سلام
دختری 33 ساله مجرد و تحصیلکرده که مدرس دانشگاه هستم. از لحاظ ظاهری قابل قبول هستم و از لحاظ هیکل هر کس که منو بدون چادر ببینه میگه عالی هستی و از این جور حرفا...
من تازگیا دچار یه جور تناقض و سردرگمی شدید شدم که داره منو آزار میده که در ادامه متوجه میشید.
راستش من همیشه سرم به درس و کار خودم بوده اهل هیچگونه رابطه با جنس مخالف هم نبودم و اصلا اعتقادی به این روابط نداشته و ندارم هر چند کنجکاو بودم ولی حد و حدود رو رعایت میکردم من حتی تا به حال کسی جرات نکرده پیشنهاد دوستی بهم بده و حتی تا به حالا مراحم تلفنی هم نداشتم البته من دختر بسیار مغروری در رابطه با جنس مخالف هستم . راستش من پاک بودن یه دختر رو کلا واسه هر چیز از جمله ازدواج رو یک امر بدیهی میدونم .
البته این نظر شخصی من هست و همیشه روش من در زندگی هم همین بوده و از این بابت لطف خدا میدونم و شاکر هستم و در ادامه زندگی هم پناه بر خدا چون انسان از آینده باخبر نیست. من قبلا با یکی از همکاران خانمم در مورد دوست پسر داشتن صحبت میکردم و من بهشون با افتخار گفتممن تا حالا دوست پسر نداشتم اون هم به من گفت دیگه به کسی نگو که اگه بگی میگن این دختر عقب افتاده ست.
من اون لحظه دچار تناقض و سردرگمی شدم و به ایشون گفتم نداشتن دوست پسر از نتوانستن نبوده از نخواستن بوده. و این مساله به مرور زمان روی من اثر خودش رو گذاشت که در ادامه متوجه میشید.
من یه خواستگار داشتم که با هم لابی هتل رفتیم البته با آگاهی خانواد ها. در برگشتن تو ماشین اون آقا سعی میکرد سوالاتی ازم بپرسه ببینه من دوستی از جنس مخالف داشتم یا نه.من واقعا بهم برخورد آخه اونم جلسه اول خیلی تو ذوقم خورد و اصلا دوست نداشتم بهش جواب بدم و جواب سوالاتشو نمیدادم و واقعا هم روم نمیشد ازم این سوالات رو بپرسه و احساس کردم که به من خیلی توهین شده.مثلا ازم پرسید شما به پسر فکر می کنید؟
من واسه خودم میگفتم این چه سوالای چیپی هست که ازم میپرسه و خیلی غیر مستقیم میپرسید من هم غیر مستقیم جواب میدادم که من این جوری نبودم ولی این بنده خدا به نظرم باور نمیکرد دیگه واقعااز دست سوالای چیپ و شکاک بودنش حالم بهم میخورد و تو اون لحظه یاد حرف دوستم در مورد عقب افتاده بودن افتادم و خیلی اذیت شدم فقط دوست داشتم زود برسم خونه و زود پیاده بشم و واقعا فضای ناراحت کننده ای واسم بود.البته اینم بگم که من میتونستم مستقیم جوابشو بدم ولی چون خودش غیر مستقیم پرسید من هم غیر مستقیم جواب دادم و یه مورد دیگه میخواستم اون خواستگار رو تست کنم ببینم تا کجا میخواد ادامه بده و کلا تو ذهنش در مورد دخترا چی میگذره.و یه مورد دیگه اینکه میخواستم تستش کنم ببینم تا چه حد میتونه توی زندگی منطق داشته باشه و آیا صداقت رو تشخیص میده یا انسان شکاکی هست.
ولی سوالم اینکه چرا این همه آدمها طرز فکرشون عوض شده که نداشتن دوست پسر رو عقب افتادگی میدونن یا همه نسبت به هم بدبین هستن و اینکه پاک بودن گوهر نایاب شده که به همه شک دارن و حال انسان رو با این تفکرات مسموم خراب میکنن که تا مدتها انسان در گیر هست و دارم از مردها میترسم که اینقدر بدبین شدند.
بیشتر بخوانید ...
یکی پیله کرده که چرا تا حالا ازدواج نکردی، چی بهش بگم؟
دختری 29 ساله ام که جهیزیه ندارم، به ازدواج کردن امید داشته باشم؟
یه بغض سنگینی رو گلومه که فقط خدا حالم رو میدونه و بس
دیگه نمیکشم، دیگه نمیخوام این زندگی رو ...
همه چیزمون رو الکی و برای هیچ باختیم
سهم من از این زندگی فقط کلفتی پدر و مادرم هست
نمیدونم سرنوشتم چرا اینجوری شد ؟
سر طبیعی ترین مسائل زندگی جیگرم خونه
این که یه دختر مجرد خونه بگیره و مستقل بشه بده ؟
چطور خانوادم رو قانع کنم که سر کار برم ؟
صبح تا شب توی خونه حسرت زندگی دوستانم رو می خورم
چرا منو کسی نمیخواد؟ ، این سوال شده عقده
تنها چیزی که تا آخر عمر با منه حسرته
یک دخترم که در آستانه 30 سالگی دچار بحران شدم
دختر 28 ساله ای هستم که دیگه هیچ هدفی ندارم
مدتی هست که دلم عاشقی کردن می خواد
در 53 سالگی هنوز مجردی رو تجربه می کنم
27 ساله شدم، دلم می خواد یک مرد کنارم باشه
← مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)
- ۷۴۳۹ بازدید توسط ۵۴۳۳ نفر
- شنبه ۱۹ دی ۹۴ - ۱۹:۴۹