سلام خدمت دوستان
من اصلاً آدم حسودی نبودم، ماجرای حسادت من از زمانی شروع شد که به دانشگاه پا گذاشتم، وقتی خودم رو در بین دختران ازدواج کرده در کلاس میدیدم واقعاً برام سخت بود و ذهنم کاملاً درگیر، تو بحث هاشون یه طوری حرف میزدند و بلند بلند میگفتند به دیوار که فلانی این مسائل برای تو زشته تو بحث ما نیا، من بودم و خودم، الآن چند ترم می گذره ولی ذهنم درگیره اون مسائله.
وقتی میدیدم فلان دختر همسن من با یه پسر همسن ازدواج کردند خونه آنچنانی ماشین و ...، الآن خوش و خرم برای خودشون زندگی می کنن و من هنوز که هنوزه مجردم، دریغ از یک خواستگار، چیزی کم ندارم از چهره، متین باوقار اخلاق، فقط نمی دونم چرا.
روز و شبم شده فکر ازدواج، چکار کنم، حسادت ازم دور بشه. هر چی به داشته هام فکر میکنم افاقه نمی کنه، امیدوارم کسی باشه ببینه با حرف هاش منو آروم کنه.
مرتبط :
حسود شدم، دلم نمیخواد کسی از من سرتر باشه
دوستم داره تحریکم می کنه که بهش حسودی کنم
لطفا بگید چیکار کنم حسودی نکنم ؟
حسادت ها و مسخره کردن های فامیل رو چطور تحمل کنم؟!
زیادی مورد حسادت دیگران قرار میگیرم
جدیدا برادرها و خواهرمم به زندگیم حسادت می کنن
از هر چی حسادت و فضولیه حالم به هم می خوره
به همه در مورد حسادت مشاوره میدادم ولی ظاهرا گرفتارش شدم
با حسادت ها و توهین های فامیل چه کنیم ؟
جواب آدم های پر روی فامیل رو چه جوری بدیم ؟
به دیگران غبطه می خورم اما حسادت نمی کنم
دوستم به من بیشتر از همه حسودی میکنه
تازگی ها خیلی به زندگی دیگران حسودیم میشه
← حسادت کردن (۲ مطلب مشابه)
- ۵۲۰۰ بازدید توسط ۴۰۷۴ نفر
- چهارشنبه ۵ آذر ۹۹ - ۲۰:۴۹