بسم الله الرحمن الرحیم
همانطور که در جلسه ی قبل عرض کردم و یک مقداری هم به نظرم میرسد که در این جلسه از آن صحبت کنیم. آن چیزی که کارگشا و راهگشا است و کلید برای رفع موانع فرج و ظهور حضرت ولیعصر (ع) را محقق میکند، صرفاً علم و اطلاعات ما نسبت به ایشان نیست. حتی صرفاً معرفتهای قلبی ما نیست.
آن چیزی که کارگشا هست آن است که ما نسبت به او دردمند شویم و مضطر به او شویم. و آنها ما را میرساند به اینکه ما بفهمیم راه فقط اوست. دارو فقط اوست. راه نجات او هست و غیر از او نیست.
بیچارهی او و دردمند او شویم. تنها درمان اوست. اگر ما به چنین نقطهای برسیم، طبق همان آیهی اضطرار که در سورهی نمل، آیهی 61 خداوند متعال فرمود، خداوند جواب شخص مضطر را میدهد. «أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء» (نمل/62) گرفتاری، گرهها، و مشکلاتشان را رفع میکند «وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ» و شما را جانشینان در زمین قرار میدهد.
بنابراین آن چیزی که کارگشا است، اوست و در غیر این صورت حرکتی در انسان ایجاد نمیشود. صرف علم تنها و معرفت تنها، بدون آن دردمندی شور و گرمی و حرکت و تلاش را برای انسان نمیآورد. نیازی را باید آدم در خودش حس کند تا به سمت او برود و حرکت کند.
شما نگاه کنید همانطور که جلسهی قبل عرض کردم شیطان حتی شهود داشت، یعنی عالم بالا را میدید. اما چون نیازی در خودش نمیدید که در مقابل ولی خدا خضوع کند، در مقابل انسان کامل و در مقابل آدم، خضوع کند، از این جهت خودش را مستغنی میدید روی همان استکباری که داشت، وقتی خداوند متعال ملائکه را امر به سجده کرد، شیطان هم در زمرهی آنها بود.
در روایت هست که شیطان عرض کرد خدایا، مرا از این سجده معاف کن، تو را آنچنان عبادتی میکنم که احدی اینگونه تو را عبادت نکرده است.
خداوند متعال فرمود: من احتیاج به عبادت تو ندارم. «إِنَّمَا أُرِیدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَیْثُ أُرِیدُ لَا مِنْ حَیْثُ تُرِید» (بحارالانوار/ج11/ص141) من میخواهم از آن راهی که من تعیین کردم، شما بیایید. راه فقط این است. بقیه چاه است. راهی که من تعیین کردم این است.
و شیطان زیر بار خضوع در مقابل ولی خدا نرفت و لذا رجم شد. با وجود شهود عوالم بالا چون نیازی در خودش ندید، اضطراری به ولی خدا ندید، از این جهت نتوانست استفاده ای کند، و بلکه از مسیر قرب خدا دور شد.
پس بنابراین کارگشا و نقطهی کلیدی تمام این مباحث مهدویت و مسألهی ظهور رسیدن به آن اضطرار و دردمندی نسبت به امام زمان (ع) است.
من یک نکتهای را خدمت شما عرض کنم. نه فقط اضطرار و نیاز حرکتی را در ما به سمت او ایجاد میکند، بلکه هر جا اضطرار باشد در هر بعدی از ابعاد دین، اضطرار و نیاز ما ببینیم، بدانیم که او چه خلأیی را از ما پر میکند، چه نیازی از ما را برطرف می کند، نسبت به او حرکت بیشتری خواهیم داشت. نسبت به او توجه بیشتری خواهیم داشت. شما نگاه کنید، مثلاً واجباتی که خداوند متعال در دین گذاشته است، تمام واجبات استثناء و نقاط اضطرار ما هستند.
یعنی چیزهایی هستند که ما به آنها مضطر هستیم، و در مسیر ابدیت به آنها نیاز داریم و هیچ چیز جای آنها را پر نمیکند. نه هیچ واجبی جای واجب دیگر را میگیرد و جایگزین میشود، نه هیچ چیز دیگری جای واجبی را میگیرد.
به عنوان مثال فرض کنید نماز. نماز چیزی است که به حد ضرورت و وجوب رسیده است. ما به آن مضطر هستیم اگر میخواهیم شخصیت معنوی خودمان را بسازیم، اگر میخواهیم برای خودمان شخصیت بهشتی درست کنیم، مجبور هستیم که نماز را در زندگیمان داشته باشیم. نه روزه جای نماز را میگیرد، نه امر به معروف و نهی از منکر جای نماز را میگیرد، و نه هیچ واجب دیگری، یا مستحب دیگری جای نماز را میگیرد.
سوال : حتی اگر این احترام را نفهمیم و متوجه نشویم؟
قطعاً اینطور است ولی اگر بفهمیم و متوجه شویم، با توجه بیشتری به سمت نماز میرویم. اقبال بیشتری به سمتش خواهیم داشت. آدم از لحظه لحظهاش استفاده میکند. مثل اعضای بدن، چشم جای گوش را نمیگیرد، کار آن را نمیکند. گوش جای دست را نمیگیرد. دست جای معده را نمیگیرد. هر کدام از اینها یک کارکردی دارند. یک خاصیتی دارند.
هیچ کدام جایگزین دیگری نمیشود. واجبات یعنی اموری که به سر حد وجوب و اضطرار به ضرورت رسیدند که اگر کسی بخواهد برای خودش شخصیت بهشتی درست کند و به قرب خدا برسد، ضرورت دارد باید باشد. اینها واجبات الهی است.
شما نگاه کنید در روایتی هست ابن مسعود که از اصحاب پیغمبر بود، دیر به نماز پیغمبر رسید. مقداری از نماز پیغمبر گذشته بود. بعد که نماز تمام شد خدمت آقا رسید و عرض کرد: یا رسول الله! اگر این مقداری که از من فوت شده است، به جایش مثلاً یک انفاقی کنم، مثلاً یک بنده آزاد کنم، جای او را میگیرد؟
پیغمبر فرمود: نه! گفت: اگر دو تا بنده آزاد کنم؟ پیغمبر فرمود: نه! حضرت فرمود: اگر تمام ثروت دنیا را بدهی، جای این مقداری که از نماز تو فوت شده است را نمیگیرد.
چون انفاق یک خاصیتی دارد که جای نماز را نمیگیرد. کما اینکه نماز هم جای انفاق را نمیگیرد. اینها هر کدام کارکرد و خاصیت خودشان را دارند.
یک روایتی هست از امام صادق (ع) که خیلی روایت قابل توجهی است. من خاطرم هست که در مباحث یاد مرگ و مباحث آخرت که خدمت دوستان بودیم، این روایت را آنجا به مناسبتی خوانده بودم. اجازه میخواهم برگردیم و یکبار دیگر این روایت را با این دیدی که الآن میخواهیم ببینیم که واجبات هرکدامشان چه کاری دارند که هیچ جایگزین و بدیلی ندارند، با این دید به این روایت نگاه کنیم. خیلی روایت قابل توجهی است.
امام صادق(ع) فرمود: «إِذَا مَاتَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ دَخَلَ مَعَهُ فِی قَبْرِهِ سِتَّةُ صُوَرٍ» (بحارالانوار/ج6/ص234) وقتی شخص از دنیا میرود و وارد قبر و عالم برزخ میشود، شش تا صورت مثالی، نورانی و زیبا با این مؤمن وارد قبر میشوند، وارد آن منزلگاه برزخیاش میشوند که یکی از این شش صورت از همه زیباتر و نورانیتر است.
آنکه از همه نورانیتر و زیباتر است، بالای سر او میایستد. آن پنج صورت دیگر پنج طرف او را میگیرند. یکی سمت راست، یکی سمت چپ، یکی جلو، و یکی پشت سر و یکی هم پایین پا.
این شش صورت خودشان را معرفی میکنند. آنکه سمت راست این شخص مؤمن هست، میگوید: من نماز هستم. نمازهایی که در دنیا میخوانیم. سمت چپ میگوید: من زکات هستم. آن انفاقات مالی که میکردی. آنکه پیش رو هست، میگوید: من روزهی تو هستم. روزههایی که میگرفتی. حالا به این شکل درآمدند. آنکه پشت سر است میگوید: من حج عمرهی تو هستم. آنکه پایین پا هست میگوید: من آن احسانها و خوبیهایی هستم که تو به مؤمنین و به دیگران میکردی. دستگیریهایی که از دیگران میکردی. این پنج صورت از آنکه از همه زیباتر و نورانیتر است که بالای سر هست میپرسند تو که هستی که از همه زیباتر هستی؟ او میگوید: «أَنَا الْوَلَایَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ» من آن ولایت اهلبیت هستم که بالای سر هستم. من تقاضا میکنم از این روایت زود نگذرید.
ببینید این شش جهتی که این اعمال ما در دنیا به شکلهای آخرتی آمدند اطراف ما را گرفتند، شش جهت جغرافیایی نیست که همین سمت راست و سمت چپی که الآن ما برایمان مرسوم است. این نیست! این کنایه از یک مطلبی است.
سمت راست کنایه از آن قسمت خوبیها، معنویات، دین، مقدسات، این امور خوب است. یمین! سمت چپ کنایه از بدیها، آلودگیها، گناهان است. که اگر خاطر شریف شما باشد میگفتیم که در ملائکه یکی ملک سمت راستی است، یعنی آن ملکی است که اعمال خوب را مینویسد، سمت راست کنایه از آن سمت میمنت است. و سمت چپ کنایه از آن سمت شوم است و ملکی که سمت چپ است اعمال بد است.
اصحاب الیمین که به اصحاب المیمنه هم تعبیر شده است، یعنی اصحابی که مبارک هستند. اصحاب الشمال یا اصحاب المشئمه آنهایی که شوم و بدکار هستند. پس سمت راست و چپ یعنی آن خطراتی که از سمت راست ما میآید، نماز میایستد و جلوی آن خطرات را میگیرد.
زکات سمت چپ ما و آن خطراتی که از سمت چپ میآید. جلوی ما و پیش روی ما یعنی آن چیزهایی که آمال و آرزوهای هر کسی است. ببینید آمال و آرزوهای هر کسی پیش رویش است. آدم آرزوهایی در آینده دارد.
در عالم دنیا آرزوهایی دارد که از این ناحیه میتواند ضربهها و آسیبهایی به آن وارد شود. گاهی مواقع آرزوهای دراز باعث غفلت از آخرت میشود.
گاهی از مواقع آرزوهای طولانی باعث وابستگی شدید به دنیا و تعلق به دنیا میشود. گاهی مواقع باعث بخل میشود. من برای اینکه به آن آرزو برسم، تنگ دست میشوم و دیگر هر جایی خرج نمیکنم.
پس بنابراین پیش رو اشاره از آمال و آرزوهاست. پشت سر یعنی آن چیزی که انسان پشت سر میگذارد و در عالم آخرت میرود. فرزندان، مال، مال و فرزندان را آدم پشت سر میگذارد و میرود.
آسیبهایی از ناحیهی پشت سر میتواند بر آدم وارد شود. یعنی از ناحیهی مال و فرزندان! آنها میتواند برای آدم فتنه شود. پایین پا اشاره از آن چیزهایی است که از ناحیهی زمین، از ناحیهی دنیا، بلاها و آسیبهایی که از این ناحیه بر آدم وارد میشود که آدم دارد روی دنیا زندگی میکند، آسیبهایی که وارد میشود، مثلاً فرض کنید فقر، قرض، مرض، گرفتاریهای دنیوی و چیزهایی که در دنیا لازمهی زندگی دنیایی است.
بالای سر هم اشاره به خداوند متعال است که از طرف خدا میتواند دست عنایت روی سر کسی باشد، میتواند آسیب وارد شود. آسیبی که از طرف خدا وارد میشود، البته خدا که آسیب نمیزند. ما کاری میکنیم که دست عنایت برداشته شود و آسیبی که از بالا بیاید شک و شبهه در دین است. قساوت قلب است. یا خدای نکرده کفر است.
وقتی که شخص وارد عالم آخرت میشود، که عالم آخرت باطن عالم دنیا است. هر اتفاقی که در دنیا رخ داده به شکل دیگری دارد در آخرت رخ میدهد. به شکل دیگری برای ما متمثل میشود، شش عمل ما در دنیا میآیند به شکلهای زیبا شش جهت را که میشود آسیبپذیر باشد، میگیرد. یعنی اینها در دنیا آسیبهای شش طرف را میگرفتند.
یعنی نماز شما که سمت راست است، آن آسیبهایی که از خوبیها و مقدسات میتوانست به تو وارد میشود، یعنی فرض کنید به عنوان مثال ممکن است کسی دچار ریا شود در مسائل معنوی، در خوبیهایش. ممکن است کسی دچار افراط و تفریط شود، دچار وسواس شود.
دچار یک سری امور، یعنی از ناحیهی خدا، دین، مقدسات، از این ناحیه خوبیها دچار یک آفتهایی شود. نماز جلوی آن آفتها را میگیرد. هرچه نماز پاکیزهتر و بهتر باشد، جلوی این آسیبها را بیشتر میگیرد. در عالم آخرت نمود این است. به ما نشان میدهند. و الا در همین دنیا، نمازی که در این دنیاست، آسیبهایی از سمت راست، یعنی از ناحیهی خوبیها بر ما وارد میشود، جلویش را میگیرد. زکات آن آسیبهایی که از ناحیهی آلودگیها، شهوات، گناهان، بر آدم میتواند وارد شود، جلویش را میگیرد. روزه یک سپری در مقابل آدم است که آن آسیبهایی که از ناحیهی آمال و آرزوها میتواند بر آدم وارد شود، جلویش را میگیرد. حج و عمره از پشت سر آن آسیبهایی که از ناحیهی مال و فرزندان که آدم پشت سر میگذارد و میرود. از آن ناحیه بر آدم وارد میشود، جلویش را میگیرد.
احسانها و خوبیهایی که آدم به مؤمنین کرده و دست کسی را گرفته است، خیری به کسی رسانده است، اینها آسیبهایی است که از پایین به انسان وارد میشود، از پایین یعنی آفات دنیوی، فقر و قرض و مرض و گرفتاریها و امثال اینها میتواند به جان آدم آسیب بزند و به روح آدم بزند، جلویش را میگیرد.
البته این پنج عمل تحت اشراف ولایت است. ولایت بالای سر است. این پنج عملی که خاصیت دارند و آسیبهایی از پنج جهت را میگیرند، تا وقتی است که تحت ولایت هستند. تا وقتی است که آدم ولایت دارد. دست عنایت خدا روی سرش است والا اگر خدای نکرده کسی ولایت را از دست داد، آن دست عنایت حق، وقتی که از کنار رفت، آنوقت دیگر آسیبها از بالا هم میآید دچار شک و شبهه و قساوت قلب و حتی کفر میشود. و آنوقت دیگر این اعمالش هم دیگر خاصیتی نخواهد داشت. این اعمال تا وقتی که تحت ولایت است، آن ولایت از همه کارکردش بیشتر است. نورانیتر و زیباتر هست.
اگر کسی ولایت داشت، ولی نماز نداشت، خوب آن آسیبهای سمت راست از سمت خوبیها بر او وارد میشود و هیچ چیز هم جایگزین او نیست. اگر نماز داشت، زکات نداشت، از ناحیهی سمت چپ، در دنیا آسیبهایی بر او وارد میشود. آفتی به دینش میرسد، از ناحیهی بدیها و آلودگیها و همینطور.
این است که اگر آدم بفهمد، علاوه بر خاصیتهای بسیار زیادی که نماز و روزه و حج و این اعمال دارد، هرکدام این خاصیتها را هم دارند. هرکدام جلوی یکسری از بلاها را از طرفی میگیرند که فقط آن عمل جلوی آن بلا را از آن طرف میگیرد. هیچ عمل دیگری جایگزین آن نیست. آنوقت این آدم اگر باور داشته باشد، میداند که خلأ نماز را هیچ چیز دیگری پر نمیکند. من مضطر به او هستم. برای من ضرورت دارد. لذا قربی که واجبات برای انسان میآورد، خلأیی که اگر انسان واجبات را انجام بدهد، پر میشود، مستحبات را میتواند پر کند. واجبات یک قربی برای آدم میآورد، یک شخصیتی برای آدم درست میکند که مستحبات در آن حد نمیتواند. قرب فرایض بیشتر از قرب نوافل است.
من میخواهم این را عرض کنم. اگر ما به این درک برسیم، درک نیازمان، که چقدر به این اعمال واجب نیاز داریم، آنوقت آدم دیگر این اعمال را پشت گوش میاندازد؟ تنبلی میکند؟ این اعمال را سرسری انجام میدهد؟ یا خدای نکرده اصلاً در انجامش کوتاهی میکند یا اینکه وقتی بدانی که تنها دوای درد او برای اینکه جلوی یکسری از آسیبهای روحی را بگیرد، همین نماز است. همین روزه است. همین زکات است.
آنهایی که این مسائل را میفهمند، نه فقط واجبات، حتی توسعه میدهند. میتوانند که هر کدام از مستحبات، اعمال خیر هر کدام یک چیزی هستند و خاصیتی دارند که جایگزین آن چیز دیگری نیست. لذا گاهی اگر یک چیزی را از دست بدهند، عزایشان است. اینکه شما میبینید بعضی از خوبان اگر نماز شب نمیخواندند گریه میکردند، تا چه برسد به اینکه نمازشان قضا شود. نماز واجبشان! این را یک بلا برای خودشان میدانستند. یک عذاب میدانستند. روز مصیبت خودشان میدانستند.
یک دانشجویی در دفترچهی خاطراتش خیلی زیبا نوشته بود. آفرین بر این دانشجو! نوشته بود در تاریخ فلان روز یک نماز صبح از من قضا شد. این بلایی بود که امسال بر من وارد شد. چقدر قشنگ است. اینکه در زندگی حضرت امام (رض) میگویند: ایشان از جوانیهایش اهل تهجد و نماز شب بود. اگر یک نماز شب از ایشان فوت میشد، مینشست گریه میکرد. میدانستند که اینها چیست که...
مرا در این ظلمات که رهنمایی کرد نیاز نیمه شبی و گریهی سحری
خدا مرحوم آیت الله اراکی را رحمت کند. ببینید اگر ما اضطرارمان به این کارهای خوب را بفهمیم، آنوقت از هیچ کدام آنها سرسری عبور نمیکنیم. واجبات که جای خود دارد.
مرحوم آیت الله اراکی که رضوان خدا بر این سلمان زمان ما باد، ایشان میفرمودند که: در نجف یک حاج شیخ عبدالله گلپایگانی بود از بهترین شاگردان مرجع بزرگ نجف، آخوند خراسانی. این حاج شیخ عبدالله گلپایگانی از دنیا رفت. یکی از خوبان ایشان را در خواب دید و از او پرسید، بعد از مرگ تو چه اتفاقی افتاد؟
گفت: وقتی من از دنیا رفتم، ملائکه برای سؤال از من آمدند. به من گفتند: تو با خودت چه چیزی این طرف آوردی؟ من گفتم که درس و بحث و خدمات علمی و تحقیقاتی که داشتم و شاگردهایی که تربیت کردم و اینها. یک ایراداتی و اشکالاتی را کردند. من نتوانستم جواب ایشان را بدهم. گفتند: خوب دیگر چه آوردی؟ گفتم: خوب نماز و روزه و عبادات و این کارها. گفتند: از تو توقعی بیش از این و بهتر از این بود در این کارهایی که انجام دادی. نتوانستم جواب ایشان را بدهم. گفتند: خوب دیگر چه آوردی؟ گفتم: توسل و زیارت و اشک و روضه رفتنها و اینها. گفتند: کسانی که کمتر از تو بودند، بیشتر از تو این کارها را کردند. بیشتر از تو این کارها را انجام دادند. دیگر چه آوردی؟ من گفتم: دیگر چیزی ندارم. دیگر چیزی نیاوردم. گفت:
چگونه سر ز خجالت برآورم بر دوست که خدمتی بسزا بر نیامد از دستم
من چیزی ندارم. گفتند: نه، یک چیزی داری. یک گوهر گرانبهایی پیش ما داری. من گفتم: من گوهر گرانبها خبر ندارم. ملائکه گفتند: نه، چرا داری. گفتند: یک موقعی یک تعدادی از همشهریهای شما از گلپایگان به نجف برای زیارت امیرالمؤمنین آمدند، مهمان تو شدند. شب تو برای پذیرایی از آنها پولی نداشتی. آمدی بیرون برای اینکه از یکی از تجار قرض بگیری، پایت در تاریکی به یک چیزی خورد و خیلی درد آمد و خون افتاد. از رفتن عاجز شدی، نشستی. با ناراحتی گفتی: خدایا این چه وضعی است؟ ما که وضعیت علمیمان در این حد است، اینقدر کار کردیم باید اینقدر از جهت مالی ضعیف باشیم؟ یک حالت گلهای کرد، بعد خودت یک مرتبه در ذهنت این آمد که اینها مهمانهای امیرالمؤمنین هستند، با خودشان برکت آوردند. پذیرایی از اینها برای آدم سعادت است. این چه حرفی است که میزنی. این فکر در ذهنت آمد و الحمدلله گفتی. آن الحمدلله که گفتی و آن فکر و نیتی که در ذهنت آمد، آن گوهر گرانبهایی است که پیش ما داری و برزخ تو را راه میاندازد.
ادامه دارد ...
" مباحث یادی از امام زمان عج الله - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا - http://samtekhoda.tv3.ir "
سایر پست های موضوع یادی از امام زمان عج الله:
مباحث مربوط به امام زمان (عج):
آیا در بین یاران خاص امام زمان علیه السلام، خانمها هم هستند ؟
توضیح ویژگی زنده بودن امام زمان عج الله
دلایل زنده بودن امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
توضیح در مورد رحمت، رأفت و مهربانی گسترده امام زمان (ع) (1)
توضیح در مورد رحمت، رأفت و مهربانی گسترده امام زمان (ع) (2)
توضیح در مورد ویژگی غایب بودن امام زمان (ع)
دلایل غیبت امام زمان علیه السلام
راه های ارتباطی ما با امام زمان (ع) در عصر غیبت - (1)
راه های ارتباطی ما با امام زمان (ع) در عصر غیبت (2)
رابطهی امام حسین ( علیه السلام ) و امام عصر ( علیهالسلام )
بررسی عدالت گستری امام عصر(عج) (1)
وظایف فردی منتظران در عصر غیبت امام زمان عج الله
در محضر امام زمان عج الله بی ادبی نکنیم
وظایف منتظران – ادب زمان و مکان (1)
تجدید عهد روزانه با امام زمان علیه السلام (1)
چرا امام زمان عج الله به داد فقیران و گرفتاران نمی رسد ؟!
تبعیت از جانشینان امام زمان عج الله (1)
علائم ظهور و وظیفه منتظران (1)
← مباحث یادی از امام زمان (عج) (۴۶ مطلب مشابه)
- ۱۵۳۹ بازدید توسط ۱۱۸۴ نفر
- يكشنبه ۸ شهریور ۹۴ - ۱۲:۰۰