بقیه قرار بگیرم.
سلام
یه دختر بیست و یک ساله هستم. و ترس بسیار عجیبی از ازدواج دارم. وقتی هم خواستگار زنگ می زنه تب و لرزم شروع میشه. پدر و مادرم وقتی دلیل این ترس رو می پرسند یه دلیلی سر هم می کنم می گم، اما اون نیست... چون از جنس مرد خیلی بدم میاد. در حد تنفر ... به خاله ام گفتم، شدیدا نگرانه... چون مردا خییلی زور میگن ( این دیدگاه منه ، شاید مرد عاقل و مودب و مهربون باشه و من ندیدم ) از طرفی هم دو خواستگار مصر هم که یکیش از فامیل دور که دخترهای فامیل خودشونو جلوی اون می کشن که اونا رو نگاه کنه.
اما اون خواستگارم گفته اگه جواب مثبت ندم دیگه ازدواج نمی کنه. من بر اساس همون احساس تنفر ، جواب رد می دم ،با این که خواهر و مادرش هر روز به موبایلم زنگ می زنند... مادر و پدرم از این حس تنفر من بی خبرند.
روانشناس هم رفتم. به داداشم گفت باید محارمش خیلی بهش محبت کنند. اما متاسفانه تو ذات مردهای ما همیشه خشکی و زمختی بوده و هست. خواستگار دومم خیلی مودب و سر به زیره، تو دانشگاه هم کلاسیمه.
سلام
من پسری 18 ساله هستم، امسال کنکور تجربی میدم، خیلی هم درس خونم، ولی چند وقته دیگه نمیتونم درس بخونم، اصلا نمی تونم زندگی کنم، من تک فرزندم، خیلی خیلی تنهام، پدر و مادرم هر دو کارمند هستن، زیاد نمی بینم شون، خیلی هم با هم خوب نیستن، اصلا خونه ی ما شور و نشاط نداره یه مدت هم میخواستن از هم جدا بشن.
من از بچگی تنها بودم یه مدت رفتم دنبال رفبق بازی، ولی سر مسائلی با همه رفقام کات کردم الان به اندازه انگشت های یه دست هم رفیق ندارم.
از طرفی خیلی احساسی هستم به شدت احساس نیاز به یه دختر می کنم که باهاش رابطه عاطفی بزنم ولی نمی تونم، واقعا دارم رنج می کشم که نمی تونم احساسات پاکم رو جایی خالی کنم در صورتی که ...
با هیچ کس توی فامیل نمی تونم حرف بزنم، چون همه مسخره م میکنن، چون من مذهبی هستم ولی بقیه فامیل نه، هر جا میرم احساس اضافی بودن میکنم، بخاطر این تنهایی ها به خودارضایی اعتیاد پیدا کردم هزار بار توبه کردم ولی نشد، چند ماه پیش تنها رفتم کربلا توبه کردم ولی باز نتونستم.
سلام وقت به خیر
چند وقت پیش یکی از دوستان یه راهنمایی خیلی خوب درباره خرید موبایل کرده بود من چیزهای خوبی ازش یاد گرفتم.
حالا من تو موقعیت خرید لپ تاب قرار گرفتم اگر امکانش هست لطف میکنید اگر اطلاعاتی درباره مدل خوب و تمام سخت افزار ها و نرم افزار های لازمش برای انجام کارهای نه خیلی ... پیشرفته برای خرید توضیح بدید. در ضمن اطلاعاتم تقریبا صفر هست در خرید این قضیه .
کار من با نرم افزارهایی مثل فوتوشاپ و ... هستش ، نه خیلی پیشرفته. البته چیزی باشد که بتوانم ارتقا دهم اگر روزی خواستم کارهای کمی پیشرفته انجام دهم. در ضمن حجم فایل های زیادی هم دارم. ولی از همه بیشتر چیزی باشد که همان جور که گفتم قابل ارتقا باشد شاید نرم افزارهایی به بازار آمد که بعدا به سیستم های بهتر احتیاج باشد و اگر نتوانم ارتقا دهم که بد می شود.
قبلا خیلی شاد و شیطون بودم، شاید افسردگی گرفتم
حس می کنم افسرده ام در حالی که قبلا خیلی شاد بودم
من چه بلایی سرم اومده ؟ واقع بین شدم یا افسرده ؟
می خوام خودم رو از افسرده شدن نجات بدم
برای حل مشکل افسردگی دقیقا باید چه کرد؟
چند نفر بهم گفتند که افسردگی دارم
سلام
اگه با تجربه الان بر می گشتید به سن ۲۰ سالگی تون چه کارهایی انجام میدادید و از انجام دادن چه کارهایی پشیمانید؟
اگه بر میگشتین به موقع ای که ۲۰ سال سن داشتید چه کاری میکردید که انجام ندادید؟ و چه کاری انجام داید و الان پیشمانید (به چه دلیل)؟
شاید گفتنش دردی رو دوا نکنه ولی بدون شک برای جوان تر ها خیلی عالیه . من خودم اگه برمیگشتم ورزش میکردم و از رفتن به دانشگاه خود داری می کردم چون دانشگاه واقعا برام هیچ سودی نداشت.
مرتبط:
پشیمانم چرا در 20 تا 25 سالگی ازدواج نکردم
در آستانه 27 سالگی فهمیدم که درانتخاب بعضی راه ها اشتباه کردم
سلام
خدمت دوستان عزیز
بنده 34 ساله هستم و 6 ماه هست که عقد کردم، خانمم 8 سال از بنده کوچکتر هستن، من یه آدم کاملا خود ساخته هست و وضع مالی بسیار بسیار خوبی دارم و شخص خودم خیلی بالاتر از خانومم هستم ولی خانواده هامون یه سه پله خانواده من بالاتر هستن، (سطح مالی من از فامیل هامون خیلی بالاتره)، خیلی از اقوام ما هستن مثل خاله، عمه و عمو که خیلی خیلی ضعیف هستن.
این ها رو گفتم که یه موقع فکر نکنید ما طایفه ای پولداریم، فقط شخص من این جوری هستم، من با خانومم به صورت سنتی آشنا شدیم، ایشون تحصیلات بالایی دارن و خود ساخته و به شدت سختی کشیده هستن، اکثر معیار های ظاهری منو دارن و مخصوصا اخلاق.
من یه آدم فوق العاده مرد سالار، خود رای، تو یه سری از مسایل بشدت سخت گیر ، بنابراین هر کسی نمیتونه با من زندگی کنه، و خوشبختانه همسرم از این بابت اوکی اوکی هست، زود رنج نیست، حساس نیست، خیلی صبوره با توجه به اینکه دکترا میخونن ولی کاملا سنتی و مطیع بنده هستن و همه این ها باعث شده که من از این لحاظ مشکلی نداشته باشم.
اما چیزی که اذیتم میکنه اینه که همه چی رو دو دو تا چهار تا میبینم، علی رغم اینکه اصلا نیاز مالی ندارم ولی همه ش تو فکرم دوست دارم مفید باشه، مصرف کننده نباشه، خودش شاغل باشه، مستقل و قوی باشه.
سلام
امیدوارم تندرست وشاد باشید
درباره رشته های ارشد سوال دارم از شما.رشته خودم آموزش ریاضی بوده در مقطع کارشناسی و برای ارشد قصد دارم دریکی از رشته های مهندسی کامپیوتر و یا ریاضی ادامه تحصیل بدم .اگر شما دریکی از این رشته ها ادامه تحصیل دادید و یا به طور کلی اطلاعاتی دارید لطفاً تجربیات خودتون رو همرا با ذکر گرایش ارشد وهم چنین نوع دانشگاه تون اعمم از آزاد، پیام نور، روزانه و... بفرمایید.درباره ی هزینه هاشون و سطح کیفی و علمی دانشگاه و میزان رضایت تون از دانشگاه تون (نقاط ضعف و قوت) اطلاعاتی دارید بفرمایید.
سلام به تمام کاربران خانواده برتر
من یک پسر ۲۷ ساله هستم، چند وقتی هست قصد ازدواج دارم، یک مشکلی هست توی معیارهام که نتونستم به نتیجه برسم و اون شاغل بودن همسر آیندم بوده ...
دو هفته پیش یک جا رفتم خواستگاری یکی از آشناهای نزدیک، اون دختر خانوم ۲۱ سالش بود و دانشگاه میرفت.
جلسه اول خواستگاری بحث ادامه تحصیل و کار بود اون خانوم گفتن قصد ادامه تحصیل و سرکار رفتن دارن و من گفتم دوست ندارم اگه با شما ازدواج کردم شما سر کار برید، گفتن نه درسم خوبه برای آینده هدف دارم، گفتم شما درس بخون ولی سر کار نرو، اگه به مشکل مالی خوردیم اون وقت شما میتونی سر کار بری. و اون جلسه گذشت و دیگه باهاشون تماس نگرفتیم، مادرم میگه دوباره زنگ بزنیم منم گفتم فعلا نه از هر نظر دختر خوب و فهمیده ای بود ولی با این شاغل بودن شون نتونستم کنار بیام.
من شغلم آزاده درآمدم هم خوبه، چند ساله کار میکنم و روی پای خودم هستم، سختی زیاد کشیدم که وقتی ازدواج کردم زندگی راحتی داشته باشم و دوست ندارم همسر آیندم شاغل باشه. نه اینکه همه ش تو خونه باشه، فقط کارش غذا درست کردن و بچه بزرگ کردن باشه، دوست دارم یک هنری یاد بگیره حوصله ش سر نره، مثلا باشگاه بره یا یک کلاس آموزشی چیزی.
سلام دوستان
من یه دختر مجردم و خب پیشنهاداتی از سمت پسرها بهم میشه. منم به عنوان یه گزینه بررسی شون میکنم. اخیرا با پسری آشنا شدم و به اصرار اون مدتی رو با هم در ارتباط بودیم، به مرور حس کردم که این پسر قصدش بازی دادن من بوده و البته این رو وقتی فهمیدم که خیلی دیر شده بود و من کاملا وابسته ی این فرد شده بودم، (من اهل دوستی با پسری نبودم و شاید به خاطر کم تجربه بودنم این طوری شد)، به مرور رفتار این پسر تغییر کرد و تا دید بهش وابسته شدم خیلی منو اذیت کرد و برای مسائلی تحت فشار گذاشت.
این پسر اینقدر ظریف و زیرکانه رابطه رو جلو برد که من واقعا متوجه نبودم داره چه بلایی سرم میاره. خلاصه که ازش جدا شدم ولی به شدت روح و روانم تو این رابطه آسیب دید.
میخواستم این پست رو اختصاص بدیم به ترفندهایی که پسرها و خصوصا پسرهای دختر باز و حرفه ای به کار میگیرن تو رابطه واسه استفاده کردن از دخترها، تا حداقل دخترهای کم تجربه یا صاف و ساده ای مثل من بفهمن و تا خیلی درگیر نشدن تشخیص بدن با چه کسی طرف هستن.
سلام
دختری هستم در اول دهه سوم زندگی ام، چند وقت پیش خواستگاری داشتم که از همون اولین باری که دیدم ازش خوشم نیومد، یعنی به دلم ننشست نه فقط از نظر قیافه بلکه نمیدونم چرا کلا ازش خوش نیومد، اما از همه نظر به هم میخوردیم، یعنی همون ویژگی هایی رو داشت که من میخواستم ولی فکر میکنم چون از قیافه ش خوشم نیومد ویژگی های مثبتش رو نمیدیدم.
وقتی بعد چند جلسه جواب منفی دادم پشیمون نبودم البته دلم واسه پسره خیلی سوخت ولی خب چیکار میکردم نمیتونستم برای ازدواج قبولش کنم.
بعد یه شخصی ازم انتقاد کرد که چرا جواب منفی دادی و پسره خیلی پسره خوبی بود و پسر خوب کمه و از این حرف ها، با این که بازم از این حرف ها شنیده بودم و هیچ تاثیری روم نذاشته بود اما اون شخص که بهم گفت نظرم ۱۸۰ درجه تغییر کرد، یعنی فکر کنم مثبت شد و تازه فهمیدم که چه پسر خوبی بوده و واقعا اونی بوده که میخواستم.
از اون روز به بعد دارم دیوونه میشم و حسابی پشیمونم از این ناراحتم که چرا از همون اول این ویژگی های خوبش رو ندیدم و بی خودی جواب رد دادم، با این که از جواب منفیم خیلی نگذشته ولی به نظرم دیگه نمیشه کاری کرد، یعنی حتی میخواستیم زنگ بزنیم بهشون بگیم دوباره بیان ولی نتونستم این کار رو بکنم به دلایلی.
سلام
این پست، برای بچه های کنکوریه تجربیه ، ببینین تجربی های عزیز، فرق نداره سوم دبیرستان هستید و سال بعد کنکور دارید، یا امسال پیش دانشگاهی هستید و اولین کنکورتونه، یا پشت کنکور موندین و امسال دومیشه یا اینکه چندین سال گذشته از سن کنکورتون و دوباره تصمیم گرفتید که کنکور بدین، وجه اشتراک ما همه اینه که تجربی هستیم و می خوایم کنکوری خیلی خوب بدیم و اون چیزی که هدفمونه بهش برسیم!
الآن که 3 هفته مونده به کنکور مسلما زیاد نمیایم اینجا! یعنی شاید بعد ناهار یا بعد شام یه سر سریع به اینجا بزنیم و بعدش دوباره بریم سره درسمون. امّا خواستم این پست درست بشه تا همه بدونن که تنها نیستن، تا همه تجربیا بدونن که تنها اون ها نیستن که درساشون مونده! که فکر نکنن که همه رقبا درساشون رو فول اچ دی تموم کردن و متنظر کنکورن!
اکثر دوستان توی یه شرایطن. این پست هم برای انتخاب رشته تجربی هست، یعنی نظرات هم رو بخوایم و اینکه اگر کسی تجربه ای داره بیان کنه شاید بتونه توی انتخاب درست ما تاثیر گذار باشه، و همچنین برای سال سوم تجربیا که امسال کنکور دارن و سوالات امتحانات نهایی شون و شبهات و توضیحات شون رو می خوان مبادله کنن و هم برای اوناییه که مثه من امسال کنکور دارن! و بیشتر از اینکه ضعف درسی داشته باشن ضعف روحیه و انگیزه دارن و تبادل اطلاعات بین بچه ها می تونه این روحیه رو به ما بده تا با انگیزه کار رو دنبال کنیم.
با سلام.
سوالی داشتم می خواستم واسطه گری ازدواج انجام بدم امّا دو دلم ...
نظر شما چیه؟
آیا واسطه ازدواج بودن یک پسر با طبقه اجتماعی متوسط با دختری که در خانواده ای با طبقه اجتماعی متوسط و معمولی قرار داره، « امّا خواهر های بزرگتر دختر خانم با افراد ثروتمند ازدواج کردن باشند»، کار درستیه؟!
میخوام به آقا پسری که وضعیت معمولی داره این دختر خانم رو « که شرایطش رو گفتم بهتون » پیشنهاد بدم برای ازدواج... امّا دو دل هستم از این جهت که نکنه فردا روز با مشکل بربخورند و ناله و نفرینش برای من باشه.
و کدورتی بین باجناق ها از جهت فاصله طبقاتی پیش بیاد و یا این که فردا روز بچه این آقا و خانم خواسته ای داشته باشه و برآورده نشه درصورتی که برای پسر/دختر خاله اش با توجه به رفاهی که دارند برآورده بشه.