پسری 18 ساله هستم با وضع ظاهری عالی ( قد بلند خوش هیکل و خوش برخورد و..... ) از دید بقیه .
مدت یک سال بود که یه رابطه عاشقانه بین بنده و دختر عموم که در یک شهر دیگه زندگی میکنن به وجود امده بود که قصد من فقط ازدواج بود..
بعد ازمدت 6 ماه از ارتباط ما چند نفر تو فامیل شروع کردن از من بدگویی کردن پیش دختره و خانوادش و من از هیچ چیری خبر نداشتم و ارتباط ما قطع شد تا سه ماه بعدش که دایی بنده با عموم تماس گرفت درباره خواستگاری و عموی بنده هم هیچ مخالفتی نکرد و قرار شد تا زمانی که خواستگار برای دختره نیومد ما کاری نکنیم ولی به محض رفتن خواستگار ما بریم برای نشون گذاشتن و این صحبت ها.....
چند روز بعدش زن عموم زنگ زد و مخالفت کرد.... حالا بعد از گذشت چند ماه یه جورایی رفتارشون بهتر شده ولی من موندم سر دو راهی ، چون انقدر پشت من حرف زدن که دختر عموم کلا یه جورایی بی اعتماد شده .
نمیدونم چطوری باز میتونم همه چی رو درست کنم. باز اقدام کنم برای خواستگاری چه جوری خودمو اثبات کنم......
ببخشید طولانی شد فقط خیلی داغونم ممنون میشم راهنمایی کنید......
اثبات عشق وجود نداره، پسرها لطفا دوشاخه محبت رو بکشید!
تلاش دختر برای اثبات خودش به خواستگار منصرف شده زشته ؟
با اصرار و پشتکار، هر دختری رو میشه عاشق کرد ؟
اصرار در خواستگاری مستقیم از خود دختر تا چه حد باید باشه؟
عذرخواهی از دختری که در خواستگاری از اون بیش از حد اصرار کردم
آیا اصرار در خواستگاری نظر منفی خانم ها رو عوض نمیکنه ؟
دختران، ممکنه با اصرار یه پسر نظرتون در موردش عوض بشه ؟
مرتبط 2:
مقدمه چینی برای خواستگاری از دختر دایی
این که به دختر دایی 15 ساله م علاقمندم و باهاش چت می کنم کار درستیه ؟
دوست دارم برادرم و دختر داییم با هم ازدواج کنن ولی ...
فکر دختر داییم نمی ذاره که درست درس بخونم
نگرانم با احساسات دختر داییم بازی کرده باشم
عاشق دختر عموم شدم ولی اون نسبت به من سرده
← ازدواج فامیلی (۸۹ مطلب مشابه)
- ۳۴۶۷ بازدید توسط ۲۶۶۴ نفر
- پنجشنبه ۱۲ شهریور ۹۴ - ۲۲:۲۵