سلام خدمت همه دوستان و سروران گرامی
متن پست به درخواست نویسنده حذف شد
این پست ماجرای پدری سالمند بود که تمایل به ازدواج داشتند.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل ازدواج والدین (۷ مطلب مشابه)
سلام خدمت همه دوستان و سروران گرامی
متن پست به درخواست نویسنده حذف شد
این پست ماجرای پدری سالمند بود که تمایل به ازدواج داشتند.
سلام
مشکل بعضی پدر و مادرها اینه که فراموش میکنند روزی خودشون جوان بودن... فراموش میکنن فرزندشون قبل از اینکه یه ورزشکار یا دانش آموز باشه یک انسانه.
وقتی فراموش کنی تعریف طرفت برات همون القاب میشه. خیلی مهمه که فرزند ما دانشجو بشه و براش از اول ابتدایی و چه بسا بزودی از دوران جنینی برنامه ریزی بشه... مادر باردار بشینه سرکلاس کنکور که فرزندش دانشجو بشه... واقعا از برخی پدر مادرها بعید نیست...
وقتی فرزندت قبل از انسان بودن دانشجو باشه یکسری چیزها اهمیت پیدا میکنه نمره ،رقابت ، تقلب ، مدرک ،مدارج بالاتر ... بالاتر...بالاتر از بالاتر و باز هم ...
مهم نیست چند تا تار موش در این راه سفید میشه...یا چند تا قرص قلب میخوره یا چند بار داروی معده سر میکشه... وقتی پسر عمت دکتره تو باید دکترتر شی. وقتی دختر داییت رفت مهندسی تو باید رشته ای بخونی که چشم های بیشتری رو از حدقه بیرون بکشه ... ،بعدش شغله... هاها... خندیدیم... شوخی خوبی بود... بذارین بحث شغلو اصلا نکنم... یه چیزی این وسط فراموش شد... یه چیزی که خیلی هم مهم نیست.حالا هر وقت شد شد...
اونم ازدواجه... مهم نیست از دوران بلوغ پسر بیست سال گذشته یا دختر پونزده ساله اماده ی ازدواجه... مهم اینه که آبرومون خریده شد... میتونیم بگیم انسان های موفق و مفیدی تحویل جامعه دادیم ...
مهم نیست پسرا و دخترامون تنهایی هاشون چطور پر شد... هر طور شد... به ما چه ؟ اونا انسان نیستن... ماشینن ... برده ان. برده ی خودخواهی ما ... تفکراتی که به خوردشون داریم ...
کاش این وسط کسی پای حرف این ربات انسان نما هم می نشست ... کاش می شنید ...
سلام
لطفا با حوصله بخونید و راهنمایی کنید...ممنون
18 سالمه و الان حدود 6 ماهه به استادم بشدت علاقه مند شدم ... ،ایشون 36 سالشونه، از یه استان دیگه میان و توی آموزشگاه کنکور تدریس دارن. ( با اختلاف سنی میدونم که میتونم کنار بیام با توجه به شناختی که از خودم دارم؛ و اینکه مطمئنم این علاقه از روی هوس یا بخاطر قیافه و مسایل مادی و... نیست )
البته از 1.5 سال پیش میشناختمشون و اصلا حس خاصی نداشتم بهشون ولی این ماه های اخیر نمیدونم چرا ...! از اولش هم فکر میکردم این علاقه خیلی بعیده که به ثمر بشینه ، برای همین تمام تلاشمو کردم که فراموشش کنم و بهش فقط به دید استادم نگاه کنم ...
اما واقعا نتونستم! تا مدتها کار و زندگیم گریه کردن و به فکر فرو رفتن و غصه خوردن بود ... . تا اینکه بالاخره یه ماه پیش تصمیم گرفتم قضیه رو باهاشون درمیون بذارم ... ، بعد از کلاس یه گوشه خلوت بهشون گفتم « اگه یکی از شاگرداتون بگه بهتون علاقه داره چه واکنشی نشون میدین ؟ »
ایشونم گفتن«عصبی میشم...جای داداشتم و ... »
سلام عزیزان
بنده زیر بیست سال سن دارم و دانشجوی رشته حقوق ترم دو هستم . همسرم نظامیه و زیر سی سال. وضع مالی متوسط و بعد عید میریم سر خونه زندگیمون.
البته محل کار همسرم تو استان خودمونه ولی محل زندگیمون یه شهر دیگست یعنی چند روز همسرم سرکاره و من تنهام و چند روز میان خونه.
میخوام بعد ازدواج باردار شم حالا سوالم اینکه چطور برنامه ریزی کنم برای بارداری که به درسم لطمه وارد نشه؟ حتما باید مرخصی بگیرم؟ میشه راهنمایی کنید چطور برنامه بریزم؟ میشه مرخصی نگرفت و اون ترم کمتر واحد برداشت ؟
با سلام
من از کاربران خواموش سایتم ... یه مشکلی برام پیش اومده... راستش در دانشگاه از دختری خوشم امده... اون دختر ، دقیقا شبیه منه با تمام نقاط قوت و ضعف و ... انگار منو از کالبد پسری در اوردن گذاشتن در کالبد دختری...
من خودم ادم سردیم ولی به خاطر شرایطم این طور شدم و اون دختر هم دقیقا مثل منه... من تمام حواسش و افکارش و ارزوش هاش رو دلیل و شرایط اون ارزو ها و رفتن سمتشون درک میکنم چون دقیقا شبیه منه... ولی من به واسطه خانوادم این طور شدم... یعنی خانواده من باب میل من نبودن و من شخصیتم با اون ها خیلی فرق می کنه...به همین دلیل ادم متفاوتی هستم .
اون دختر هم دقیقا اگر مثل منه دلیل مثل من شدنش هم حتما و ایمان دارم خانوادش هستش... حال به مشکل خوردم اگر من برم سمت کسی که دوستش دارم باید با خانوده شبیه خانواده خودم زندگی کنم و اون هم بیاد سمت من باید مثل من با خانواده ای شبیه خودش زندگی کنه...یعنی دو ادم هم جنس با شرایط کاملا یکسان کنار هم...
سلام
خواستم اینجا یه درد و دل خواهرانه داشته باشم :
پسرا و خانواده های پسران مجرد خواهشا اول، معیار ها تون و دل ها تون رو با هم دیگه یکی کنید بعد به خواستگاری دختری برین.. بعضا پسر یه ملاک هایی داره و خانواده ملاک های دیگه و همچنین اگر به دنبال دختری به کمک واسطه و معرف هستین ملاک ها و معیارهاتون رو با معرف ازدواج مطرح کنید و اگر دختری به شما معرفی شد سعی کنید نیمچه تحقیقی داشته باشین حداقل بدونین متولد چه سالی ست ؟ پدر و مادر چه کاره هستن ؟ میزان تحصیلات و شغل دختر خانم ؟ و اطلاعات اینچنین ی دیگر .
شده طرف تماس گرفته حتی نمی دونسته منه دختر چند سالمه ؟!!! و حتما دورادور چهره دختر خانم یا عکسی از ایشون رو ببینید و اگر این مراحل رو پیش رفتین و دیدین که ایشون می تونن همسری شایسته برای شما باشن با خانواده دختر مطرح کنین .
به هر حال قبل از مطرح کردن با خانواده دختر حداقل به یه شناختی نسبی از ایشون برسید اگر جلسه خواستگاری رفتید و دیدید در بعضی موارد ملاک هاتون یکی نیست و منصرف شدین ، ضمن آرزوی خوشبختی برای دختر محترمانه اطلاع بدید .
دخترها روحیه لطیف و شکننده ای دارن و بعضا ممکنه یه رفتار غلط موجب رنجش خاطر قلب دختری بشه متقابلا دختر و خانواده دختر هم نباید دل پسری رو بشکنن ولی توجه کنین حق انتخاب در وهله اول با شماست .
سلام
امیدوارم حالِ دلِ همگی خوب باشه. میخوام ازتون بخوام همه مواردی که درباره جبران آثار گناه و محوشون میشناسید برامون بگید. چیزی که دل های مرده از یاد و ترس خدا را زنده کند .
مثلا کسی که دروغ میگه برای برگشتن به خدا و پاک کردن گناهان و آثارشون در دنیا و آخرت چیکار باید بکنه ؟ صلوات ؟ نماز ؟ سوره های قرآن ؟ چه سوره هایی ؟
ممنونم
مرتبط :
گناهکارم، چند سال نماز قضا دارم، برای همین از مرگ میترسم
چندین سال پشت سر هم نماز و روزه قضا دارم
حدیث جعلی در مورد نماز قضا در جمعه آخر ماه مبارک رمضان
از خدا طلب بخشش و مغفرت کردم یعنی میپذیره ؟
پشیمونم از گناهان و بدی هایی که در حق دیگران کردم
تصمیم دارم گناهان گذشته رو جبران کنم
می خوام گناهانی که در نوجوانی مرتکب شدم رو جبران کنم
سلام
خانمی هستم ۲۳ ساله ، مشکل من فامیلیمه.. من خیلی از گفتن فامیلیم خجالت میکشم اصلا قشنگ نیست . تو هر جمعی که قرار باشه خودمو معرفی کنم خیلی استرس میگیرم داغ میشم خیلی خجالت میکشم در صورتی که اسمم قشنگه...
توی خانواده فقط من اینطوریم بقیه ناراضی نیستن امکان عوض کردنشم ندارم چون خانوادم موافق نیستن! شاید از نظر بقیه خیلی بد نباشه ولی خودم وقتی میبینم این همه فامیلی هاشون خوبه خودم خجالت میکشم .
خیلی حساس شدم نسبت به این موضوع واقعا اذیت میشم چکار کنم که حساسیتم کم بشه ؟
سلام
من دو تا شخصیت تو وجودم دارم. تو خونه یه نفرم. بیرون از خونه یه کس دیگه. مامان بابام خیلی گیرن. سر کوچکترین چیزی بحث می کنن. بچه که بودم خیلی گوشه گیر بودم. اصلا قاطی جمع نمی شدم. طوریکه خالم به مامانم می گفت بچه رو ببر پیش روانپزشک. افسردگی داره.
من خیلی کم حرف میزنم. بیشتر به حرفاشون گوش میدم. واسه همین کم حرفیم، تو خونه همه فکر میکنن من یه احمقم و هیچی حالیم نیست. اونا نمیدونن که من خارج از خونه ۱۸۰ درجه با اون چیزی که میبینن فرق دارم. چند روز پیش حاضر شدم با دوستام برم بیرون، مامانم منو دیده میگه کجا؟ گفتم با دوستام،بیرون.. میگه این کارا به تو نیومده. آخر نذاشت برم.
بابا آخه کی میخوان بفهمن من دیگه اون بچه گوشه گیر نیستم؟ به خدا ۱۸ سالمه، بچه نیستم که. یه بار رفته بودیم خونه مادر بزرگم، من اصلا تو فاز فیلم های ماهواره نیستم.رفتم تو اتاق،گوشیمو در اوردم آهنگ گوش بدم، شنیدم دختر خالم پرسید دانیال فیلم نمی بینه؟ مامانم برگشته میگه هنوز زوده واسش،حالا دختر خاله بنده کلاس هفتمه !!!!
یه بار به مامان بابام گفتم من اونی که شما فکر میکنین نیستم. من همه زندگیم درس نیس. دلم میخواد با دوستام برم بیرون. نمیخوام آدمی باشم که شما میخواین. شاید واسه اینکه کارایی که اونا انجام میدن و انجام نمیدم فکر میکنن من هیچی حالیم نیست.
بخدا من دوست ندارم بشینم پیش دایی هام درباره موضوعات مسخره بحث کنم. دوست ندارم با پسر خالم که ۲۰ سال از من بزرگتره و زنو بچه داره برم پارکو باهاش بشینم رو تاب و خیلی کارای کسالت آور دیگه که اگه بخوام بگم باید تا صبح تایپ کنم.حالا اگه این کارا رو نکنم میگن اصلا رفتارای اجتماعی بلد نیستی.
تو خونه هیشکی درکم نمیکنه. منم که دیدم شرایط اینطوره، تصمیم گرفتم تا وقتی پیش فکو فامیلم تا میشه مراعات کنم، شاید فهمیدن من احمق نیستم،ولی اونا انقدر به خودشون قبولوندن که من آدم نمیشم، هر کاریم واسشون کنم به چشمشون نمیاد.
وقتی دیدم کارای من چیزی رو تغییر نمیده،گذاشتم هر چی دلشون میخواد بگن. ولی هر چی میگذره من در نظرشون احمق تر جلوه میکنم.حتی دیگه دوست ندارم از مدرسه برگردم خونه. چون حداقل بیرون از خونه میتونم کسی باشم که دوست دارم.
شما بگین چیکار کنم.این کاراشون داره دیوونم میکنه. تو جمعای غیر از خونواده مشکلی ندارم. چون به نظرم آدمای اون جمع مشکلی ندارن و توقعات بیجا از آدم ندارن. خسته شدم از بس بیرون یه جور رفتار کردمو تو خونه یه جور دیگه.
13 بهمن 95 :
سلام
من دنبال پیدا کردن اون دختر نرفتم و رفتم دنبال کار
... ترجیج دادم صبر کنم تا از حس خودم مطمئن بشم تقریبا مطمئن شدم که حسم
یه جور ترحمه و اصلا عشقی نسبت به اون دختر نداشتم . تقریبا فهمیدم این
خاطره به این خاطر برام زنده می شه که در اون لحظه به اون دختر توهین کردم و
ارتباطم با جنس مخالف خیلی کمه برای همین اون به ذهنم میاد . یعنی مطمئن
شدم که اگه با یه دختری ارتباط برقرار کنم یا ازدواج کنم اون به کلی از
ذهنم محو می شه !
الان خاطره های توهین هایی که تو اون خواستگاری به اون دختر کردم داره اذیتم می کنه. چطور باید این ها را فراموش کنم .
بعضی
از دوستان گفته بودن باید بهانه می آوردید که قصد ازدواج ندارم و این
حرفها ولی خب من بهانه های مختلفی را آوردم از جمله این که : تا قبل از سی
سالگی به ازدواج فکر نمی کنم ، جنون آنی دارم و ممکنه در زندگی مشترک منجر
به قتل بشه ! ، در آلت تناسلی مشکل دارم به طوریکه امکان رابطه جنسی مقدور
نیست ، چندین بار صیغه کرده ام بعد از ازدواج هم ادامه می دهم . قصد دارم
در آینده یک زن دیگه هم بگیرم ! و رابطه جنسی با دوست دختر را چندین بار
تجربه کرده ام و ...
می دونم که دروغ هام یک کم ناهماهنگ بوده ولی خب من هم در شرایط بد روحی بودم و این کار هم غافلگیرانه انجام شد برای همین دروغ هام زیاد جور در نیومد آخه اهل دروغ گفتن هم نبودم !
سلام
در زمینهی آهنگسازی و تنظیم فعالیت دارم.
♫ آهنگ و تنظیم با قیمت مناسب انجام میشه ♫
♫ نرم افزار آهنگسازی Fl Studio رو هم بدور از مطالب حاشیه ای و غیر مهم با قیمت مناسب بصورت انلاین میتونم اموزش بدم.
♫ اگر آهنگ و تنظیم و ترانه و طراحی کاور رو با هم بخواین (بصورت پکیج) تخفیف داده میشه!
* راه های ارتباطی برای شنیدن نمونه کارها و سفارش اهنگ و ... :
* تلگرام: carbon3@
* ایمیل: hsonarstudio@gmail.com
* شماره تماس: 09215316354