خانواده برتر

عذرخواهی نمیخواد دست از سرش بردار

جدای از بی‌شخصیتی، غرور خودت رو هم خرد کردی

تولد راه مناسبی نیست.ببخشید ولی تولد این دختر به مرد غریبه ربطی نداره.شما بهتره یه نامه عذرخواهی بنویسی و توش تاکیید کنی که دیگه قصد ازدواج با ایشون رو نداری و دیگه هم اصرار نمیکنی و از اصرار بیش از حد گذشته شرمنده ای.این نامه رو خودت شخصا بهش بده و خواهش کن برای اخرین بار خواسته شما رو قبول کنه و نامه رو بخونه.در اخر نامه هم ازش حلالیت بخواه

هر کار دیگه ای بکنی، بازم مزاحمت محسوب میکنه. خودتو اذیت نکن. اون بنده خدا رو هم اذیت نکن. همین که دیگه سراغشو نگیری بیشتر خوشحالش میکنی

بسم الله الرحمن الرحیم

به نظر من کاری انجام ندید کم کم فراموش میکنه، فقط در برخورد با ایشون محترمانه رفتار کنید ولی بهشون نزدیک نشید 

به سرکار خانم زهره سادات

به عرفان(حافظ)

جالبه خیلی شبیه هم هستیم با این تفاوت که من بیش از یه سال همیشه چشم براهش بودم و امیدوار . هم کلاسیم بود ولی هیچ وقت اذیتش نکردم کسی که عاشق یکی میشه اذیتش نمی کنه .شماره اش را نداشتم همش از طریق چندین نفر واسطه بود هر کاری کردم به اب و اتیش زدم خونواده را هم فرستادم ولی نشد .هیچ وقت فکر نمی کردم اونی که میخاستم زندگیمو زیرپاش بزارم قسمم بده دست از سرش بردارم. با این جمله اش هر چی امید و آرزو داشتم برباد رفت .فقط براش آرزوی خوشبختی کردم . از اون روز من موندم و یه دل شکسته که رو دستم مونده بخدا نمی دونم چیکارش کنم . فقط برام جالبه خانما نظر میدن برای پسرا فرصت عاشق شدن زیاد هست . اصلا جای ما نیستن که بفهمن ما داریم چی می کشیم . خیلی سخته یه مرد را پیدا کنی که دوستت داشته باشه . یه مرد سالها طول میکشه تا یه نفر را فراموش کنه یکی دیگه را پیدا کنه که جایگزینش کنه . بنظرم تو هم دیگه هیچ کاری نکن فقط براش آرزوی خوشبختی بکن . آینده همه چی رو روشن میکنه .گذشت روزگار بهترین استاده درسایی را به آدم میده که هیچ معلمی تا حالا به کسی نگفته.

به بهار

به پسر خانواده 

به پارمیدا

خودتو با این کارا سبک نکن. هرچی میخواد فکر کنه، خوب یا بدش، نه برای تو سود داره و نه ضرر.

دوستان من تو  "پست تبریک تولد دختر مورد علاقه که یکی از دوستان ارسال کرده بود" خیلی از دخترها گفتند اینکه ی نفر تولدشون یادشون بوده باشه خیلی خوشحال میشن  وبخاطر همین من همچین ایده ای به ذهنم رسید،،،،

معلومه هنوزم میخوای به اسم عذر خواهی ازین حرفا دوباره یه کانال بزنی 😂خوشم میاد پیله ای.ادامه بده چند روز دیگه ولنتاین هست اونم فراموش نشه.😅قربون دستت داری زحمت میکشی یه نامه فدایت شوم هم ضمیمه هدیه کن بالاخره ازین ستون به اون ستون فرجه.

سلام.

عذر خواهی لازم نیست

برای عذرخواهی هدیه و گل و ...هست.اما چون بینتون خیلی مشکلات بجود اومده بهتره چیزی نگیری!

اگه بخوای بهش کادو بدی فکر میکنه هنوز به ازدواج باهاش فکر میکنی .

خیلی دوست دارم از نگاه شما شرایط رو متصور بشم

من خودم تجربه چنین  چیزی رو از جانب یه پسر داشتم ینی به حدی رو مخ من بودن که من اسمشون رو سیریش سیو کرده بودم:| 

نیاز به پیام مفصل نیست.

هیچی هیچ کاری نمیخواد بکنی نه هدیه بگیر نه زنگ بزن فقط و فقط با یه خط دیگه یه پیام بهش بده که چقدر عذاب وجدان گرفتی و از کار خیلی زشتت پشیمونی و فقط میخوای که ببخشتت و حلالت کنه و حتما بهش بگو که جواب پیامت رو بده که بخشیدت.

بشین سرجات بیشترازاین خودتوسبک نکن...

به پسر با تجربه

به آقا مهدی

به علیرضا ۱۳۶۹

به کابوی تنها

به آقا یا خانم ناشناس

به خانم مهربان

به دختر خانم طلبه

به آروان

به مجید ۶۶

اشتباه پشت اشتباه... لزومی به عذرخواهی نیست چیزی که قراره تموم شه رو بیخودی کش نده ...

به ناشناس7 

به زهرا

اصلا هدیه لازم نیست خودتو کوچیک نکن فعلا تا چند ماه مثلا 6 ماه کاریش نداشته باش تا ذهنش اروم بشه و بعدش شخصا برو بهش بگو من از شما معذرت میخوام و فلان مطمئنن میبخشه

اصلا به هیچ وجه کادو نخریااا .

آخ آخ 

فکر کادو رو کلا از ذهنتون بیرون کنید پیشنهاد میکنم اصلا ب دیدنشان نرید تا حضوری ازشون عذرخواهی کنید و تماس تلفنی یا پیام هم گزینه خوبی نیس چون همه این موارد مصداق مزاحمت و باعت ازار ایشونه لطفا دیگه هیچ ارتباطی با ایشون نگیرید ولی اگر بازهم ایشون رو دیدین خیلی عادی رفتار کنید نه عذرخواهی نه این ک محلش ندید و راه کج کنید  اما به همون واسطه ها این پشیمونی و عذاب وجدانتون رو بگین و بگین بخاطر مزاحمت هاتون ناراحتید اون ها خودشون منتقل میکنن و حالا یا شمارو از واکنش دختر خانم مطلع میکنن و یا خیر  و شمام دیگه همه چی رو فراموش کنید  البته شاید در سالهای آینده ک چند سالی از ماجرا گذشت و همه چی کمرنگ شده بود اگر بازهم شما و ایشون مجرد بودید میتونید در یک فرصت مناسب ازشون عذرخواهی کنید البته منظورم این نیس  ب ازدواج نیس فقط عذرخواهی ک البته این هم نباشه بهتره

الان دیگه هر کار دیگه ای بکنید مزاحمت حساب می شه حتی عذرخواهی چون این رو فقط بهونه ای از طرف شما می دونه که باهاش حرف بزنید . و بنظر من این همه اصرار شما برای عذرخواهی مفصل و تغییر طرز فکر اون خانم نسبت به خودتون فقط به خاطر اینه که هموز دوسش دارید و می خواید یه امید دوباره ای داشته باشید.  هرچند ته دلتون خودتون رو گول بزنید که اینطور نیست  

این مساله برای منم پیش اومد ولی برعکسش فقط میتونم بگم باید بیخیالش بشی و دیگه هیچ سعی برای خوشحال کردن اون نکنی چون فقط باعث نفرت بیشتر میشه . البته اگه جواب منفی اون از روی عقل بوده نه احساس

کادو نگیری بهتره...چون میگی نمیخوایش ولی فقط میخوای عذرخواهی کنی؛ کادو بگیری فک میکنه خبریه و بازم میخوای مزاحم بشی؛ 

به نظرم گرفتن کادو مناسب نیست.یه عذرخواهی رسمی و توضیحاتش و بعدش خداحافظی برای همیشه

زهرا خانوم دست شما درد نکنه،حالا اسمه ما رو سیریش سیو کردی،عجب دنیایی شده،واگذارت میکنم به خدا،همین.

گدایی عشق بدترین گدایی هاست. فکر کن زندگی که با چند ماه گدایی عشق و مجبور کردن اون دختر شروع شده چه ارزشی داره؟ هیچ وقت طرف مقابل واقعا دوستت نخواهد داشت و فقط اصرار باعث ازدواج شده

دست از سرش بردار الان هر حرکتی از شما روی مخشه و مزاحمت تلقی میشه  یک مدت صبر کن بعد با غذر خواهی جلو برو و تمام 

سلام.

بیشتر از یک بار از یک دختر خواستگاری نکن همیشه تو زندگیت اینو آویزه گوشت کن خودتو هم سبک کردی بعدها از این حماقتی که خوردی افسوس میخوردی..حالا به نظرت ی دختر ارزش این همه اصرار و ..رو داره؟

نجفی جونم علت اینکه پیام من رو ثبت نکردین چیه؟؟ نگین ارسال نشده که مطمئنم نوشت پیام شما ارسال شد....

نه شیر شتر می خواد نه دیدار عرب

ممنونم از راهنمایی دوستان

به امیر 021 

به مرجان

به خانم سایه

کادوى تولد بازم جز همون بى شخصیت بازیا حساب میشه

فک کنم اگه کادو بخری عذاب وجدان بگیره

توضیح دادن فایده نداره . شما الان دنبال ارضای حس خودتون هستین نه عذر خواهی از اون یه جورایی با عذر خواهی از اون و دیدن رفتار احترام امیز از اون حس خوبی در خودتون ایجاد می کنین و به نظر خودمم ممکنه اون دختر در صورت دیدن کادو رفتار بی ادبانه ای ازش سر بزنه بهترین صبر و سکوت هست کلا تو زندگی گاهی وقتا باید فقط و فقط صبر و سکوت کنیم همین بس چرا که کسی غم خوار کسی نیست شما هم این موضوع زیاد مهم نیست به نظرم بهتره یه مدت تمرکز کنی رو خودت کمی رفتار دختران رفتار خودت رو مطالعه کنی و مدتی به هیچ دختری فکر نکنی بعد از اون به آرامی وضع خودتو تغییر بده و یه دختر مناسب پیدا کن و فکر کن اون دختر مرده و تمام برو دنبال زندگیت حتی اون دختر هم دیدی مسخره ات هم کرد فک کن اونو ندیدی خود به خود حل میشه

ممنون که جوابم رو دادی.ببین دوست عزیز کاملا درکت میکنم.منم شرایط مشابهت رو داشتم فقط تفاوتش این بود که اول اون به شدت درخواست ازدواج داشت وبه هر طریقی منو وادار میکرد برم خواستگاریش منم بی میل نبودم اما توی اون موقع شرایط ازدواج نداشتم چون درامدم ثابت نبود اونم میگفت واسم مهم نیس اما خوب اون موقع اینو میگفت ممکن بود بعد از مدتی واسش مهم میشد.تا اینکه بالاخره بیخیال شد بین مون سردی ایجاد شد منم توی کارم پیشرفت قابل ملاحظه پیدا کردم ومیخواستم اقدام به خواستگاری کنم اما حالا اون بود که بی میل بود واسش فرقی نمیکرد که برم یا نرم به زبون بی زبونی میگفت نیا واسم مهم نیسی.خوب منم وقتی این رفتارو میدیدم ومقایسه میکردم با اون رفتار گذشتش که اصرار داشت برم خواستگاریش دچار دوگانگی میشدم.پیش خودم میگفتم غرورش شکسته میخواد با این رفتار انتقام بگیره حتما اگر برم خواستگاریش نرم میشه اما زمانی که به طور جدی عنوان کردم که میخوام بیام حتی با پدرومادرم ملاقات حضوری داشت واونا هم حرف منو تایید کردن بازهم تغییری در رفتارش ندیدم وگفتم خوب حالا که اینجوریه از الان میشه حدس زد که عاقبت این ازدواج چی میشه وقتی هیچ شوقی ذوقی نمیبینم چرا خودم سبک کنم.اون موقع گفت آهان حالا دیدی من چی کشیدم اون وقتایی که بهت میگفتم درامدت واسم مهم نیس میگفتم تو بیا کم کم با کمک همدیگه مشکلات حل میکنیم تو نمیومدی حالا فهمیدی من چی کشیدم.اینم اضاف کنم مادرش چندبار همون اوایل منو دیده بود وبه طور غیر مستقیم میگفت توی خانواده واقوام ما ملاک ومعیار دختروپسرامون مسائل مادی نیس.حتی خودمون هرجور بتونیم کمک دامادهامون میکنیم تا بتونن خوشبخت بشن ونمونه هایی از اقوامشون مثال میزد که کمک پسریا دامادشون کردن یا اینکه به دخترشون گفتن توقع بیش از حدتوانت شوهرش نکنه والانم خداروشکر جدایی توی اقوامشون نبود.این حرفارو به طور غیر مستقیم میزد.نه اینکه بخواد بگه بیا دختر منو بگیر بدون هیچی.از طرفی من خودم بیشتر از همه از خودم توقع دارم که باید یه حداقل هایی رو داشته باشم.حالا اینحرفا مهم نیس.نهایتا کاربه جایی رسید که متوجه شدم واقعا دیگه حسی بهم نداره.هدیه قابل توجهی و واسه تولدش بهش دادم وکاملا با میلی تابلو قبولش کرد وحتی جلو خودم گذاشتش صندوق عقب ماشینش بعدم رفت خیلی اینکار بهم برخوردوهمونجا بود که فهمیدم این دلش دیگه با من صاف نمیشه.قبلا وقتی هدیه بهش میدادم اونقدر واسش مهم بود واون هدیه رو جوری استفاده میکرد وبه همه میگفت که خیلی دوسش داره.مثلا یه دوربین عکس برداری دیجیتال سال اول بهش دادم وهمیشه هرجا میرفتیم تفریح یا بیرون معمولا همراش بود خیلی تمیز نگهش میداشت واسش مهم بودداخل کیفش همراش بود اما حالا هدیه که بهش دادم بدون که نگاش کنه همونجور که داخل پاکت بود گذاشت صندوق عقب اصلا شوکه شدم وقتی اینکارش دیدم وخوب همونجا تصمیم گرفتم که بیشتر ازین خودم سبک نکنم بکشم کنار.یکماه گذشت خبری ازش نشد دیگه کاملامطمئن شدم فاتحه این رابطه خوندس وهمینجورم شدوالان ۳ساله که هیچ اطلاعی ازش ندارم.پروفایلی هم ازش ندیدم توی هیچ شبکه اجتماعی‌.هرجا هست سالم باشه.داداش تو هم خودت سبک نکن.گذر زمان بهترین حلال اینجور مشکلاته.اگر بهش علاقه داری ضربه هم میخوری وکاری ازت برنمیاد.هرکاری کنی بدترش میکنی.حتی خداحافظی هم نکن فقط برو پشت سرتم نگاه نکن

نه اصلا دیگه کشش نده مثه اقوام ما نشی پسره دوسال سیریش گیر داده بود به دختر ه برا ازدواج همه جا هم میرفت دنبالش , همه جور واسطه هم فرستاد تا آخر دخت به زور قبول کرد ولی بعد ازدواج همش دعوا و جر و بحث داشتن و بعد دوسال دختر طلاق گرفت فقط به قاضی گفت این دوسال داشتم فقط عذاب میخوردم چون از رو بی میلی ازدواج کردم.

بعد بخاطر اینکه وضع مالی دخته وخونوادش افتضاح بود مهریه رو گذاشت اجرا و پدر صاحاب پسر رو در اورد پسره ماهانه داره بطور قسطی مهریه شو میده
خلاصه حواستو بده.

سلام سوال کننده خواهش میکنم هیچ کادویی نگیر براش ...فقط و ففط بیخیالش شو ..این بهترین حالته...اون کادو هرچقدم ارزش داشته باشه برای اون دختر خانوم عذاب و احساس گناه بیشتره..خودم این حس رو داشتم...بخدا اگر کسی به دل نشینه خیلی سخته کنارش بودن برای دخترا....پس دیگه همه چی رو تمومش کنید هم خودتون رو ببخشید هم ایشون رو ..خدا هردوی  شما رو با بهترین دختر و پسر مزدوج کنه انشالله..برای ما هم دعا بفرمایید.

سلام ماریشون

سوال کننده جایی گفتین من نمی دونم شما دخترا چطور می تونید پسری که انقدر بهتون علاقه داره رو نادیده بگیرید

دست از سرش بردار 

ممنونم از تمام دوستان

به سایه خانم

به خانم پریسا 

آدرس همین پست رو براش بفرست. خلاص.

بگو میخوام دوباره دلشو بدست بیارم چرا میگی معذرت خواهی. چون دوباره داری مزاحمش میشی همین که داری فکر میکنی دربارت چی فکر میکنه یعنی هنوز بهش علاقه داری خب تو این دختر رو رنجوندی اگرم میخوای واسش کادو بخری میدونی واکنشش چیه بفهمه شما کادو دادین بهش باز نکرده میندازه سطل اشغال مگه اینکه شانس بیاری خودش پشیمون بشه وگرنه هیچ شانسی نداری که اونم ب مرور زمان 

من که دخترم نمیتونم نظر منفی یه دختر رو تغییر بدم یا بفهمم کی مثبت میشه خیلی سخته.

سلام ممنون که جوابمو دادی..

داداش میفهمم واسه خودمم پیش اومده بود اتفاقن خوشم اومد هنوز میخوای سعی کنی. غمت نباشه میرسی بش شک نکن مث من که تلاش کردمو الان به عشقم رسیدم عیدم میخوایم عروسیمونو بگیریم. حالا میگم واست ما هردوتامون تو فست فود زنجیره ای کار میکردیم من پیک بودم اون پرسنل بودهمون روزای اول که دیدمش عاشقش شدم بسکه این دختر نجیب و سربه زیر بود هییییچی رو نمیداد دختر پسرای جوون مجرد زیاد داریم اینجا که هروکر زیاد دارن باهم ولی این یکی اصن کاری به کسی نداشت. خیلی خوب بود چند دفه بهونه میوردم برم باش صحبت کنم خیلی مودب جواب میداد مهربونم بود ولی زود حرفشو تموم میکرد میرفت. خلاصه که چندماه گذشت من دیدم هرچی میگزره بیشتر دارم عاشقش میشم ولی من کجا اون کجا. من دانشگاه نرفته بودم اون لیسانس داشت شنیده بودم کلاس خصوصی درس میده بعضی وقتا. تیپمم همچین نمیخورد بهش اون سرووضعش مرتب تر بود. مذهبیم بود منم نه که بگم مذهبی نبودم  ولی خب. تااینکه دیدم طاقت نمیارم عمم رو فرستادم بره باش صحبت کنه مادرم مریض احواله اخه نمیتونس اون روز خیلی استرس داشتم همش خدا خدا میکردم عمم که برگشت خیلی خوشش اومده بود و تعریف میکرد از سلیقم ولی گفت عزرخواهی کرده و جواب رد داده. یه مدت همش پکر بودم هروقت سرکار میدیدمش قلبم تننند میزد حالم خیلی بد بود خدایی.حتی گشتم یجا دیگه کار پیدا کنم کارم که نیس. ماه رمضون شد شب قدرش کلی دعا کردم که یه چیزی بشه ما برسیم بهم اما بقول تو اهتمالش صفر بود دیگه نمیتونستم عیدفطرش رستوران مراسم گرفته بود همه بودیم دیدم خیلی خوب برخورد کرد افتاد به دلم دوباره یکیو بفرستم. به خانم صاحب کارمون گفتم زن خوبیه قبول کرد بگه بهش. ولی بازم جوابش نه بود. دیگه دلم خالی شد. منم درومدم از اونجا و اودم کار الانم یه اداره ای حراست شدم. از کارش راضی بودم بهتر از پیک بود ولی دوریشو نمیتونستم. تا اینکه برای دکتر مادرم رفتیم مشهد اونحا خاهر بزرگم میشینن. من خودم اخریم فقط خودمم و مامانم شاهرودیم ایام محرم بود. یه شب که دیگه زیادی اذیت شده بودم شروع کردم درددل یا امام رضا. تو صحنش یه اخوند نشسته بئد حرف میزد گفت جوونا واسه ازدواج و کار نماز اول وقت بخونید خیلی جواب میده. من تا اون موقع یکی درمیون بود نمازام دیگه چه برسه اول وقت. ولی شروعش کردم .  دیگه همه نمازامو میخوندم حتی سعی میکردم اول وقت باشه تیپ و سرو وضعمم بیشتر رسیدم بهش. کل محرم صفر کارم شده بود دعا.نمازامم که میخوندم کلا یکی دیگه شدم  اصن یه دو سه ماهی طول کشید بعد دوباره گفتم پاپیش بزارم شاید یه خیری بشه .ایندفه مامانم رفت باش صحبت کرد بعد حدود یه ساعت برگشت گفت قبول کرده که بریم خاستگاری منو میگی انگار دنیارو دادن بم. قربون خدا و امام رضا و امام حسین بشم کل خاستگاری تا بله برون دوماهم نشد. الان خیلی خوووشحااالم. خیلییی. خانومم هم خیلی ماهه فرشته اس اصن خیر وبرکته که باخودش اورده ارزششو داشت واقعن.بقول مادرم میگه ابراهیم ببین کجا چکار خوبی کردی خدا اینجوری داره جوابتو میده. توهم امیدت به خدا باشه تلاش کنی میرسی بش ماهم دعات میکنیم. بله رو که گرفتی بگو بمون

به ابراهیم

داداش چون تو زندگیت همین یک دختر رو دیدی ازش غول ساختی باور کن دخترا همچین اش دهن سوزیم نیستن 

بزرگوار... شما دردت وسواسه... همه رفتارات وسواس فکریه... الان نگاه بکن یه ریز اینجا پست گذاشتی و جواب همه رو دادی که دلم میخواد برگرده... معلومه که دلت میخواد برگرده... اینم از وسواسته