سلام
نمیدونم چطوری شروع کنم چطوری تموم کنم ... ، پسری هستم 21 ساله ، دانشجوی ترم 6 کارشناسی و الان در خوابگاه به سر می برم ، حدود یک سال و خورده ای که از درسم مونده باید در شهری دیگه و دور از خانواده و در خوابگاه باشم .
مشکل من اینه که در خود کمتر بینی وسواس فکری دارم . مثلا توی خوابگاه مخصوصا بیشتر با هم سن و سال هام در ارتباطم هی میگم چرا فلانی قدش این طوریه من چرا این طوریه ... چرا موهاش این طوریه چرا موهای من این طوریه چرا این هیکلش این طوریه من چرا هیکلم این طوریه ، چرا این فلانه من فلانم و ...
همیشه این افکار وسواس گونه توی مخمه، بعضی اوقات اینقدر این افکار وسواسی فشار میاره روم که واقعا حالم از خودم به هم میخوره کوچک ترین چیزی کل فکرمو به هم میریزه .
مثلا کافیه موهامو مرتب کرده باشم یک بادی چیزی بیرون بیاد مثلا یکم از اون حالت ایده آلی که درست کردم بودم به هم بخوره البته شاید کسی که مثلا ببینه اصلا متوجه نشه ها ولی نمی دونم چرا باعث میشه فکر کنم وای الان موهام خراب شد بقیه چه فکری می کنن نکنه زشت شده موهام و ...
باورتون نمیشه ، یکی از وسواس های فکری من اینه ؛
شاید گاهی اوقات ساعت ها جلوی آینه فقط به لباسم و موهام و کلا ظاهر میرسم و کوچک ترین عیبی ممکنه ذهنمو درگیر کنه که الان بقیه چه فکری می کنن زشت شدم اینطوری شدم و ...
یه چیز دیگه هم اینکه همیشه که میرم بیرون جایی یا در جمعی چه در خوابگاه بین دوستان چه در بین اقوام فکر می کنم همه دارن یک جوری بهم نگاه می کنن نکنه مثلا لباسم خرابه نکنه موهام خراب شده و ...
این وسواس فکری وقتی حاد تر میشه که در جمعی باشم که دختر هم باشه که واویلا دیوانه میشم تا کوچیک ترین نگاهی عجیبی بشه میگم نکنه اینجام مشکل داره نکنه فلانه ، تازه توی جمعی کوچیکترین پچ پچی بشه هی میگم نکنه فلانه و ... خلاصه نگاه و فکر بقیه در موردم نمی دونم چرا اینقدر برام مهم شده واقعا دارم دیوونه میشم
همین موارد باعث شده همیشه دلم بخواد تنها باشم ، همیشه مثلا مهمونی های خانوادگی رو به هزار و یک دلیل بهم میزنم و نمی رم ، توی جمع واقعا همیشه اذیت می شم . تو رو خدا بهم کمک کنین هیچ کس رو ندارم توی شهر غریب غیر شما دوستان خانواده برتر و این محیط صمیمی . از طرفی هم اصلا نمی تونم با کسی رو در رو در مورد مشکلم حرف بزنم .
منتظر پاسخ هاتون هستم
یا علی ...
یه چیز دیگه هم اینکه همیشه که میرم بیرون جایی یا در جمعی چه در خوابگاه بین دوستان چه در بین اقوام فکر می کنم همه دارن یک جوری بهم نگاه می کنن نکنه مثلا لباسم خرابه نکنه موهام خراب شده و ...
این وسواس فکری وقتی حاد تر میشه که در جمعی باشم که دختر هم باشه که واویلا دیوانه میشم تا کوچیک ترین نگاهی عجیبی بشه میگم نکنه اینجام مشکل داره نکنه فلانه ، تازه توی جمعی کوچیکترین پچ پچی بشه هی میگم نکنه فلانه و ... خلاصه نگاه و فکر بقیه در موردم نمی دونم چرا اینقدر برام مهم شده واقعا دارم دیوونه میشم
همین موارد باعث شده همیشه دلم بخواد تنها باشم ، همیشه مثلا مهمونی های خانوادگی رو به هزار و یک دلیل بهم میزنم و نمی رم ، توی جمع واقعا همیشه اذیت می شم . تو رو خدا بهم کمک کنین هیچ کس رو ندارم توی شهر غریب غیر شما دوستان خانواده برتر و این محیط صمیمی . از طرفی هم اصلا نمی تونم با کسی رو در رو در مورد مشکلم حرف بزنم .
منتظر پاسخ هاتون هستم
یا علی ...
مرتبط:
به خاطر وسواس هم دنیام رو از دست دادم هم آخرتم رو
درمان وسواس شستشو ، طهارت و نجاست
مبتلا به بیماری اختلال اضطراب، افسردگی و وسواس فکری هستم
نداشتن خواب راحت و داشتن وسواس های عجیب ذهنی
من دچار وسواس فکری و کمال گرایی بیش از اندازه هستم
متاسفانه وسواس فکری دارم طوری که واقعا منو منزوی کرده
نسبت به همه چیز وسواس فکری گرفتم
دختر ۲۰ ساله ای هستم که از وسواس فکری رنج میبرم
فکر میکنم در مسائل مذهبی دچار وسواس هستم
تجربیات شما در مورد درمان وسواس با هیپنوتیزم
تکنیک هایی برای درمان وسواس فکری و جبری
در بعضی از مسائل شرعی وسواس دارم
دوستم بعد از اطلاع در مورد خودارضایی ، وسواس گرفته
← مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) ← رفع وسواس (۱۶ مطلب مشابه)
- ۲۰۰۵ بازدید توسط ۱۵۳۸ نفر
- شنبه ۵ اسفند ۹۶ - ۱۷:۵۹