- ۸۸۱۷ بازدید توسط ۶۱۶۸ نفر
- شنبه ۱۶ خرداد ۹۴ - ۱۹:۰۱
سلام
اگه پیغامی برای کاربر " امین اشرافی " دارید در بخش نظرات برای ایشون بنویسید .
اگه صاحب صفحه مایل باشن می تونن یه متن جایگزین برای متن فعلی ارسال کنن .
سلام،
اسمم امیر، 17 سالمه و تازگیا به یکی از دختر عمه هام علاقه مند شدم اون 2 یا 3 ماه از من بزرگتره از نظر رفت آمد خوانواده هامون بگم کمه به علت این که تو 2 تا شهر جدا زندگی میکنیم و معمولا برای عید دیدنی میریم اونجا عید به عید 5 یا 6 روز اونجا میمونیم.
و هر دومون ام همو دوست داریم ولی اون به علاقه من خبر نداره
ولی اون با رفتاراش فهمونده به من علاقه منده بزارین دقیق بگم ما 2 نفر از بچگی که میرفتیم خونشون هم بازی بودیم و 5 سالی میشد اصلا همو ندیده بودیم و من از زمانی متوجه علاقه ام به اون شدم که عید امسال دیگه داشتیم برمی گشتیم شهر خودمون با نگاه کردن به فیلم خوانوادگی از رفتارش خوشم اومد مثل بقیه نبودم که با دیدن اندام طرف 100 دل عاشقش بشم و من فقط برای ازدواج می خوامش اصلا از وقتی دیدمش خیلی از عادت های بدمو ترک دادم که خود ارضایی یکیشون بود ترک کردم.
تا حالا شده دعوا توی خونه هاتون بالا بگیره و صداش به گوش همسایه برسه ؟ یا بر عکس صدای دعوای همسایه رو بشنوید مثل جیغ و داد؟
اگه آره چه حسی به اون همسایه دارید چی درموردشون فکر می کنید؟؟
بنا
به دلایلی صدای دعوای ما به خونه ی همسایه ها چند دفعه رفته و من از بس که
ترسیده بودم عصبی بودم با صدای جیغم فکر کنم همسایه ها شنیدن یعنی الا
نسبت به من چه فکری می کنن؟همش می گم اونا که جای من نبودن ببینن چه خبر چی
دیدم و چی شده ؟اما بازم میگم مردم که به این چیزا فکر نمی کنن صد در صد
میگن دختر بدیه ؟؟؟؟؟
اگه ممکنه نظر واقعیتون رو بگید ممنون میشم.
باسلام
سلام
من 18 سالمه و دختری رو دوست دارم و واقعا بهش نیاز دارم فقط پدرم خبر نداره که من یکی رو دوست دارم و میخوامش و تو خانواده ی ما هیشکی تو این سن ازدواج و حتی فکرشم نمیکنه .
من میخوام این موضوع رو با پدرم مطرح کنم ولی میترسم باهاش مشکل پیدا کنم و یا قبول نکنه از طرفی هم دختری که میخوامش خواستگار داره
خواهشا کمک کنید چیکار کنم؟
پیشنهاد :
من زن میخوام ، مشکل اصلى من نیاز عاطفیه
من زن میخوام ولی خجالت میکشم به خانوادم بگم
سلام خانمها و آقایون محترم و عزیز سایت خوب خانواده برتر
شما با ازدواج با مردی یا زنی که استاد دانشگاهه موافقید یا مخالف؟
لطفا دلایل تون هم بفرمائید .
از این جهت سئوال میکنم که مشاغل اینچنینی به سبب ارتباط زیاد با جنس مخالف میتونه مشکل ساز باشه.
مرتبط با ازدواج با استاد دانشگاه :
دو سال پیش به استادم علاقمند شدم، نمی تونم فراموشش کنم
یکی از استادامون خیلی بد بم نگاه میکنه
کله ام داره منفجر میشه از بس شنیدم فلانی و بهمانی با پارتی و ... رفتن سرکار . از بس آزمون استخدامی شرکت کردیم و نتیجه نهاییش معلوم نشد!!! تو رو به خدا شما کسی رو سراغ دارید بدون هیچ پارتی و آشنا بازی استخدام دولت شده باشه؟
داریم کجا میریم؟ اصلا چرا باید عمرمونو توی دانشگاهها تلف کنیم من که حقم خورده شده ازشون نمیگذرم بابت تک تک لحظاتی که از عمرم تلف شده فردای قیامت گردنشونو میگیرم یقین داشته باشن یه نسخه از گناه همه جوونایی که به خاطر اونا بیکار موندن و ازدواج نکردن و به هزار معصیت کشیده شدن تو پرونده شون ثبت میشه.
حالا هی بیاین واسه امام زمان جشن بگیرید امام از دست شماها دلش خونه
سلام بر دوستای عزیز
واسه انتخاب همسر اگه پسر هستین به نظرتون این طبیعیه که وسواس داشته باشم؟ یعنی یکی رو ببینی خوشت بیاد یه هفته حرف بزنی بعد پشیمون بشی بگی شاید بهترش هست .
اونو محترمانه جدا شی با کسی دیگه اشنا شی یا منتظر فرصت بهتر باشی!؟ این طبیعیه یا وسواسه!؟ دختر خانمهای عزیز اگه کسی اینجور باشه و شما بدونید اینجور رفتار کرده و الان شما رو انتخاب کرده قبول میکنین یا نه!؟
سلام
مدتیه تو پست ها می خونم که بچه ها میگن از وقتی با این وبلاگ اشنا شدن از ادمای مذهبی زده شدن و بد بردن...
یه سوالی دارم شما خودتونو به چه دینی فرض می کنید که کلمه مذهبی بکار می برید ؟ برای چی دیوار می کشید بین خودتون و بعضیا و بهشون میگید مذهبی ؟
آدمای مذهبی مگه چکار به شما کردن که هر چی اتفاق میفته می گید مثلا تو مذهبی هستی ؟ اصلا مگه مذهبیا نمی تونن خطا کار باشن ؟ که انقدر در مقابلشون جبهه می گیرید؟ چرا راحت به بعضیا می گید مذهبی؟؟
سلام
لطفا کمک کنید دوست من ادم خیلی خیلی مذهبی هست که شاید فکر کنم 25 تا دوست داره که دو تاشون چادری با حجاب هستند اونم بیرون شهر که میرن مثلا شهر دیگه چادر از سرشون در میارن.
بعد این دوستمون چند تا دیگه دوست داره که مانتویی بد حجاب هستند یعنی وقتی میریم بیرون پسر از روبرو میاد خوشتیپ باشه این خانوما روسریشونو از رو یقه مانتو میدن کنار سینشون پیدا می شه .
سلام ...
من یه دختریم 22 ساله سال آخر کارشناسیم تقریبا خانوادم مذهبی و آبرومندن . خودم تا جایی که بتونم خط قرمزایی برا خودم دارم و حجابمو هم رعایت میکنم قصد ازدواج دارم و خواستگارم دارم ولی فک میکنم البته همه میگن که در حدت نیستن مثلا اکثریت زیر دیپلم هستن و خانوادشون از ما پایین تره .
واقعا موندم چیکار کنیم چند روز پیش تصمیم گرفتم از خدا بخوام یکی که هم کفو و خوب باشه رو برام بفرسته البته بی نهایت اجتماعیم و بیرون زیاد میرم البته با حیا و آبرو... بعضی موقعها فک میکنم یعنی خدا یه بنده به دلخواه من نداره میدونم خدا بزرگه و هر کسی رو با جفتش آفریده ولی تصمیم گرفتم عاجزانه و باتمام وجود شریک زندگیمو فقط و فقط از خدا بخوام از چه راههایی میتونم این درخواستو از خدا بکنم .
خواهشا هرکس تجربه یا پیشنهادی داره کمکم کنه. در خصوص نماز جعفر طیار نظرتون چیه جواب میده تا حالا کسی امتحان کرده؟؟؟
پیشاپیش از وقتی که در اختیارم گذاشتین بی نهایت ممنونم
اگه دوست داشتین برا حاجت روا شدن تمامی حاجتمندانم پنج تا صلوات بفرستین!!!
سلام
یه مدت میخواستم این سوالمو مطرح کنم ولی وقت نداشتم بیام جوابا رو چک کنم. الانم وقت ندارم ولی گفتم سوالمو بپرسم انشاالله بعدا میام چک میکنم!! و به سوالای احتمالی جواب میدم!
من از یه خانواده ی روحانیم!
پدرم روحانیه و از اقوام پدری اغلبا روحانی! ولی از طرف مادریم نه!
این روزها اینجا و خیلی جاها تو فضای مجازی و خیلی جاها بدگویی هایی رو میشنیدم که نمیدونم یه قشر خاصین که این طرز فکرو راجب خانواده ی روحانی و روحانی دارن یا اغلب مردم...( فضاهایی مثل واتس اپ و اینستاگرام و ...)
سلام؛راستش من به شدت به راهنمایی شما نیاز دارم...راستش من یه مدتی هست ک متوجه رفتار ها و نگاههای دزدکی همکلاسیم نسبت به خودم شدم؛اوایلش بی اعتنا بودم و خودم رو میزدم به کوچه ی علی چپ ...
اما بعد یه مدتخودم رو باختم...دیدم ک عاشقش شدم؛ من اهل این چیزا نبودم اصلا؛تاز ترم۲ایم اخه! من برعکس اکثر دخترای کلاسمون خیلی دختر اروم و ساکتی ام اینو من نمیگم همه ی همکلاسی هام میگن؛
سلام
من متاسفانه وسواس فکری دارم طوری که واقعا منو منزوی کرده. بخدا خودم دیگه خسته شدم. همش در حال شستن دستامم .
موقع ظرف شستن اینقدر طول میکشه که خودم خسته میشم. چند وقتیه تو نمازمم مشکل دارم چند بار شاید مجبور بشم کلمه ای رو تکرار کنم که نمازم دیگه درست نیست بخاطر این قضیه چند وقته نمازمو نمیخونم بخاطرشم عذاب وجدان دارم.
این حالت وقتی عصبی هستم بیشتره. همش نگرانم که اتفاقی بیفته.همه چیو چند بار چک میکنم ولی بازم از بقیه میپرسم بعد خیالم راحت میشه