درخواست تحلیل رفتار مبهم دختری که می خوام به خواستگاریش برم

 با سلام ...
پسری هستم 24 ساله
با دختری سال دوم دانشگاه آشنا شدم ( بهش پیشنهاد آشنایی واسه ازدواج دادم و 5 6 ماه قبلش علاقه بهش ایجاد شده بود ) تو این 4 سالی که باهم بودیم همیشه رابطمون رو به صمیمیت بوده و هم واسه ازدواجمون هم برنامه ریزی کردیم هم رو شناخت همدیگه تمرکز کردبم ...
روزهای سختی رو گذروندیم به خاطر کنکور ارشد 1 سال شد که ماه به ماه همو میدیدم ولی بازم صمیمیتمون بیشتر شد ... تا این که چند روز پیش بهم گفته بیام تلگرام کارم داره و به ترتیب با عصبانیت این موضوعاتو مطرح کرده ( البته میدونم که آخر ماه زمان عادات ماهانش هست ) :
1- چرا گفتم دکتر تغذیه برو نرفتی ؟؟ ( چندین بار این مساله رو گفته ولی متاسفانه یکم گرفتاری و یکم تنبلی باعث شده نرم - یکم لاغرم )
2- تا یکم چاق نشی فکر خواستگاری رو از ذهنت بیرون کن حداقل 1 سال وقت میبره
3- ( 2 3 ساعت بعد) ... کلی جر و بحت که نمیخوام باهات بحرفم
4 - ساعت 2 نصفه شب --- پیام داده من کس دیگه رو دوس دارم خدافظ
البته لازمه بگم که روزای قبلش هیچ مساله خاصی نبود به جز یکم بحث که تحصیلات مامان تو و مامان من به هم نمیخوره ( مامان من ابتدایی - مامان اون دیپلم ) و حرف هم کفو اینا رو زد که فک کنم با یکم بحث خودشم فهمید این مسائل زیاد مهم نیست .
و یه مورد این که چن رو پیش من گفتم مدرک دانشگاهم و معافیتم دستمه میرم دنبال کار همزمان میام خواستگاریت 4 5 ماه دیگه که مخالفت میکرد (تازه مثلا قراره 5 6 ماه هم نامزد بشیم ) میگفت اول باید بدونم کارت چیه بعدا ! میگفتم بسه 4 سال انتظار میگفت میدونم ولی اول کار باید مشخص بشه .
و مورد آخر این که با سوال پیچ کردنش تقریبا میدونم از رو عصبانیت و ناراحتی گفته کس دیگه رو دوس دارم ولی این چند روزه که من باهاش سعی کردم بحرفم دلیل ناراحتیشو و این رفتارها رو بدونم بهم میگه من هیچیم نیست من کس دیگه رو دوس دارم ! البته عشق من لجباز هستن و تو این جور جر رو بحثا شدیدا لج میکنن !
راهنماییم کنید لطفا می ترسم رابطمون که داره این روزا به خواستگاری اینا نزدیک میشه بهم بخوره ( ببخشید که طولانی شد )

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

به خاطر ارتباط پنهانی با دخترم مورد نظرم، پدرش مخالف ازدواج ماست

سلام دوستان

من یه سالی هست که به یکی از دخترای محلمون علاقه مند شدم و متاسفانه از راه اشتباهی اقدام کردم برای اشنایی و بصورت تلفنی با ایشون ارتباط برقرار کردم.

چون در اون موقعیت شرایط ازدواج نداشتم که با خانواده برم جلو. از طرفی هم نمیخواستم ایشون رو از دست بدم و میترسیدم تا مهیا شدن شرایط من یکی زودتر پاپیش بذاره و از دستشون بدم.

ارتباط ما یک سال ادامه داشت تا این که خانوادش متوجه ارتباط ما شدن و ارتباط ما قطع شد. البته ایشون گه گداری با تلفن های دوستان و اشنایان با هم در ارتباط بودیم. و تصمیم بر این شد که بریم برای خاستگاری.

رفتیم جلو اما خانوادش جواب منفی دادند. دلیلشون هم فقط ارتباطی بود که ما با هم داشتیم و بخاطر این موضوع حاضر به این وصلت نیستن. چندین واسطه فرستادم. چندین بار خانوادم رفتن. اما جوابشون منفی بود و پدرشون هم به من گفت هر کی بیاد بازم جواب من منفیه. واقعا دیگه موندم چیکار کنم. نمیدونم از چه راهی وارد شم تا رضایت خانوادشو جلب کنم.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه) مخالفت خانواده با ازدواج (۳۷ مطلب مشابه)

سخت نگرفتن شروع یک زندگی مشترک یعنی چه ؟

بسم الله الرحمن الرحیم

دختر غصه دارد، پسر ناله می کند ،پدر مادر ما هم دل داریم و در این محل هیچ کدخدایی نیست .

روزها چقدر سریع پشت سر هم می گذرند. چقدر داریم دور می شویم از خوشی ها و ناخوشی های دوران کودکی. چقدر زود گذشت بازی های سرخوشانه ی کودکی هایمان

دختر:من مادر می شوم، پسر:من هم پدر،یکی دیگر از دخترها دستش را بلند می کرد و می گفت: من هم بچه! کم کم توجه بچه های دیگر به این بازی جلب می شد. هر کدام نقشی را بر عهده می گرفتیم و لحظات را شاد سپری می کردیم. یادش بخیر!نه غل و غشی بود و نه سنگ های کوه شده ی جلوی پایمان،همه چیز ساده بود.هیچ کسی سخت نمی گرفت و چه خوب خوش می گذشت و چه آسوده بود افکارمان .

غصه؟؟نه. فکر نمیکنم. جایی نداشت،اما امان از گذر روزها،ای کاش هیچ وقت آرزو نمی کردیم بزرگ شویم. ای کاش دغدغه هایمان همان دغدغه های خاص کودکیمان  بود، روز ها ناجوانمردانه سبقت گرفتند و گذشتند،و ما هم خیلی فاصله گرفتیم.

از سادگی های بازی های کودکانمان حتـی! بزرگ و بزرگ و بزرگتر شدیم درگیر درس و مشق و آینده...

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه) مطالب آ. راد (۲۶ مطلب مشابه)

دختر مورد علاقم 5 سال سابقه دوستی داره

سلام دوستان وقت تون بخیر

من به مشکل جدی برخوردم که روحمو بدجور آزار میده. راستش من با یکی از فامیل های دور پدرم به قصد ازدواج آشنا شده بودم که صحبت هایی با هم کردیم و کم کم به هم علاقه مند شدیم ایشون وقتی چهار پنج سالش بوده مادرش به خاطر اعتیاد پدرش طلاق میگیره و از اون موقع این خانوم پیش پدره معتادش موند و با سختی خیلی زیادی بزرگ شد.

یک خواهر و برادر کوچیک تر از خودش از نامادریش داره و یک خواهر و برادر تنی از خودش بزرگتر داره که برادرش هم چند سالی اعتیاد داشت که البته چند ماهی میشه که ترک کرده خلاصه که وضعیت خانوادگیش خیلی آشفته بوده طوری که وقتی به گذشتش فکر میکنه شروع به گریه کردن میکنه.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه) دوستی با جنس مخالف (۱۳۰ مطلب مشابه)

دختران دم بخت تا چه حد می تونن یه پسر دیپلمه فعال رو درک کنند؟

سلام و وقت بخیر

من یه پسر زیر 25 سال هستم. با اینکه در دوران دبیرستان خیلی علاقمند بودم به ادامه تحصیل و حتی برای تحصیل در خارج از ایران هم برنامه داشتم و می خواستم حداقل تا فوق لیسانس ادامه بدم... اما خب، مشکلات و فراز و نشیب های خیلی زیادی در زندگیم پیش اومد، از افسردگی گرفته، تا مشکلات خانوادگی، مشکلات اجتماعی، مشکلات اقتصادی، مشکلات در سلامتیم و غیره...

من همیشه آدم فعال و جویای علم بودم و به همین خاطر، با وجود همه این مشکلات و عوض شدن مسیر زندگیم، هم چنان مطالعه رو ادامه دادم و زبان انگلیسی رو هم که همون دوران دبیرستان، یه دوره دو ساله رفتم و بعدش همیشه سر و کار داشتم با زبان، مقالات و کتاب های خارجی، دوستان خارجی و غیره...

خلاصه اینجوری شد که دیدم به جای دانشگاه رفتن، به نفعم هست که اول زمان و انرژی بذارم برای حل مشکلاتم و هم چنین انجام کارهایی که دلم میخواد و پیشرفت در اون کارها. خدا رو شکر با همه فراز و نشیب ها و با وجود اینکه بارها شکست خوردم و ناامیدی در مقابل خودم دیدم، اما خوشبختانه الآن بعد از 6 سال که مسیر زندگیم رو با وجود مخالفت هایی که اکثر اطرافیان داشتن، انتخاب کردم، زندگیم خیلی بهتر شده، یه سری از بزرگترین مشکلاتم حل شده، و پیشرفت های خیلی خوبی هم تو کارم داشتم، هر چند هنوز مشکل و دغدغه های زیادی برام باقی مونده...

از طرفی در اطراف خودم می دیدم خیلی ها که تجربه ی دانشگاه رفتن، سیستم آموزشی ناکارامد و مشکلات شغلی بعد از اون رو دارن، اکثراً واقعاً ناراضی هستن و وضع زندگیشون هم همچین تعریفی نداره که مثلاً باعث ایجاد انگیزه یا حسادت برا من بشه که اونا تحصیلات دانشگاهی دارن من ندارم (از برادر خودم گرفته، تا دوستانی که حتی در دانشگاه های رده اول کشور درس خوندن ولی از لحاظ کار بسیار مشکل دارن).

بیشترین رضایت رو از تحصیلات دانشگاهی در کسانی دیدم که از مقطع لیسانس به بالا، اپلای کردن برای کشورهای دیگه و اونجا تونستن با تلاش خودشون پیشرفت کنن و شغل و زندگی خوبی داشته باشن، هر چند همه ی اونها هم احساس موفقیت ندارن و خیلی هاشون حسرت این رو می خورن که چرا ارزشمندترین سال های جوانی رو این همه سختی و رنج بیهوده کشیدن در حالی که زندگی می تونست خیلی راحت تر و بهتر باشه... خلاصه شرایط برای همه سخته، نه فقط برای دیپلمه ها یا دانشجوها.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه) تفاوت تحصیلی در ازدواج (۳۵ مطلب مشابه)

نمیدونم چطور به دختری میتونم اعتماد کنم

سلام

امروز بعد از چند هفته آشنایی با این وبلاگ تصمیم گرفتم تا در مورد مشکلی که این روز ها آزارم میده صحبت کنم .

البته قصد دارم تغییراتی را در خودم بوجود بیارم چون وضعیت فعلی خودم تنها به ضرر خودمه
میدونم که دختر های نجیب و موقر و خیلی خوبی هستند که میتونن برای ازدواج گزینه ی مناسبی برای من باشند ولی شرایط من کمی متفاوت است .

نمیدونم چطور و از کجا شروع کنم البته عذر میخوام اگر کمی متنم طولانی میشه . امسال 25 سال را گذروندم و وارد 26 شدم . این روز ها کمی از جانب خانواده تحت فشار هستم که ازدواج کنم البته خانوادم چند ساله که اصرار دارند و به نوعی پیشنهاد میکردند که ازدواج کنم ولی این بار خیلی روی تصمیمشون مصمم هستن.

20 سالگی فارغ التحصیل شدم و به خاطر معافیتم جمعا 6 ماه هم سربازی رفتم . 3 سال در شرکت خصوصی مشغول به کار شدم و فعلا از سال گذشته تا به امروز مدیر خط تولید کارخانه های لوازم خانگی هستم. تا زمانی بهانه ی من مسئول مالی بود ولی الان دیگه نمیتونم بهانه بی پولی بیارم .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

نمیتونم که روی جیب پدرم سرمایه گذاری کنم

با سلام خدمت همه شما خوانندگان‌ سایت خانواده برتر

من پسری هستم که‌ تا یکی دو ماه دیگه وارد 18 سال میشم رشته تجربی و امسال کنکور دارم توی مرکز یکی از استان های شرقی کشور زندگی میکنیم از خانواده مرفه ای هستم هم از لحاظ اجتمایی هم از لحاظ اقتصادی اینا همه مقدمه ای بود که گفتم اما الان میخوام برم سر اصل مطلب ؛

حدودا یه سال قبل بود که توی یه مهمونی با یه دختر خانومی که هم سن خودم بود اشنا شدم ایشون خواهر دوست خاله من هستن این رو هم بگم که تا اون روز عشق یا مفهوم عشق هیچ اعتقادی توی این رده سنی خودم نداشتم چون بر اساس دیده ها و تجربیات خودم همه گذرا بودن و آخرش فقط غم و غصه و نفرت به همراه داشت .

حالا بریم سر ادامه داستان ؛

من وقتی که ایشون رو دیدم یه احساس نسبت بهشون توی دل من شکل گرفت از اون شب تا دیدار مجدد ما دو ماه گذشت اما توی این دو ماه تمام فکر و خیال من شده بود فکر کردن به اون و روز به روز با اینکه نمیدیدمش حسم بهش قوی تر میشد، الان هم حدود یک سال میگذره و من کلا پنج شش دفعه دیدمش اما روز به روز داره روی من بیشتر فشار میاد به چند دلیل به هیچ عنوان احساسات خودم رو بهش بروز نکردم .

اولا اینکه میخواستم اول با خودم کنار بیام که واقعا دوستش دارم یا نه که الان متوجه شدم واقعا عاشقشم، دوماً به هیچ عنوان دوست ندارم با احساساتش بازی کنم و اینکه چون رشته کار و دانش بود و امسال کنکور داشت نمیخواستم فکرش مخدوش بشه ، مورد آخر هم این بود که من هیج چیز از زندگیم مشخص نیست نه تحصیلم نه شغلم نه سربازی و نمیتونم که روی جیب پدرم سرمایه گذاری کنم و میترسیدم جواب خیلی تندی ازش بگیرم.

توی این یک سال خیلی روی من‌ فشار بوده و روز به روز حسم داره بهش قوی تر میشه الان دل رو زدم به دریا میخوام بهش ابراز علاقه کنم چون میترسم که کسی زود تر از من این کار رو انجام بده و ایشون امسال وارد دانشگاه میشن،بعدش هم به راه خودم ادامه بدم تا سه چهار سال دیگه بهش برسم اما نمیدونم کارم درسته یا نه؟

خواهشمندم از همه دوستان چه پسر که شرایط مشابه من رو داشتن یا قادر به راهنمایی من هستن نظرات و راهنمایی هاشون رو به من بگن چه دخترها نظرشون رو درباره این مسئله بگن و راهنمایی های لازم رو به من بکنن من همه نظرات رو میخونم و جواب میدم لطفا منو راهنمایی کنین

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

عضو گروه های غیر اخلاقی نبودن جزء ملاک های ازدواج می تونه باشه ؟

سلام

چند نفرتون معتقدین  وجود گروه ها  یا فضاهای مجازی نامناسب  که همه جور قشر فرهنگی درش وجود داره برای خانم یا اقای  متاهل مضره ؟  و اینکه  آیا جز ملاک هاتون هست قبل تاهل نبودن  عضو در هیچ نوع فضای غیر اخلاقی که زمینه گناه ایجاد میکن  ؟ آیا  این موضوع رو قبل ازدواج در نظر میگیرین  و یا براتون مهم نیست؟

و رد کردن اینگونه افراد که معتاد اینترنتی  تلقی میشن  کار درستی ؟  چون بشخصه  وابستگی  به این فضا ها ندارم  و دوست ندارم  وقتم  هدر بدم مگر بصرف استفاده سودمند و این انتظار متقابل آیا  اشتباهه ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

پسری که مشکلات روحی روانی داشته میتونه ازدواج کنه ؟

سلام

یه بار خودکشی کردم حالا میخوام ازدواج کنم .  الان 35 سالمه ، تو سن 23 سالگی خودکشی کردم به خاطر مشکلات روحی ، خودکشی ناموفق بود و به جز آبروریزی تو فامیل و در و همسایه چیزی واسم نداشت . ده دوازده سال میگذره از اون موقع ، 35 سالمه خیلی تنهام .

به نظرتون کسی که مشکلات روحی روانی داشته و یه بارم خودکشی کرده میتونه ازدواج کنه ؟ تنهایی خیلی سخته .

ممنونم

مرتبط:

چطور باید با یه بیماری روحی زندگی کرد؟

منشاء بیماری های روحی روانی

مشکل روحی با علت نامعلوم

راهکار بدین تا با مشکلات روحی و بدبختی های خانوادگیم کنار بیام

بالا بردن بهداشت روانی جامعه

کسی اسم مریضی روانی منو میدونه ؟

چرا بعضی ها مراجعه به روانشناس و روانپزشک رو شرم آور میدونند؟

فرهنگ سازی برای مراجعه به روانپزشک ، روانشناس و مشاور

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

اینرسی ازدواج - تنهایی رو عشقه!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام
قسمت سوم اینرسی ازدواج رسید :)

موضوع این قسمت را درست خواندید.تنهایی رو عشقه باوو...!!!

پاسخ خیلی از مجردهای عصر حاضره وقتی ازشون می پرسی چرا ازدواج نمی کنی ، بهت می گن اخه عشق مجردی و تنهایی رو مگه می شه بیخیال شد... اصلا جوری بهت جواب می دن که دیگه صدا از حنجره ات نمی تونه بیرون بیاد... یک جور عجیبی قانعت می کنن!

عشقم تنهایی!!!

و شما ای مرد آینده نیاز داری به حوّایی که در اوج غم و ناراحتی یا حتی در اوج لذت و شادکامی بشود همراهت بشود همدم و تکیه گاهت بشود حوّایت.. باید باشد کسی که برایش مرد باشی کوه باشی جان باشی تمام باور و تکیه گاه باشی باید همسری باشد تا مردانگی کنی...نباید؟؟

و شما ای بانوی آینده نیاز به آدمی داری که برایش ناز کنی و او بشود نیازت و در کنارش در آرامش غرق شوی.باید باشد کسی که برایش زن باشی زندگی باشی آرامش و تکیه گاه باشی باید همسری باشد تا زنانگی کنی...نباید؟؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه) مطالب آ. راد (۲۶ مطلب مشابه)

اینرسی ازدواج ( قسمت اول )

بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع :اینرسی ازدواج(قسمت اول  )
دختران مجرد در صورت تمایل حتما مطالعه کنند

دوست من سلام....

اجازه بده بدون مقدمه وارد بطن موضوع بشیم...

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه) مطالب آ. راد (۲۶ مطلب مشابه)

اگه میشه پای درد دلم بشینید

سلام

خسته نباشید

اگه میشه به درد دلم جواب بدین چون بد جوری تنهام. من چند وقته با یه دختر خانومی اشنا شدم. چهار سال با هم بودیم. رفاقت پاکی داشتیم. بعد من بهشون پیشنهاد ازدواج دادم. تو این بین من مادرمو از دست دادم. بعد فوت مادرم پدرم دوباره تجدید فراش میکنن و از اون خانم بچه دار میشن.

خلاصه من در مورد ازدواج خودم با پدرم حرف زدم و گفتم که بابا پشتم باش و تنهام نذار. بعد از اینکه جلسه اول خواستگاری رفتیم یهو زد زیر همه چیز گفت من پول ندارم.

حتی بیچاره خانمم راضی شده برا لباس عقدش یه لباس ارزون بخره بازم با این شرایط پدرم میگه ندارم. شغل پدرمم کارمند دفترخانه هستن. الانم دختری که چهار سال میخواستمشو دارم از دست میدم. واقعا نمیدونم چیکار کنم.

اگه میشه پای درد دلم بشینید ممنون میشم

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

آیا دستم تو پوست گردو گذاشته شده ؟

با عرض سلام خدمت همه

سوال بنده خلاصه اش این میشه که ایا دست من رو تو پوست گردو گذاشته؟
لطفا دختر خانم ها و کسایی که تو این موقعیت بودن جواب بدن البته نظر همه محترمه و خوشحال میشم نظرات  رو بدونم

داستان از اونجا شروع شد که بنده تو سال اخر دانشگاه از یه دختر خانمی خوشم اومد که ترم اولشون بود و تازه دانشگاه رو شروع کرده بودن بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم دیدیم هیچ راهی نداره و باید حرف دلم رو بهش بگم رفتم جلو و همون طور که انتظار داشتم با سکوت ایشون و طفره رفتن از این که باهام حرف بزنن مواجه شدم .

ولی بعد از حدود یک و نیم ماه تونستم باهاشون حرف بزنم و گفتم قصدم ازدواجه و اگه بخوان شرایط رو توضیح میدم براش قبول کرد و همه شرایطم رو کاملا صادقانه بیان کردم ایشون هم شرایطشون رو گفتن تقریبا از همه جهات متناسب بودیم و قرار شد که یکم با هم اشنا بشیم و اگه متناسب بودیم موضوع رو به خوانواده ها بگیم.

بعد از یکی دو هفته یه روز گفتن که چون من وضع مالی خوبی ندارم نمیتونه با من ازدواج بکنه و نمیتونه خودش رو با کم بودن پول وفق بده اینم بگم که اون موقع من 3 روز دانشگاه بودم و 3 روز دیگه رو کار میکردم گفتم که خب اگه مشکل فقط همینه من حلش میکنم با خوانوادم صحبت کردم و اونا هم گفتن که برای شروع زندگی کمک میکنن منم به لعیا گفتم که با خوانوادم صحبت کردم و اونا گفتن که کمک میکنن خودمم درسم تموم بشه تمام وقت کار میکنم .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

نمی خوام بعد از ازدواج به خانم های دیگه چشم داشته باشم

سلام

من یک پسر حدود ۲۶ ساله هستم کارشناسی ارشد دارم ولی متاسفانه کار مناسبی نتونستم پیدا کنم ولی از طرفی اهل کارم‌ و بیکار‌ نمیشینم . از لحاظ ظاهری لطف خدا شامل حالم شده و خوبم و طبع گرمی هم دارم . حالا بریم سراغ سوال اصلی من ؛

مشکل بزرگی در انتخاب همسر دارم که اولیش بحث ظاهری قضیس ...

به هر دلیلی از ابتدای زمانی که تصمیم‌ به انتخاب گرفتم همیشه دخترهایی رو‌ می پسندیدم که حدودا ۳۰ ساله بودن و از نظر فیزیکی به قول عامه کمی جا افتاده بودن اوایل فکر نمی کردم مهم باشه ولی الان احساس میکنم اصلا به دخترهای سن کمتر با فیزیک لاغر اصلا تمایلی ندارم و از طرفی به خانمهای بالای سی سال تمایل دارم ...

علتش رو‌ نمیدونم ولی هیچ وقت این دخترهای هم‌ سن یا کوچکتر رو نمیتونم به عنوان همسر تو ذهنم تصور کنم .

سوال بعدی که مهمتر هم هست اینه که از لحاظ انرژیک خیلی بالا هستم و هایپر اکتیو و دوس دارم همسرم هم همینطور و از طرفی ریشه های سنتی مذهبی در من زیاده به خاطر خانواده و دختر هایی هم که می پسندم از لحاظ اخلاق و فعالیت اجتماعی به مسایلی مثل حجاب کمتر توجه دارن و یا اسمش بذارید تناقض بزرگ در انتخاب من که دختری میخوام‌ که حد عرف رعایت کنه ولی از طرفی خودس مستقلا انتخاب کرده باشه و فعالیت اجتماعی بالا داشته باشه...

در نهایت اساسی مشکل دارم در انتخاب هر کدوم از شرایط فیزیکی یا اخلاقی اجتماعی رو اولویت قرار بدم ؟ نمی خوام بعد از ازدواج چشمی به غیر همسرم داشته باشم . حالا بعد اینها یک جمله بگم . من در کودکی مبتلا به هپاتیت ب شدم . که ناقل سالم ( یعنی بدون علایم و سالم‌ سالمم ) و ویروس در‌ بدن من مسالمت آمیز زندگی می کنه و نیازی به درمان نداره ولی باید همسرم واکسن بشه  و هیچ نگرانی نداره . فقط نمیدونم چطوری با همسرم مطرح کنم؟

ممنون از جواب هاتون

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه) قبل از ازدواج لازم است بدانید (۲۹۶ مطلب مشابه)

شرایط زمانی شغلم چقدر مانع ازدواجم خواهد شد ؟

سلام

دوستان سوال بنده جنبه مشورتی و نظر سنجی رو با هم داره .

بنده پسری مجرد با سن 25+ هستم, در یک ایرلاین خارجی خلبان هستم, درامد ماهیانه ام در این رتبه حدود هفت میلیون تومان در ماه است ( که در 10 سال اینده به ماهی 20 میلیون در امد خواهد رسید)

,البته هرماهی که پرواز داشته باشم,به ازای هر چهار ماه کار کردن دو ماه مرخصی میگیرم که برگردم ایران, پس میشه گفت سالی چهار ماه خونه هستم و مابقی بر سرکار هستم.

شرایط خانواده هم یک برادر دارم که تو بهترین داشنگاه تهران لیسانس گرفته و مهندسه, پدر شغل ازاد, مادر خانه دار, زندگی معمولی و متوسط جامعه داریم, یک خونه و یک ماشین معمولی و یک مغازه, حاشیه خاصی هم تو خودمون نداریم.

اما,اما از اینجا شروع میشه که میخوام همسرم حتما شاغل باشه چون فکر میکنم با شرایط من سرش شلوغ باشه و گرم باشه خوبه, و کمتر احساس تنهایی کنه, البته ترجیح من اینه که حتما ایشون پزشک باشن که دلایل زیادی برای این انتخابم دارم.

اینم بگم دندونپزشک نباشه بهتره,چون تو پزشکی راه برای پیشرفت بیشتره,بخاطر اینکه شغل من وابسته به مکان نیست میتونم برای گذروندن طرحشون هر جای ایران که بود باشون باشم, و خودم یکی از بزرگترین مشوقاشون بشم برای پیشرفته روز افزون ایشون, و صد البته با سختیای زندگیشون بنده تا حدودی اشنا هستم, که باید در نبود من به تنهایی با این سختیا دست پنجه نرم کنن.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه) موانع ازدواج (۴۹ مطلب مشابه)