سلام
خانواده برتری های عزیزم من امسال دانشگاه شهرستان قبول شدم و باید از خانواده م دور بشم!، با اینکه تا الان نه آشپزی کردم، نه کارهای خونه رو انجام دادم و کلا دختر مستقلی نبودم اما با همه ی سختی های خوابگاه کنار میام به جز یه سختی که شب و روزم رو مختل کرده و ناخودآگاه با فکر کردن بهش اشکم در میاد! اونم دوری از خونواده ست! این نه تنها فقط برای خودم سخته، برای خونواده م هم سخته و این ناراحتی منو بیشتر میکنه. من بیش از حد به خونواده م وابسته م، از فکر دوری ازشون دارم نابود میشم.
مامانم که خودش هم ناراحته اما سعی میکنه ناراحتیش رو کنترل کنه تا من متوجه نشم اما خب من که میفهمم، داداشم ولی گریه میکنه و میگه یعنی تو میخوای بری اونجا دلت واسه من تنگ نمیشه!؟، بابام هم که مجبوره بخاطر مامانم و داداشم به روی خودش نیاره تا اون ها رو بیشتر ناراحت نکنه.
من خودم دختر به شدت احساساتی و وابسته به مامانم و داداشم هستم، چون بابام میره سرکار و ماموریت و... وابستگیم بهش کمتره، اما وحشتناک به مامانم و داداشم وابسته م در حدی که طاقت یه روز دوری ازشون رو نداشتم دیگه چه برسه به چند سال ...
از طرفی من یه سال پشت کنکور بودم و اگه بخوام امسال هم نرم، سال دیگه هم واقعا نمیتونم کنکور بدم، ازتون میخوام با حرف هاتون بهم دلگرمی بدین و راهنماییم کنین که چه جوری با این دوری کنار بیام و حتی چه جوری به خونواده م دلداری بدم؟
از همه تون ممنونم که با راهنمایی هاتون،گره از مشکلات بقیه باز میکنین. فصل پاییز رو بهتون تبریک میگم و پیشاپیش از همه ی عزیزایی که کامنت میذارن و راهنمایی میکنن تشکر میکنم.
یه دختر 18 ساله چطور باید احساساتش رو کنترل کنه؟
دخترم، فکر میکنم احساساتم ثبات ندارند
چطور بدون وابستگی به کسی یا چیزی با احساسات جوونی کنار بیایم؟
با احساساتم چکار کنم تا مانع پیشرفت توی کارم نباشه ؟!
در حد افراط احساساتی هستم، راه درمانی هست ؟
همیشه وانمود میکنم که به هیچ وجه احساساتی نیستم
من 17 سالمه و احساسات عجیبی بهم دست میده
فکر میکنم توی 18 سالگی احساساتم خیلی به منطقم میچربه
← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) ← زندگی دانشجویی (۳۹ مطلب مشابه)
- ۶۸۸۵ بازدید توسط ۴۵۷۱ نفر
- چهارشنبه ۳ مهر ۹۸ - ۲۰:۳۴