↓ موضوعات مرتبط ↓ :
خواستگاری های بی سرانجام (۶۶ مطلب مشابه)
سلام به همه دوستان
من دختری هستم که سنم بین 25 تا 30 هست، دکتری داروسازی دارم و شاغلم در داروخانه و درآمدم هم خوبه، میخواستم بدونم برای یک دختر مثل من این معیارها برای ازدواج مناسبه یا نه؟
1- اخلاق و ایمان و خانواده همسرم خیلی برام مهمه دوست دارم از این نظر هم کفو باشیم
2- تحصیلات و درآمدش از من کمتر نباشه
3- مهریه سکه نمیخوام دوست ندارم ابزار فشار برای همسرم باشه، فقط میخوام یک خونه بنامم بزنه اونم هر وقت که خونه دار شدیم، دوست دارم خونه به نام من باشه، خودم هم تو خرید خونه کمک میکنم البته
4- حق اشتغال و تعیین محل مسکن را بدون قید و شرط میخواهم داشته باشم چون اینهمه درس نخوندم که بشینم تو خونه
5- از درآمدم هرجور که بخواهم استفاده میکنم و همسرم حق دخالت در اموال و حقوق من رو نداره، منظورم اینه که همسرم نباید من رو مجبور کنه از درآمدم در خرج خانه استفاده کنم، اگر دوست داشتم کمک میکنم، به احتمال زیاد هم این کار رو بکنم اما به عنوان لطف نه وظیفه
سلام
من یه پسر تقریبا 20 ساله ام که انگیزه و علاقه هام رو به شدت از دست دادم، انگار زندگیم سیاه شده، دیگه انگیزه خاصی برای درس و کار و.. ندارم. تو مدت اخیر چند بار به خودکشی فکر کردم، گرچه به خاطر حرام بودنش هیچ وقت نمی تونم این کار رو بکنم. این متن رو می نویسم تا شاید کمکی بهم بشه. پیشاپیش به خاطر طولانی بودنش عذر می خوام.
بزرگترین نعمتی که خدا بهم داد بزرگ شدن تو یه خانواده مومن و معتقد بود. از 13 سالگی واجباتم رو سعی می کردم به نحو احسن انجام بدم و مورد تحسین اطرافیان بودم(مادر، مادر بزرگ، معلّم دینی و...).
دوران نوجوانی خیلی دوران شیرینی بود برام. روحیه قوی و پر انگیزه ای داشتم، تو موضوعات مورد علاقه ام فعالیت می کردم، تولید محتوا می کردم. حتی 15 سالم بود تو مسجد محله مون کلاس برگزار می کردم. زبانم رو قوی کردم.
به لطف خدا از اول درسم عالی بود، همین جور در حال پیشرفت بودم. دبیرستان سمپاد قبول شدم و بعد هم دانش آموز ممتاز شدم(هنوز تندیسم رو دارم :))، دیگه کنکور حساب ویژه باز کرده بودن روم. حسرت خوردن های بقیه رو به زندگیم احساس می کردم. اون زمان نقطه اوج زندگیم بود، امّا... از سال یازدهم درسم خراب شد.
با سلام به همه
در سال های پیش کامنت ها یا موضوعاتی بدین شرح ارسال می شد:
دخترها تو رو خدا ساپورت نپوشید، دخترها تو رو خدا آرایش نکنید ، دخترها لطفا جلو مانتو تون رو باز نکنید، ما که نمی شه تو خیابون به زمین نگاه کنیم، خب این ها رو ناخودآگاه می بینیم و تحریک میشیم،
یا فرد دیگری ذکر کرده بود این وضع لباس پوشیدن و تحریک رو عامل ترک نماز و روزش می دونه!!
خب ، جامعه عوض شد ، در اینستاگرام افراد مختلف اندام شون رو به نمایش گذاشتند، تعداد فالوور هاشون که سر به فلک گذشته بود حاکی از یک موضوع بود، اون هم اینکه اکثرشون پسر بودند!!
حالا این سوالات مطرح میشه:
آیا باز هم اتفاقی اینها رو چشم شون می خوره ، آیا باز هم اتفاقی اینها رو فالو می کنند، حالا علت ترک نمازتون چیه؟
کم بیرون تحریک میشید و باز خودتون هم از جای دیگه ای تحریک می کنید!
سلام وقت بخیر
من یه سال بود که با یه آقایی آشنا بودم ولی بین مون علاقه پیش اومد بدون هیچ تصمیم خاصی امّا به دلایلی نمی شد با هم باشیم .
پس رابطه دوستان مون بواسطه عاشق شدن مون از بین رفت! دلتنگی بود و سخت بود فراموش کردن. ایشون می اومدن پیام می دادن پاک می کردن، تبریک بعضی روزهای خاص یا شماره شون رو گوشیم می افتاد.
ولی وقتی علت رو از ایشون جویا می شدم خودش رو به اون راه می زد. در زمانی که ما با هم دو تا آشنا یا دوست معمولی بودیم و بحثی از با هم بودن نبود خیلی رفتار گرم و صمیمی داشتن. ولی بعد با وجود این کارها و پیگیری من در فضای مجازی و حتی اینکه من یه بار غرورم رو خورد کردم اظهار دلتنگی کردم و گفتن ممنون رفتار سردی دارن!
برام جالبه این دوگانگی رفتاری! این که می دونم ایشون یه روز منو دوست داشت ولی این دوگانگی های رفتاری باعث شک من می شد که ایشون الآن واقعاً قصدش چیه؟! این پیگیری ها و از یه جهت سنگ رو یخ کردن ها! به هر حال دیشب با ایشون اتمام حجت کردم دیگه هیچ گونه پیام تبریک و غیره برای من نفرستن و کلی از احساساتی که داشتم سخت بودن این جدایی گفتم.
من اصلا به هیچ کدوم از تفکرات هم نسل های خودم پایبند نیستم آدم درون گرایی هستم با کم تر آدمی دوستم یعنی همه شون مثل خود منن جوری بوده که حتی معلّمان و دبیر ها به من القابی مثل ساکت و کم حرف دادند من آدم بی حاشیه ایم اصلا اگر با من جایی باشین محال ممکنه متوجه وجود من بشید داخل جمع دوستان خوبم از نظر روابط اجتماعی هم بد نیستم ولی هیچ کس از دغه دغه های من آگاه نیست هیچ کس داخل کره خاکی منو درک نکرده.
خانواده هم جوری نیستند که حمایت عاطفی کنند مالی می کنند ولی عاطفی نه بخوامم از خانواده جدا بشم یا باید ازدواج کنم که باشرایط فعلی جامعه و روابط (رل و اکس و عشق و ...) کلا قیدش رو زدم ( در ضمن خانواده حمایت می کنه کامل) ولی واقعاً نمی دونم چه کار کنم دانشگاه قبول شدم کلی دستاورد مهم آوردم داخل زندگیم مورد تحسین همه دبیرا و معلّمان بودم مادر و پدرم بودم چون کرونا هست (با استادا انچنات برخوردی ندارم ) ولی از خصلت کم حرف بودنم متنفرم که نمی تونم با کسی سر سفره دلم رو باز کنم حتما باید از من سوال کنند تا جواب بدم و این منو نگران می کنه که داخل دانشگاه بی شک مسخره میشم از جانب پسرها.
سلام و عرض ادب
از همه برادران و خواهران کاربر خانوده برتر، تقاضا و خواهش دارم که برنامه زندگی پس از زندگی رو که در ایام ماه مبارک رمضان از شبکه چهار سیما پخش میشه رو تماشا کنند.
این برنامه بسیار برنامه جالبیه، مصاحبه با کسانی صورت میگیره که برای موقت مرگ رو تجربه کردند، در واقع روحشون از بدنشون جدا شده.
به نقل از https://www.tv4.ir، «زندگی پس از زندگی» در ایام ماه مبارک از شنبه تا جمعه ساعت 19 پخش می شود. این برنامه در ساعت 2 بامداد و 11 ظهر بازپخش می شود.
مرتبط با مباحث یاد مرگ:
غافل بودن نتیجه اش غافلگیر شدن است
جوانان باید از شنیدن مباحث یاد مرگ ، مکدر و ناراحت بشوند ؟
چرا در روایات و آیات ما تاکید به یادآوری مرگ شده است ؟
سلام
من به دلایلی ( مناسب نبودن محل کار ، جامعه کثیف ، غرور خودم ، همیشه زن خانه دار میخواستم تا بچه هام زیر نظرش بزرگ بشن و همچنین همیشه حواسش به خونه و خودم باشه ) دلم نمیخواد زنم شاغل باشه. البته شما فرض کنید براش سرگرمی هایی فراهم می کنم که تنها و بیکار نباشه و حتی با خودم میبرمش سرکار خودم.
من دانشجوی ارشد مهندسی هستم و ان شالله می تونم یه کار به زودی پیدا کنم. از دختری خوشم اومده که اولا توی استان دیگه هست ( مهم نیست البته) و دوما پشت کنکوری هست و میخواد پزشک بشه. من می تونم توی درس ها خیلی کمکش کنم تا راحت فیزیک و ریاضی بالا بزنه.
یکی درست و حسابی منو روشن کنه...
بین دانشگاه قضا و دانشگاه امام صادق (ع) کدومش؟ فقط به سوالات زیر جواب بدین حله.. من نه درآمد پدرم جوریه که 8 سال هر سال میلیونی هزینم کنه و نه خودم کار بلدم که کار کنم خرجی دانشگاه بدم، باید دانشگاهم بورس باشه، حالا با بورسیه شدن دارم آزمون میدم و رتبه ق قبولی هم دارم.
1. در دانشگاه قضا بعد از پایان ارشد چه بلایی سرت میارن؟ کجا میری و تا کی؟
2. بعد اتمام دانشگاه امام صادق (ع) چه اتفاقی برات میفته؟ اگر دانشجوی درس خونی باشی توی کدوم یک از چهار رشته زیر شانس گرفتن شغل بیشتره و کدوم گرایشش؟ علوم سیاسی/ مدیریت/حقوق/الهیات
3. گفتن که دانشگاه امام صادق (ع) حقوق نمیدن، یعنی هزینه کتاب و ایناش و خوابگاه با خودمونه؟ آیا وام دانشجویی هم نمیدن؟ اگر میدن چقدر؟
سلام به همه خانواده برتری ها
یک سوال از شما دارم، چطور صحبت کنم که قدرت گفتارم بره بالا؟
من قبلا ها خیلی بهتر بودم، راحت افراد رو قانع می کردم و تاثیر گذار بود کلامم ولی الآن احساس می کنم حرف هام کوچکترین اثری روی طرف مقابل نمی تونه بذاره!
کلی چیز تو اینترنت هست که زیاد به اصل نمی پردازن مثلا میگه آب بخورید!!!، از دوستان خواهشمندم از لحاظ تجربیات شون بیشتر کمکم کنند!
چیزی که خودشون ازش استفاده می کنند و واقعاً موفقه یا چیز هایی که در اطرافیان شون دیدن و احساس کردن این رمز جذابیت گفتاری فرد مقابله.
صرفا جهت رفع ابهام برای اینکه در آینده بتونم جهت خواستگاری درست تصمیم بگیریم. اینکه شما دخترها می گید ما زن حق داره کار کنه و حقی جهت خرج کردن پولش برای خونه نداره. خب به من بگید که پس مرد برای چی باید به زنش اجازه بده که بره سر کار؟
چرا طراوت و شادابی زنش رو که حق خودش هست رو باید از دست بده بدون اینکه چیزی گیرش بیاد؟ چرا مرد عصر و شب از سر کار بیاد و با یه زن خسته که تازه از سر کار اومده مواجه بشه بدون اینکه منفعی برای خانواده داشته باشه؟
در ضمن زنانی که سر کار میرن به خاطر کم خوابی، فشار کاری و فرصت نداشتن برای رسیدن به خودشون خیلی سریع تر شکسته میشن و زییایی و طراوت زنان خانه دار رو ندارن، پس چرا باید مرد اجازه بده زنش بره سر کار و امّا فقط خودش از پولش برای خونه خرج کنه؟
سلام وقت تون بخیر
الآن مشکل خیلی از ما اینه که نمی تونیم با قناعت زندگی رو شروع کنیم.
خب مثلا ما دختر خانم ها آیا واقعاً نمی شه خیلی از رسم و رسومات رو ندید بگیریم ؟ دخترها بگید واقعاً ته دلی، نه شعاری از کدوم رسم و رسوم از چه چیزی برای شروع زندگی گذشت می کنید؟، خونه؟ ماشین؟ طلا؟ مراسم عروسی؟ پس انداز خیلی زیاد؟ ...
قبل اینکه جواب بدید در نظر بگیرید هیچ طلایی غیر یه انگشتر ساده نخرید آیا جرات دارید با شجاعت به تمام فامیل بگید من خودم نخواستم آن شاء الله بعدا که اوضاع مالی مون خوب شد میگیریم؟
آیا شجاعت دارید برید یه خونه کوچک با امکانات کم زندگی کنید و دوست و دختر خاله و... پولدارتون که مهمون تون شد خجالت نکشید؟
هر چیزی که می خواید بگین ازش گذشت می کنید لطفا بگید شجاعت در برابر واکنش های بعدیش رو دارید یا نه و واکنش های به این تصمیم تون هم بنویسید.
سلام
با آدم هایی که فکر می کنن خودشون بهتر و بیشتر از بقیه میفهمن و دیگران رو مسخره می کنن چطور باید برخورد کرد؟
پدر من دیپلم هست شغلش هم کارگری هست، از وقتی که یادم میاد همیشه با تمسخر نسبت به صحبت های منو برادرم واکنش نشون می داد بچه هم نیستیم هر دو دانشجو هستیم. علاقه ای نداریم به خاطر نحوه برخوردش باهاش هم کلام بشیم چون می دونم نهایتا مسخره می کنه و می خنده.
پدر من آدم بدون اعتماد به نفسی هست و می دونم منشا تمام این رفتاها این هست که مادرم زن تحصیل کرده و بسیار موفقی هست، اون بنده خدا هم حتی لحظه ای به روی پدرم نیاورده و همیشه به منو برادرم میگه که مبادا پدرمون رو ناراحت کنیم یا جلوی پدرم ازش خیلی تعریف می کنه، ولی پدر من به حدی بی اعتماد به نفس هست که در جمع نمی تونه مثل بقیه صحبت کنه.
اعتماد به نفس نداره حقش رو مطالبه کنه، مثلا از کسی طلب داشته باشه من یا برادرم یا مادرم باید بره بگیره خودش نمی ره، چندین بارهم دیگران سرش کلاه گذاشتن، با این حال همیشه معتقده آدم زرنگی هست، حتی یکسری افکار خیلی ساده داره مثلا فکر می کنه مورچه هایی که اطراف خوارکی ها جمع میشن از خود خوراکی ها به وجود میان یا چیزهایی که اگه بگم تعجب می کنید.