بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از سؤالات بسیار مهمی که در مباحث مهدویت به طور عموم و خاص در بحث غیبت امام زمان همین سؤال است. حالا که زمان غیبت است، و حکمتها و فلسلفههایی که در روایات برای غیبت امام زمان ذکر شده بود، مثلاً فرض کنید به خاطر نا امن بودن بر جان حضرت، حضرت غایب است.
بخاطر امتحان شدن مردم در زمان غیبت، مردم به همین غیبت امتحان شوند، حضرت غایب است، یا بخاطر قدرشناس شدن دورانی نباشد، سختیهایی ببینند، تا قدرشناس شوند. این فلسفهها و این حکمتها اقتضا میکند که ارتباط کاملاً قطع شود. اگر ما اینها را در نظر بگیریم، علی القاعده به طور معمولی و عادی نمیشود با حضرت ارتباط برقرار کرد.
منتهی آیا واقعاً همین است که به طور کلی و کامل ارتباط و هرگونه ارتباطی قطع است، یا اینکه نه احیاناً ارتباط هست. به هر حال بعضی از علمای ما بودند که معتقد بودند نمیشود در زمان غیبت ارتباط برقرار کرد. ملاقات در زمان غیبت امکان پذیر نیست.
بعضیها گفتند: هست و برای خودشان دلایلی داشتند. اینها بحثی است که واقعاً باید مطرح شود، به خصوص با توجه به اینکه متأسفانه بعضیها دکان داری هایی کردند، ادعا هایی کردند، اینها باید صحت و سقمش معلوم شود. یک جایی کاملاً بحث روشن شود تا دوستان اهل بیت به آن چیزی که آموزههای دینی ما اقتضاء میکند، بتوانند روی این بحث کاملاً اشراف داشته باشند. از این جهت اجازه میخواهم این بحث را یک مقدار کاملتر مطرح کنم. امیدوار هستیم در همین یک جلسه بتوانیم پروندهاش را بیندیم.
سؤالی که ما اینجا مطرح میکنیم، ارتباط با حضرت در زمان غیبت امکان پذیر هست یا نه؟
مقصود ما ارتباط معنوی و قلبی و باطنی نیست. آنکه مسلم برقرار است. ارتباط قلبی و باطنی هر مؤمنی باید با امامش داشته باشد. بعداً ان شاءالله عرض خواهیم کرد که راههای ارتباط باطنی و قلبی با حضرت چیست؟ آن محل بحث نیست. آنچه الآن میخواهیم بحث کنیم، ارتباط ظاهری، ملاقات، دیدار حضرت به صورت حضوری، این محل بحث ما است که این شدنی است یا نه؟
در این رابطه هم باید خدمت شما عرض کنم که دیدار حضرت انواعی دارد. ما انواعش را بگوییم، و ببینیم کدام نوعش است که محل اختلاف بین بزرگان و علمای ما هست و بعضیها میگویند: نمیشود و بعضی میگویند میشود.
اگر ما بخواهیم اقسام ارتباط دیداری با حضرت را مطرح کنیم، چند قسم است؟
یکی دیدن حضرت در عالم رؤیا و خواب است.
حضرت را در خواب ببیند. عالم خواب، عالمی است. واقعیتی دارد. همینطور که در قرآن رؤیاها و خوابهایی از حضرت یوسف، حضرت ابراهیم، پیغمبر اکرم (ص) نقل شده است، عالم خواب عالم خوابهای راست و صادق عالمی هست که قابل توجه است.
درست است که خوابهای غیر معصومین سندیت و حجیت ندارد و خیلی نمیشود اعتباری برایش قائل شد. ولی در عین حال یک راهی برای دیدن است. این محل بحث نیست. امام زمان (ع) را در خواب دیدن، کما اینکه سایر معصومین را میشود در خواب دید، چیزی است که همه قبول دارند. ما در روایاتمان حتی دستورالعملهایی برای خواب دیدن نسبت به ائمه و پیغمبر است. حتی نسبت به خویشان فرد کسی از دنیا رفته بخواهند خواب او را ببینند.
این را مرحوم محدث قمی در مفاتیح هم ذکر کرده است. مرحوم محدث نوری هم در کتاب دارالسلام که چهار جلد کتاب مربوط به رؤیا است، مباحث بسیار عمیقی را آنجا مطرح کرده است، آنوقت آنجا ایشان ذکر کردند که حدود سی راه از روایات برداشت کردند، برای کسانی که میخواهند ائمه را خواب ببینند، امام زمان را خواب ببینند، حتی بعضی از خویشان را که از دنیا رفتند، بعضی از آن دستورالعملها را در اواخر کتاب نجم الثاقب هم آورده است. بنابراین این از محل بحث ما بیرون است. عالم رؤیا و خواب را هیچ کسی انکار نکرده است.
قسم دوم دیدن حضرت، دیدار حضرت در عالم مکاشفه است. عالم مکاشفه این است که کسی در بیداری چیزهایی را ببیند، همانطور که گاهی آدم در خواب عوالمی را میبیند که دیگران نمیبینند.
آدمهایی که روحشان ضعیف و معمولی است، کسانی که اشتغالاتشان به عالم بیرون خیلی زیاد است. حواسشان خیلی مشغول است. تعلقاتشان و مشغولیاتشان به بیرون خیلی زیاد است، طبیعتاً این حواس درگیر امور دنیایی و بیرونی است.
چشمشان همین چیزهایی را میبیند که همه میبینند. گوششان همین صداهایی را میشنود که همه میشنوند. غیر از این حواس و محسوسات به این حواس چیز دیگری را نمیتوانند درک کنند. مگر اینکه به صورت قهری و جبری در عالم خواب این حواس از بیرون قطع شود بتوانند عوالم دیگری را دریافت کنند.
این آنتنشان گیرندگی امواج دیگری را داشته باشد. روحهایی که قوی هستند در همین عالم بیداری در عین حال که بیدار هستند، میتوانند منقطع شوند، میتوانند اشتغالاتشان را قطع کنند. تملقی ندارند، که این کار نیاز باشد.
لذا در عین حال که بیدارند چیزهای دیگری را میتوانند ببینند. چشم باز است ولی دل یک جای دیگر است و مشغولیت به یک عالم دیگر و به یک امور دیگری است. فراتر از زمان، فراتر از مکان، فراتر از حواس ظاهری که دیگران نمیبینند او میبیند. این مکاشفه است که برای بعضی از افراد این رخ میدهد. این قسم دوم هم یعنی دیدن امام زمان(ع) در عالم مکاشفه این هم محل بحث نیست. این هم را همه قبول دارند. که برای بعضی افراد معمولی دیگر امکان پذیر نیست. بعضی روحها بسیار قوی امکان پذیر است، شبیه خواب چیزی را میبیند که دیگران نمیبینند.
عالم مکاشفه طوری است که حجابهایی که برای دیگران حجاب است، کنار میزند و با واقعیت مرتبط است. این تخیل نیست. اوهام و خیالات نیست. همانطور که خوابهای شیطانی و رحمانی داریم، مکاشفههای شیطانی و رحمانی هم داریم. ولی با فرض اینکه فردی باشد که صالح باشد، با صداقت باشد، روح قوی داشته باشد، همانطور که در رؤیای صادقهای میتواند امام زمان را ببیند، در مکاشفهی صادقهای هم میتواند حضرت را ببیند.
مرحوم آیت الله گلپایگانی که رضوان خدا بر این فقیه زاهد اهلبیت که به هر حال در همین زمان نزدیک خود ما بود، این بزرگوار سرپرست تیم پزشکی و رئیس بیمارستان گلپایگانی هم بود که آن زمان دکتر متدین و بزرگواری که الآن هم هست، ایشان میگفت: در سال 65 ، یک مرتبه آقای گلپایگانی به ما گفته بود: من خیلی در ناحیه شکم درد احساس میکنم. میگوید: آقا را بیمارستان گلپایگانی قم بردیم، آنجا آزمایشات انجام شد و تیم پزشکی جلسه گرفتند و طبق آن آزمایشات و معایناتی که کردیم، متوجه شدیم که آقا یک تومور سرطانی در ناحیه اثنی عشرشان هست و سرطان دارند.
منتهی به ایشان نگفتیم. برای اینکه مطمئن شویم به تهران آمدیم. پزشکان تهران هم به همین نتیجه رسیدند و گفتند: هرچه زودتر باید عمل شوند، آن زمان هم تشخیصشان این بود که تجهیزاتی که در بیمارستان کرانول لندن هست، تجهیزات کامل و پیشرفتهای است که به هر حال اگر آنجا عمل شوند، خیلی بهتر است. به هر حال این بزرگوار برکت روی زمین بود. فقها و علما و مراجع برکت روی زمین هستند. حفظ این بزرگواران واقعاً اینطور هست که بر دیگران ضرورت دارد. این یک وجوبی دارد.
دکتری که با ایشان بود و رئیس تیم پزشکی ایشان بود، همراه آقازادهی ایشان همراه شدند که به لندن بروند. ایشان گفت: ساعت به ساعت حال آقا سنگین تر میشد و خیلی درد میکشید. طوری که در هواپیما نه میتوانست از درد روی صندلی بنشیند، نه حتی میتوانست روی تخت دراز بکشد. هیچ چیزی هم نمیخورد. آقا را به بیمارستان بردند و معاینات اولیه انجام شد.
به همین نتیجه رسیدند که باید سریع عمل شوند، قرار شد فردا صبح عمل شود. این دکتر متدین میگفت: من شب تا دیر وقت در اتاق آقا بودم. چند ساعت نیمه شب در اتاق مجاور برای استراحت رفتم. شاید سه چهار ساعتی بود و بعد از نماز صبح سریع آمدم. وقتی آمدم دیدم، آقا که از درد به خودش میپیچید، خیلی آرام نشسته است. من با ایشان سلام علیک کردم.
گفتم: آقا حالتان چطور است؟ فرمودند: الحمدلله خوبم! گفتند: آقای دکتر اگر میشود به این پزشکها بگویید: مرا یک معاینه دیگری کنند. میگویند: من فهمیدم خبری شده است. به ایشان گفتم: من میگویم، ولی چیزی شده است.
آقا فرمودند: حضرت ولی عصر (ع) عنایت کردند و شفا دادند. ایشان میگفت: من خشک شده بودم و حال بد ایشان را دیده بودم. الآن را میبینم، خوب خوب هستند. ایشان گفتند: بگویید صبحانه بیاورند، من خیلی ضعف دارم. پزشکان مجدداً معاینه کردند، گفتند: اصلاً خبری از این غده سرطانی نیست. به طرز معجزه آسایی ایشان خوب شدند، نیازی به عمل نیست، مرخص هستند.
ایشان گفتند: ما به قم رفتیم. این دکتر میگوید: من وقتی رسیدم خانم من به من گفت: آقای دکتر! جعفری آقای مجتهدی یک تماسی گرفتند و گفتند: اگر میشود به منزلشان بروید. ایشان میگوید: من منزل جعفر آقا رفتم. جعفر آقا به من گفت: آقای دکتر ما که با حضرت آقا لندن رفتیم، یک اتفاقی برای من افتاد، میخواستم از شما سؤال کنم. دیشب من دعا میکردم، حجابی از جلوی من برداشته شد، بیمارستان را دیدم در اتاقی که آقا آنجا بودند. میگفت: دیدم در آن بیمارستان آقا روی تخت هستند و حضرت ولیعصر(ع) کنارشان هستند.
آقای گلپایگانی با تضرع و خضوع عرض کرد که آقا شما عنایتی بفرمایید و دعایی کنید. حضرت ولی عصر(ع) فرمود: خداوند متعال شما را شفا داد. آقای دکتر من این صحنه را دیدم، درست است؟ اتفاقی افتاده است؟ دکتر گفت: بغض گلوی مرا گرفت و گریه کردم. که آن چیزی که من خودم از آقا شنیدم، ایشان اینجا در قم دید. صحنه را دید.
گفتم: بله، حضرت ولی عصر (ع) عنایتی کردند و شفا پیدا کردند و بدون نیاز به عمل ما برگشتیم. این یک مکاشفهای بود که ایشان صادقانه این صحنه را دیده بود. خوش به حال آن دردی که اینطور درمانی دارد و آن چشمی که حجاب را بر میدارد و اینگونه میتواند ببیند.
خوشا دردی که درمانش تو باشی *** خوشا راهی که پایانش تو باشی
خوشا چشمی که بیند روی ماهت *** خوشا ملکی که سلطانش تو باشی
این هم یک قسم از دیدن است که به صورت مکاشفههای صادق است، و هیچ کسی هم در این محل بحث ندارد.
قسم سوم دیدار حضرت دیدن در بیداری هست، نه در خواب و مکاشفه، اما بدون آنکه حضرت را بشناسد و تا آخر هم نمیشناسند. ما در روایات داریم که امام صادق(ع) فرمود: وقتی حضرت ولی عصر(ع) تشریف بیاورند، بسیاری از این مردم میگویند: ما ایشان را دیده بودیم ولی نمیشناختیم. تا آخر نشناختند، مگر اینکه زمان ظهور شود حضرت را ببینند، یا بدون اینکه بشناسند از دنیا میروند. «یَرَوْنَهُ وَ لَا یَعْرِفُونَهُ» (وسایلالشیعه/ج11/ص135) این هم قسم سوم است.
قسم چهارم دیدن حضرت در بیداری است که در آن هنگامی که دارد حضرت را میبیند با وجود قرائن و نشانههای بسیاری که این فرد معمولی نیست. این معصوم است. این ولی خداست. آن موقع منتقل نمیشود و اصلاً ذهن کشش ندارد. بعد که ملاقات تمام شد، آنوقت از روی قرائنی میفهمد که خدمت آقا بوده است.
خیلی از کسانی بودند که واقعاً راستگو بودند در تشرفات این را نقل کردند. آن زمانی که خدمت حضرت بودند، یک حالت تحیّر و گیجی که انگار حواس تا یک جایی کار کرده و از اینجا به بعد دیگر ذهن نمیکشد که بفهمی این چه کسی است؟ با وجود این همه نشانهها مثلاً فرض کنید کنار حضرت راه میرفته در فصل زمستان، یکباره میوههای غیر فصل کنار خودش دیده است. حضرت اسمش را برده است. چیزهایی از زندگیاش گفته، مطالبی گفته که غیر از معصوم کس دیگری نمیتواند این مطالب را بگوید. اینکه متوجه نیست برای این است که حضرت صلاح نمیداند و در ذهن او تصرف کرده است.
همینطور که الآن حواس ما تحت روح ما کار میکند، ما روح را که داریم، چشم ما میبیند. اعضا و جوارح ما کار میکند، دست ما حرکت میکند. این حواس ما تحت روح جزئی ماست و تحت روح کلی عالم وجود حضرت ولیعصر نیست. این حواس در اختیار و در مدیریت روح ما کار میکند. آنوقت حضرت ولیعصر که روح کلی عالم وجود است. طبیعتاً اگر بخواهد تصرفی کند که کسی مصلحت نباشد که الآن ذهنش به ایشان منتقل شود، نمیتواند بفهمد.
آیت الله مرعشی نجفی بعضی از تشرفاتی که خدمت حضرت ولی عصر (ع) دارند، اگر دوستان زندگی این بزرگوار را دنبال کنند، چند مرتبه خدمت حضرت ولی عصر (ع) تشرف داشتند. آن زمانی که خدمت آقا بوده بسیار نشانههای فراوان بوده، اما منتقل نشده است. بعداً متوجه شدند که خدمت حضرت بوده است. دوستان مفاتیح را نگاه کنند.
این تشرف حاجی علی بغدادی، که مرحوم محدث قمی در مفاتیح آورده و از قول استادشان مرحوم محدث نوری صاحب نجم الثاقب فرمودند. ایشان در کتاب نجم الثاقب فرموده: این قضیه از قضایای یقینی است که در زمان خود من اتفاق افتاده و من از خود حاج علی بغدادی پرسیدم. فرد بسیار صالح و با صداقت و مؤمن بود. مرحوم محدث نوری میگوید: اگر در این کتاب من هیچ چیزی جز این قضیه نبود، کافی بود. که نکات بسیار زیادی از آن استفاده میشود. چون معمولاً این حکایت در مفاتیح هم طولانی است و هم نسلش قدیمی است، شاید کمتر دوستان به آن توجه داشته باشند و خوانده باشند. میتوانند به راحتی در مفاتیح پیدا کنند.
مرحوم حاج علی بغدادی ریسندگی و کارخانه در بغداد داشته است. برای دادن خمس در نجف میرود که خمس مالش را با بزرگان نجف، آیت الله شیخ مرتضی انصاری، شیخ اعظم و مرحوم کاظمینی آنجا رفتند. وجوهاتش را حساب کرده، صبح پنجشنبهای بوده است. بعد هم زیارت کاظمین رفته، نجف و کاظمین را زیارت کرده است. بعد به بغداد برگشته است.
میگوید: در مسیر برگشت با یک کسی برخورد کردم، که به من فرمود: حاج علی حال شما چطور است؟ بعد ایشان فرمودند: حاج علی میآیی به کاظمین برگردیم، امشب، شب جمعه است. زیارت اجداد من در کاظمین باشد که نزدیک است. من هم گفتم: چشم! من برمیگردم. یک مؤمنی به من پیشنهادی داده است.
بعد ایشان گفت: برگردید تا من شهادت بدهم تو از دوستان ما هستی. گفتم: شما چطور شهادت میدهید؟ مگر چقدر مرا می شناسید؟ گفت: من چطور نشناسم آن کسی را که حق ما را به ما میرساند؟ گفتم: کدام حق؟ گفت: خمسی که به وکلای ما دادی. گفت: من باز متوجه نبودم. ایشان شیخ انصاری را وکیل خودش میداند. برگشتیم و همینطور که میآمدیم، کنار راه میوههایی را میدیدم که برای این فصل نیست. فصل، فصل زمستان بود. میوهها طور دیگری بود. هوا را طور دیگری میدیدم و عطرآگین بود.
همینطور که با هم راه میرفتیم، سؤالاتی از ایشان پرسیدم. مثلاً مولانا اینکه بعضی دوستان ما زیارت مشهد مشرف شدند، میخواستم بدانم زیارت فلانی قبول است؟ فرمود: انشاءالله قبول است. فلانی هم مشرف شده است، زیارتش قبول است؟ انشاءالله قبول است. فلانی هم مشرف شده، قبول است؟ دیدم سکوت کردند.
گفتم: بعضی از کسانی که اهل منبر هستند، میگویند: اگر کسی شب جمعه زیارت ابا عبدالله الحسین را بخواند، «زیارت الحسین امانٌ من النار» آدم را از جهنم ایمن میکند. این حدیث درست است؟ دیدند چشمانش اشک زده است و اسم حسین را که شنید، فرمود: بله، درست است. «زیارت الحسین امانٌ من النار» بعد به کاظمین رسیدیم.
شروع به سلام دادن به ائمه کرد. تک تک سلام داد به اسم امام زمان رسید، سؤال کرد: حاج علی امام زمان خودت را میشناسی؟ گفتم: چطور نشناسم. معلوم است میشناسم. گفت: خوب سلام بده. گفتم: «السلام علیک یا حجة الله، السلام علیک یا صاحب الزمان، یابن الحسن» گفت: «علیک السلام و رحمة الله و برکاته» جواب سلام مرا داد، باز من متوجه نبودم. در این سلام کسی که خبر از قبولی زیارت بعضیها، خبر از چیزهایی که غیر معصوم نمیتواند بدهد.
مرجع ما شیخ انصاری را نماینده خودش میداند. خمس را میگوید: حق ما است. برای خواندن نماز زیارت ایستادیم. نماز که تمام شد، آخر نماز به ذهن من آمد، این قرائن و نشانهها برای حضرت بوده است. نماز که تمام شد، نگاه کردم دیدم حضرت نیست. در آن زمان یک حالت گیجی و تحیر بوده است. ولی بعد با قرائنی متوجه میشویم چه حسرت سنگینی است. از طرفی هم خوشا به حالشان که همین مقدار نصیبشان شده است. از طرفی هم آن زمان صلاح نبوده است. این قسم چهارم است.
قسم پنجم کامل ترین قسم است. در بیداری حضرت را ببیند، قد و قامت و مکاشفه را بشناسد، همان هنگام دیدن هم بشناسد. و کلمات و حرفهایی هم رد و بدل میشود.
این قسم پنجم و قسم چهارم محل نزال است. چون این دو قسم میتواند یک ادعاهایی به وجود بیاورد. این دو قسم است که میتواند مثلاً ادعا به وجود بیاورد من با حضرت ارتباط دارم. من نماینده حضرت هستم. بخصوص این قسم پنجم! بعضی از بزرگان مثل شیخ مفید، در برخی از رسائل مثل مرحوم نعمانی که صاحب کتاب «غیبت» هستند، مثل مرحوم فیض کاشانی، مثل مرحوم کاشف الخطاب، بعضی از بزرگان ما قائل بودند که این قسم پنجم امکان ندارد.
دلیل اینها این است، میگویند: غیر از حکمتهایی که برای غیبت است، که در زمان غیبت مردم امتحان میشوند. قرار نیست که به طور عادی و معمولی حضرت را ببینند. خود غیبت موضوع امتحان است. قرار نیست باب باز شود. قرار است غیبت باشد تا مردم قدرشناس باشند. قرار است غیبت باشد تا حضرت ولی عصر(ع) جانش ایمن باشد. قرار نیست این در ملاقاتها باز شود. حضرت به خطر بیفتد و او را بشناسند.
دلیل مهمتر و اصلیترین دلیل آن نامهای است که امام زمان به چهارمین نایبشان علی بن محمد سمری، در زمان انتهای غیبت صغری امام زمان (ع) به نایبشان نامهای نوشتند، که شما شش روز دیگر بیشتر زنده نیستی. کارهایت را جمع کن و دیگر به کسی سفارش نکن که برای تو جانشین باشد. «فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَةُ التَّامَّةُ» (بحارالانوار/ج56/ص360) غیبت کامل و تامه که شروع شده دیگر ظهوری در کار نخواهد بود تا زمانی که علائم ظهور برسد.
بعد حضرت فرمود: بعضی از شیعیان خواهند آمد که «وَ سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَة» ادعای مشاهده میکنند. «أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَذَّابٌ مُفْتَر» اگر کسی قبل از علائم آخر الزمان، سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده کرد، «فَهُوَ کَذَّابٌ مُفْتَر» این دروغگو هست و افترا و تهمت میزند.
بزرگان روی این نامهی حضرت ولیعصر(ع)، بزرگان اینطور گفتند. ولی مشهور علمای ما در مقابل این بزرگواران گفتند: آن حکمتهایی که برای غیبت گفته شده، که خود غیبت باید موضوع امتحان باشد، بله قرار نیست ظهور برای همه به طور عادی رخ بدهد. ملاقات خاص است و موارد استثنایی است. و الا قبول داریم زمان غیبت، زمان غیبت است. باب ملاقات باز نیست که هرکس دلش خواست مثل زمان ظهور که خدمت معصومین میرسیدند، الآن کسی بتواند خدمت حضرت برسد.
اختیار ملاقات در زمان غیبت با کسی نیست. هر چقدر هم ریاضت داشته باشد، فکر نکند این کارهایش یک علت تامه است که بتواند خدمت حضرت برسد. نخیر هرکار هم کند باز مصلحت دید حضرت است و چه بسا اگر مصلحت نبینند، نه! دیدن حضرت در زمان غیبت یک روال عادی نیست. استثناء است، آن نامهای هم که به چهارمین نایبشان نوشتند، به قرینه اینکه حضرت به علی بن محمد ثمری میگوید: دیگر برای نیابت خاص به کسی سفارش نکن. هرک سی ادعای مشاهده کرد، یعنی مشاهده از آن سنخی که شما چهار نایب که ما در ارتباط هستیم، اگر کاری دارید بگویید: به حضرت بگوییم. ما مرتبط با حضرت هستیم. اگر کسی ادعای دیدن با نیابت کرد، این کذاب و مُفتر است.
مفتر به این خاطر که دارد به من نسبت میدهد که من او را وکیل کردم، من چنین وکالتی به کسی نخواهم داد. کسی نایب خاص من نیست. حضرت فرموده: «کَذَّابٌ مُفْتَر» هم دروغ میگوید و هم افترا میزند. تهمت نسبت ناروا دادن است. خوب این کسی که ادعای مشاهده میکند و میگوید: من نایب حضرت هستم، نسبت ناروایی به حضرت میدهد. که حضرت مرا نایب خودش کرده است. این دروغ و تهمت است. این بابش بسته شده است. و الا اگر کسی حضرت را ملاقات کند و هیچ ادعایی هم ندارد، صدها نفر از خوبان، پاکان، بزرگان که هیچ شکی در صداقتشان نبود و ذرهای هم ادعا نداشتند.
خیلی از بزرگان ما نظیر سید بحر العلوم، سید بن طاووس، شیخ انصاری ادعا نداشتند. اگر هم به کسی میگفتند قول میگرفتند به هیچکس نگویید.حضرت میگوید: آن کسی که مدعی مشاهده است، ادعا دارد و در بوق کرده، میخواهد سوء استفاده کند، در این شک کنید. و الا اصل ملاقات را در این نامه منکر نشده است. نفرموده: مشاهده امکان ندارد. ادعای مشاهده! بنابراین اصل ملاقات امکان پذیر است. این نامه حضرت نازل به جای دیگری است. صدها نفر از خوبان دیدند، اما اولاً دیدن یک روال معمولی نیست و برای هرکسی اتفاق نمیافتد، ثانیاً اگر هم کسی دیده قرار نیست داد و بیدادی داشته باشد.
آقای شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم، مباحث خوبی را شنیدیم. صفحه 87 مصحف شریف قرار روزانه امروز ماست. آیات 52 تا 59 سورهی مبارکهی نساء در سمت خدای امروز تلاوت میشود. باز میگردیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
«أُوْلَئکَ الَّذِینَ لَعَنهَُمُ اللَّهُ وَ مَن یَلْعَنِ اللَّهُ فَلَن تجَِدَ لَهُ نَصِیرًا(52) أَمْ لهَُمْ نَصِیبٌ مِّنَ الْمُلْکِ فَإِذًا لَّا یُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِیرًا(53) أَمْ یحَْسُدُونَ النَّاسَ عَلىَ مَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ ءَاتَیْنَا ءَالَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَ الحِْکْمَةَ وَ ءَاتَیْنَاهُم مُّلْکا عَظِیمًا(54) فَمِنهُْم مَّنْ ءَامَنَ بِهِ وَ مِنهُْم مَّن صَدَّ عَنْهُ وَ کَفَى بجَِهَنَّمَ سَعِیرًا(55) إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بَِایَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کلَُّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیرَْهَا لِیَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ عَزِیزًا حَکِیمًا(56) وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الْأَنهَْارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا لهَُّمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِیلاً(57) إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَانَاتِ إِلىَ أَهْلِهَا وَ إِذَا حَکَمْتُم بَینَْ النَّاسِ أَن تحَْکُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکمُ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ سمَِیعَا بَصِیرًا(58) یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنکمُْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فىِ شىَْءٍ فَرُدُّوهُ إِلىَ اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَْخِرِ ذَالِکَ خَیرٌْ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً(59)»
ترجمه آیات:
«اینان آن کسانند که خدا لعنتشان کرده است و هر کس را که خدا لعنت کند براى او هیچ یاورى نیابى. (52) یا از پادشاهى نصیبى بردهاند؟ که در این صورت به قدر آن گودى که بر پشت هسته خرماست به مردم سودى نمىرسانند. (53) یا بر مردم به خاطر نعمتى که خدا از فضل خویش به آنان ارزانى داشته حسد مىبرند؟ در حالى که ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و فرمانروایى بزرگ ارزانى داشتیم. (54) بعضى بدان ایمان آوردند و بعضى از آن اعراض کردند. دوزخ، آن آتش افروخته، ایشان را بس. (55) آنان را که به آیات ما کافر شدند به آتش خواهیم افکند. هر گاه پوست تنشان بپزد پوستى دیگرشان دهیم، تا عذاب خدا را بچشند. خدا پیروزمند و حکیم است. (56) و آنان را که ایمان آورده و کارهاى نیکو کردهاند به بهشتهایى که در آن نهرها جارى است درآوریم، تا ابد در آنجا خواهند بود. و در آنجا صاحب زنان پاک و بىعیب شوند و در سایههاى پیوسته و خنک جایشان مىدهیم. (57) خدا به شما فرمان مىدهد که امانتها را به صاحبانشان بازگردانید. و چون در میان مردم به داورى نشینید به عدل داورى کنید. خدا شما را چه نیکو پند مىدهد. هر آینه او شنوا و بیناست. (58) اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولو الامر خویش فرمان برید. و چون در امرى اختلاف کردید اگر- به خدا و روز قیامت ایمان دارید- به خدا و پیامبر رجوع کنید. در این خیر شماست و سرانجامى بهتر دارد. (59)»
آقای شریعتی:
چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن *** به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن
اشارهی قرآنی امروز را بشنویم.
حاج آقای عالی: آیه 58 سوره مبارکه نساء خداوند متعال میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَانَاتِ إِلىَ أَهْلِهَا وَ إِذَا حَکَمْتُم» امانات را به اهل آن بسپارید. امانتهایی که خدا فرموده است، فقط امانتهای مالی نیست. فقط حق نیست. هر امکانات و سرمایهای که خدا به ما داده است که باید درست خرج شود و در جای خودش مصرف شود، مشمول این آیه است. به عنوان مثال اگر خدا علمی به ما داده است، این علم فقط باید در سینه بماند یا اینکه باید پخش شود آن جایی که باید گفته شود. این خودش امانت را نزد اهلش بردن است. مخاطبینی که تشنه این علم هستند. اگر خدا به کسی قدرت و پست و مقامی داد، اگر خودش اهلش نیست، ما از امیرالمؤمنین(ع) روایت داریم که اگر کسی موقعیت و مقام و پستی داشت، و دید کس دیگری در بین مردم هست که از او صلاحیت بیشتری دارد، اگر این پست را واگذار نکند، «فَقَدْ خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْمُؤْمِنِین» (وسایلالشیعه/ج16/ص383) خیانت به خدا و رسول و مؤمنین کرده است. باید به اهلش بدهد. از جهت مالی هم اگر حق کسی بود، ما در روایات داریم که اگر میخواهید مؤمن را بشناسید، ببینید چقدر امانتدار است. چقدر به اهلش رد امانت میکند. اگر این کار را کنیم، این یکی از محکهای ایمانی است که خدا اینجا به ما یاد داده است.
آقای شریعتی: بحث دیدار با امام زمان شد، این شوقی که در فرد فرد ما وجود دارد. روایت ظاهراً از امام حسین(ع) است که فرمود: «لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیَّامَ حَیَاتِی» (بحارالانوار/ج56/ص148) اگر من ایام حیاتم با دیدن حضرت مهدی مصادف شود، خدمت او را خواهم کرد. بالاخره این شوق در اهلبیت بوده و در ما هم هست. ولی یکوقتهایی ما تمام فکرمان این میشود که حضرت را ببینیم. آیا این درست است یا نه؟
حاج آقای عالی: این جمله که فرمودید، در عین حال که از اباعبدالله(ع) هم نقل شده، بیشتر مشهور از امام صادق(ع) است. «لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیَّامَ حَیَاتِی» اگر من میتوانستم مهدی اهل بیت را درک کنم، تمام عمر به او خدمت میکردم. امام صادق علامه عالم وجود است.
او وقتی میگوید: اگر مهدی را درک میکردم، تا آخر عمر خادمش بودم، دیگر ما چه باید بگوییم؟ اشتیاق داشتن لازمه مؤمن بودن است. هر مؤمنی درجه ایمانش بالاتر برود، شوقش به دیدار حضرت زیاد میشود. این شوق خیلی خوب است.
حتی در دعاها به ما یاد دادند که این اشتیاق را داشته باشید. در دعاها خود اهلبیت این را به زبان گذاشتند که بگوییم: «اللَّهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِیدَة» در دعای عهد است که خدایا آن ماه رخسار را به من نشان بده. این شوق و اشتیاق از لوازم یک منتظر است. اما اینکه یک مرتبه به یک هدف تبدیل شود، طوری که ما تمام همّ و غممان را برای دیدار ظاهری حضرت و دیدن جسم فیزیکی امام زمان(ع) بگذاریم. چهله گرفتنها، ختم گرفتنها، به بعضی از علوم غریبه رجوع کردنها، احیاناً افتادن به این چیزها، این مقدار اصرار را ما دیگر در جایی نداریم که به این شکل کار کنیم و تبدیل به یک هدف شود.
احمد بن ابراهیم از خوبانی بود که در زمان غیبت صغری امام زمان با جناب محمد بن عثمان امری، دومین نایب امام زمان مصادف بود. خیلی مشتاق دیدار حضرت ولیعصر(ع) بود. محمد بن عثمان که از خوبان و نایب امام زمان بود یک توصیه کرد. احمد بن ابراهیم وقتی اشتیاقشان را پیش ایشان گفت که میخواهم آقا را ببینم، خدمت حضرت برسم.، محمد بن عثمان گفت: خداوند پاداش شوق تو را بدهد. ان شاءالله دیدارش را روزی تو کند.
بعد گفت: ابا عبدالله، اصرار به دیدنش نداشته باش. مثل دیدار امامان قبلی که طرف میتوانست از خراسان به مدینه خدمت امام صادق(ع) برود. در این زمان به اختیار تو نیست، که هر موقع دلت بخواهد برسی و اصرار بکنی و بروی.
گفت: این یکی از خط قرمزهایی است که خدا گذاشته است. در زمان غیبت اینطور نیست که خیلی راحت به اختیار خودمان بتوانیم خدمت حضرت برسیم. آنچه که مهم است تسلیم بودن به او هست که بهتر است. دنبال این باش و حضرت را زیارت کن. یعنی ارتباط معنوی و روحی داشته باش. به یاد او باش و از او غافل نباش. کارهایی که انجام میدهی، رضایت او را داشته باش. این مهم است. آنچه روز قیامت از ما میخواهند و میپرسند، این نیست که چرا حضرت را ندیدی؟ میگویند: چرا رضایت او را کسب نکردی؟ چرا تحت ولایت او نبودی؟
خدا آقای بهلول را رحمت کند. پیر فرزانه و انسان عجیب و غریب که به تعبیر مقام معظم رهبری در آن نامهای که در رحلت ایشان داده بود که ایشان فردی بود که خیلی عجایب داشت. ایشان میگفت: بهتر از آن چیزی که خودت را در چشم حضرت جا بدهی، این است که در دل حضرت جا بدهی. یا جلوی حضرت بایستی که در چشم حضرت بیافتی. خودت را در دل حضرت جا بدهی.
اصل این است. بعد ایشان میگفت: من در تمام عمرم یک کاری را هرگز ترک نکردم و یک کاری را هرگز انجام ندادم. آن کاری را که هرگز انجام ندادم، این بود که در تمام عمرم دروغ نگفتم. آن کاری را که هرگز ترک نکردم و همیشه هم انجام دادم، این بود که همیشه اهل نماز شب بودم. اهل نافله بودم. دنبال یک چیزی است که حضرت وقتی نگاهش کند، لبخند به او بزند. اینها ارزشمند هستند.
اگر فرد دنبال رضایت او باشد، آنجایی که خود حضرت صلاح بداند، آن اتفاق هم میافتد. مالک اشتر وقتی به شهادت رسید، امیرالمؤمنین به پهنای صورت اشک ریخت، و این یار بزرگ را از دست داد. این مالک اشتر نمیگفت: علی جان بایست، من قد و بالای تو را ببینم. اصلاً از علی دور میشد و سمت مصر میرفت تا ولایت مصر را بر عهده بگیرد و یک باری را از دوش علی بردارد. مهم این است که از روی دوش امام زمان بار برداریم. از روی دوش ولی خدا بار برداریم. صرف اینکه ببینم و تمام همّ و غم بر این باشد، باز هم عرض میکنم که دعا کردن و مشتاق دیدار بودن از لوازم یک مؤمن است. الآن بعضی از کتابها هست که نوع چهله گرفتن و ختم گرفتن و ریاضتهایی که آدم بتواند خدمت حضرت برسد را بیان کرده است. ما در چه روایتی داریم که این چهله گرفتنها برای دیدن حضرت را توصیه کردهاند؟ آنهایی که حضرت را دیدند، با این چهلهها ندیدند. من نمیخواهم بگویم: اینها باطل است. میخواهم بگویم این اصرار زیاد خدای نکرده میتواند دکانداری را باب کند.
دیدار حضرت در بیداری به صورتی که بشناسد، کار افرادی است در حد سید بن طاووس، یا افرادی که مضطر شدند و واقعاً به یک اضطرار رسیدند. بسیاری از کسانی که به تشرف خدمت حضرت رسیدند و صادق هم بودند و دروغ هم نگفتند، مدعی هم نبودند، نمیگوییم.
کسانی که گفتند: ما خدمت حضرت رسیدیم، مشکلی داشتیم، مریضی داشتیم، شفا پیدا کردیم، حاجتی داشتیم برآورده شد، بسیاری از اینها که میگفتند: یک شخص جلیل القدری آمد کار ما را راه انداخت، الزماً خدمت حضرت نرسیدند. با توسلاتی که در حین اضطرار و بیچارگی داشتند، خدمت یک بزرگی رسیدند و کارشان را حل کرده است، چه بسا خدمت یاران ولیعصر رسیدند.
ما در روایات داریم که سی نفر دور امام زمان(ع) هستند که مأموریتهایی که حضرت بر عهدهشان میگذارد، انجام میدهند. آنچه من در روایات دیدم و مرحوم مجلسی هم در بحار آورده است، سی نفر است. بعضی از برزگان ما مثل مرحوم کفعمی صاحب مصباح که فرد با عظمتی بوده، ایشان فرموده: دور حضرت را چهار نفر از اوتاد و هفت نفر از ابدال و چهل نفر از نقبا و 360 نفر از رجال الغیب و صلحا گرفتند. یعنی با حساب ایشان یک چیزی حدود چهارصد نفر دور حضرت را گرفتند. این بزرگوار هم فردی نبوده که از هر جایی حرف بزند. مأموریتهایی که حضرت در عالم به اینها میدهد، انجام میدهند، چه بسا بعضی از کسانی که در هنگام اضطرار خدمت بزرگی رسیدند و حاجتی از آنها برآورده شده، خدمت اینها رسیدند و فکر کردند خدمت حضرت رسیدند.
خدمت حضرت رسیدن غیر ممکن نیست. محال نیست و شدنی است. اما با این وجود کار سادهای نیست. بنابراین این را مواظب باشیم اگر کسی جایی بوی عطری به مشامش رسید، نگوید: من امام زمان را دیدم. اصلاً آدم باید با شک برخورد کند.
سید بحر العلوم نشسته بود. کسی آمد پرسید: آقا میشود در این زمان حضرت ولیعصر را دید؟ شاگرد بحر العلوم میگوید: من کنار او نشسته بودم. بحر العلوم سرش را پایین انداخت و آهسته گفت: چه بگویم که آقا مرا در آغوش گرفت. ولی بعد گفت: به ما گفتند که در زمان غیبت اگر کسی ادعای مشاهده و ملاقات کند را تکذیب کنیم. اینها در بوق نمیکردند و داد و فریاد نمیکردند. فقط خواصی که دهانشان بسته بود و اهل سر بودند، به آنها میگفتند و از آنها قول گرفته بودند که تا وقتی زنده هستند، نگویید. اینطور مواردی هست که صداقت هست. آنهایی که داد و بیداد میکنند، خیلی باور نکنید.
آقای شریعتی: بسیار ممنون و متشکر، خیلی مباحث خوبی بود. حاج آقا دعا بفرمایید.
حاج آقای عالی: خدا را به حق ولیعصر(ع) قسم میدهیم توفیق کسب رضایت حضرت و تحت ولایت حضرت زندگی اداره کردن را به همه ما عنایت بفرماید.
آقای شریعتی:
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن *** خیری ندیدهایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو مهزیار شد *** یعنی گذشتن از همگان محض یارها
والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین.
" مباحث یادی از امام زمان عج الله - حجت الاسلام عالی - برنامه سمت خدا - http://samtekhoda.tv3.ir "
مباحث مربوط به امام زمان (عج):
آیا در بین یاران خاص امام زمان علیه السلام، خانمها هم هستند ؟
توضیح ویژگی زنده بودن امام زمان عج الله
دلایل زنده بودن امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
توضیح در مورد رحمت، رأفت و مهربانی گسترده امام زمان (ع) (1)
توضیح در مورد رحمت، رأفت و مهربانی گسترده امام زمان (ع) (2)
توضیح در مورد ویژگی غایب بودن امام زمان (ع)
دلایل غیبت امام زمان علیه السلام
راه های ارتباطی ما با امام زمان (ع) در عصر غیبت (2)
رابطهی امام حسین ( علیه السلام ) و امام عصر ( علیهالسلام )
بررسی عدالت گستری امام عصر(عج) (1)
وظایف فردی منتظران در عصر غیبت امام زمان عج الله
در محضر امام زمان عج الله بی ادبی نکنیم
وظایف منتظران – ادب زمان و مکان (1)
تجدید عهد روزانه با امام زمان علیه السلام (1)
چرا امام زمان عج الله به داد فقیران و گرفتاران نمی رسد ؟!
تبعیت از جانشینان امام زمان عج الله (1)
علائم ظهور و وظیفه منتظران (1)
← مباحث یادی از امام زمان (عج) (۴۶ مطلب مشابه)
- ۱۸۵۳ بازدید توسط ۱۴۵۸ نفر
- سه شنبه ۱۷ شهریور ۹۴ - ۱۲:۰۰