سلام
چند ماه پیش با آقا پسری آشنا شدم و ایشون تلفنی با پدرم صحبت کرد و 2-3 ماه زمان خواست برای آشنایی، مدت آشناییمون تموم شد و چون به تفاهم رسیده بودیم خونوادشون رو در جریان قرار دادن که بیان خواستگاری رسمی، اول پدرشون تماس گرفتن قرار خواستگاری گذاشتن اما به دلیل راه دور دو دل بودن، بعد که با بقیه ی فامیل مشورت کردن و دیدن که اکثریت نظرشون همینه ایشون هم نظرشون برگشت و نیومدن خواستگاری!
خب پدرشون بدقولی کردن، چون اول باید مشورت میکردن و فکراشونو میکردن بعد با پدر من تماس میگرفتن و قرار خواستگاری میذاشتن .
در هر صورت بعد از اینکه ما دو نفر بهم علاقه پیدا کردیم و همدیگه رو پسندیدیم خونواده ی ایشون اعلام مخالفت کردن و هیچ جوره هم راضی نمیشن، به گفته ی خودشون مخالفتشون بخاطر راه دور هست و هیچ دلیل دیگه ای نداره، الله اعلم!
این مدت خیلی روزای بدی داشتیم، چند ماه صبر کردم تا این آقا پسر بتونه خونوادشو راضی کنه اما هیچ فایده ای نداشت، در نهایت ایشون به تنهایی میخوان بیان خواستگاری و قراره ما بدون اطلاع خونوادش عقد (موقت) کنیم، خونواده ی من با این قضیه مشکلی ندارن که پسر تنهایی بیاد، چون تو این مدت رو ایشون شناخت پیدا کردن، اما من نگران عواقب این کار هستم .
قراره ایشون به خونوادشون نگن که ما عقد کردیم و همچنان به تلاش و صحبت باهاشون ادامه بدن تا شاید مثلا یک سال بعد که اصرار و پافشاری پسرشون رو دیدن راضی بشن و بیان خواستگاری .
در اون صورت بازم قرار نیس بفهمن که ما یک سال عقد بودیم، چون اگر بفهمن پسرشون بدون اطلاعشون این کارو کرده ناراحت میشن و شاید دلشون بشکنه .
من و خونوادم و اون آقا پسر فعلا با این مساله کنار اومدیم که تو خلوت و تنهایی و بدون هیچ جشنی نامزد کنیم و یک سال صبر کنیم تا خونوادشون راضی شن، اما یه احتمال هم وجود داره، اونم اینکه احتمال داره خونواده ی پسر هیچوقت راضی نشن! میترسم این ازدواج باعث بشه بین این آقا و پسر و خونوادش دلخوری و کدورت پیش بیاد .
البته ما تمام تلاشمون این هست که صبر کنیم تا اون ها خودشون راضی بشن و پا پیش بذارن ، ولی اگر این اتفاق نیفتاد و ایشون تو زمان نامزدیمون نتونه خونوادشو راضی کنه اونوقت مجبوریم قضیه نامزدیمون رو بهشون بگیم، نمیدونم اون موقع چه واکنشی نشون میدن؟ میترسم پسرشون رو از خونواده طرد کنن
چکار باید بکنیم تا کمترین آسیب رو ببینیم ؟ آیا پدر و مادر طاقت دارن بشنون پسرشون بدون اجازه ی اونها نامزد کرده؟
و یه سوال دیگه اینکه ما از همین اول بگیم که قصد همچین کاری داریم و مطلع باشن بهتره یا بعد از یک سال بفهمن که ما عقد کرده بودیم ولی ازشون مخفی کردیم؟ کدوم پذیرشش براشون راحتتره؟
در ضمن میترسم در مورد پدر مادر من دید بدی پیدا کنن که بدون حضور اونها حاضر به پذیرشش پسرشون شدن و اینو بی احترامی تلقی کنن . آیا برای این مسائل راه حلی دارید؟
ممنون
مرتبط با بحث ازدواج فرزندان:
یه پسر 19 ساله ادعا میکنه دختر 15 ساله م رو دوست داره
دختر 16 ساله م زیر نظر من با یه پسر 18 ساله در ارتباطه
از کجا متوجه بشم دخترم برای ازدواج آماده شده؟
آیا به صلاح هست برای ازدواج پسرم در سن 20 سالگی اقدام کنم؟
جوون باید گناه کنه تا به فکر ازدواجش بیافتیم ؟
مامانم میگه ، اگه عروس بگیرم نشون از پیر شدنمه
بچه ها رو چطور باید تربیت کرد که در سن پایین آماده ازدواج باشن؟
پدرم بیش از حد در ازدواجم سخت گیره
مامانم منتظر یه شاهزاده با اسب سفیده
از یه شهر دیگه خواستگار دارم ولی خانوادم مخالفت می کنن ؟
پشیمونم که به خانوادم گفتم نمی خوام شوهر کنم
چرا بعضی از خانواده های مذهبی تن به ازدواج زود هنگام دخترشون نمیدن؟
با دلایل نامعقول پدرم برای شوهر ندادنم چه کنم؟
دخترم، چه طوری به خانوادم بفهمونم که به ازدواج کردن نیاز دارم؟
بر خلاف خودم، خانوادم شور و شوقی برای ازدواجم ندارند
خواستگار شرط کرده که دخترم باید در یه رشته خوب قبول بشه
تا وقتی پسرتون زن نخواسته دختر مردم و خواستگاری نکنید
اشکالی داره پسر و دختر ازدواج کنن ولی هر کدوم سر سفره پدرشون باشن؟
به فکر ازدواج زود هنگام بچه هامون باشیم
← مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) ← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) ← ازدواج فرزندان (۱۸۰ مطلب مشابه)
- ۲۶۸۳ بازدید توسط ۲۰۸۶ نفر
- چهارشنبه ۹ فروردين ۹۶ - ۲۱:۲۵