سلام
بعد سه ماه دوباره اومدم اینجا در حالیکه گریه امون مو بریده . من بالای سی سال سن دارم. نه کار مناسب و نه درامد انچنانی و در استانه بیکاری هستم.
سالها با رنج و ناراحتی روحی مادرم و جنگ های تو خونه سپری شد با وجود تحصیلات و اینکه دوره ما دوستی و ... عادی نبود هیچ خواستگار رسمی هم نداشتم، ازدواج نکردم. این همه سال با خدا حرف زدم به قول مشاورا تو اجتماع رفتم ورزش ،کلاس ، مسافرت و ... ولی هیچ گشایشی تو ازدواج من نشد.
دیگه از تنهایی خسته شدم واقعا گریه نمیذاره درست بنویسم. دلم خونه ... چرا انقدر دخترها رو بر اساس رفتار پدر مادراشون قضاوت میکنن ؟ چرا انقد به حرف همسایه ها گوش میدن و راحت دختر سختکوش و با خدا رو بخاطر نداشتن ظاهر یا پول یا خانواده مناسب خط میزنن ؟!
چرا آدم ها انقدر بی رحمن! شاید دختری مثل من نتونه با مردی دوست یا اشنا بشه دلیل نداره حالا که بیکار و بی پوله انقدر تو جامعه سرکوفت بشنوه ، انقدر تحقیر یشه. همه دوستانم ازدواج کردن دیگه دوست همسن و سالی ندارم واقعا تو هر جمع و گروهی میرم تنهام .
مرتبط:
چطوری باید با احساس تنهایی کنار بیام
چه طوری از تنهایی و یکنواختی در بیام ؟
تنهام ، خسته ام ، از تنهایی دلم یه همسر میخواد
تنهایی از همه جهات دیوونم میکنه
چه پاسخی به نیاز های جنسیم و عاطفیم و تنهاییم بدم ؟
چرا یه دختر باید کل تابستونش زل بزنه به دیوار اتاقش از تنهایی ؟
اینرسی ازدواج - شاید عمق تنهایی رو درک نکردی
اینرسی ازدواج - تنهایی رو عشقه!!!
چیکار کنم تنهایی و خیالبافی منو اذیت نکنه؟
احساس تنهایی زیاد مانع حرکت رو به جلوی من شده
من موقع تنهایی هام با یه آدم خیالی حرف می زنم
ایها الناس به چه زبونی بگم که بابا مُردم از تنهایی
کی واقعا دلش میخواد همیشه احساس تنهایی کنه ؟
برای رهایی از تنهایی چه راهکارهایی دارید ؟
افسردگی به خاطر تنهایی و رفت و آمد نکردن با دیگران
← ازدواج و مسائل گوهران کشف نشده (۱۳۳ مطلب مشابه)
- ۱۷۳۳ بازدید توسط ۱۳۴۷ نفر
- يكشنبه ۱۲ دی ۹۵ - ۲۲:۱۵