سلام به همه
دختری هستم ۲۵ تا ۳۰ ساله، امسال موفق شدم دانشگاه تهران قبول شم،من شهرستان زندگی می کنم و تا حالا دور از خانواده ام نبودم و تجربه تنهایی زندگی کردن رو ندارم.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تحصیل دور از خانواده (۲ مطلب مشابه)
سلام به همه
دختری هستم ۲۵ تا ۳۰ ساله، امسال موفق شدم دانشگاه تهران قبول شم،من شهرستان زندگی می کنم و تا حالا دور از خانواده ام نبودم و تجربه تنهایی زندگی کردن رو ندارم.
سلام دوستان عزیز امیدوارم حال تون خوب باشه
دختری ۲۰ تا ۳۰ ساله هستم و سوالی که دارم اینه چطور می شه بعضی آدمها رو تاب آورد؟
من به واسطه زندگی خوابگاهی متوجه شدم واقعاً به سادگی قبل نمی شه آدمها رو کنار گذاشت. دوستی اینجا دارم که اصلاً با معیارهای من برای دوستی مناسب نیست و به علت مشکلاتی که داره و نیاز به شخص مورد اعتمادی برای شنیدن به هم نزدیک شدیم و تا یک سال دیگه باید پیش هم باشیم. من از بعضی رفتارهاش واقعاً بدم میاد ولی چیزی که بیشتر از همه اذیتم می کنه اینه که توهم حسادت داره!
یعنی بارها پیش اومده به من میگه حسود و من با توجه به اخلاقی که ازش میشناسم می دونم عمراً بتونه نظری در موردت داشته باشه و مخفی نگهش داره بالاخره لا به لای شوخی بهت میگه! من شخصیت آرام، همدل و مثبتی دارم (نه که خصوصیت بدی نداشته باشم!) و واقعاً تشویقش میکنم بهش اعتماد به نفس می دم و البته نظر واقعیم رو هم می گم. مثلاً ممکنه بگم فلان چیز بهت نمیاد خیلی زود بهم میگه تو حسودی به خاطر حسودیته!
سلام
من ارشد رو می خوام در تهران بخونم و احتمالاً خوابگاه خود دانشگاه ساکن (دانشگاه تهران) بشم و تجربه خوابگاهی ندارم و آقا هستم.
مشکلی که دارم اینه که زمان خوابم کمی با حالت عادی متفاوته یعنی اکثراً از ۸-۹ شب میخوابم تا ۲ شب و از ۲ شب شروع میکنم به مطالعه یا کار کردن با رایانه و یا پیاده روی طولانی البته بستگی به روزش داره.
حالا مشکل اینه که من مدت زیادی هست که به این روال خو گرفتم در حدود ۵-۶ سال از زمان کنکور دبیرستان و وقتی بیشتر میخوابم حالم بد میشه و این حس رو پیدا میکنم که بیش از اندازه خوابیدم ولی وقتی که کمتر میخوابم سرحال تر هستم. حالا سوالی که تو ذهنم میاد اینه که چیکار میشه کرد با این شرایط؟ میشه از خوابگاه خارج شد و به کتابخونه بر فرض مثال شبانه روزی رفت؟ (کتابخونه شبانه روزی در تهران میشناسید؟)
من به تازگی وارد خوابگاه شدم. یه مشکلی که دارم اینکه که بچهها خیلی دیر میخوابند. اتاق رو هم نمی تونم عوض کنم چون بچههای اتاقهای دیگه علاقهای به پذیرفتن فرد جدید ندارند.
واقعاً مریض شدم، شبها تا ساعت ۳ نصف شب بیدارند و وقتهایی که من ۸ صبح کلاس دارم اذیت میشم. شبها بدنم تو خواب پرش داره به شدت عصبی شدم و اشتهام رو از دست دادم، سردرد و سرگیجه پیدا کردم و چند کیلو وزن کم کردم.
من یک دختر ۲۲ ساله هستم، ولی به تازگی وارد دانشگاه مقطع لیسانس شدم، دانشگاه مون از شهرمون ۹ ساعت فاصله داره و دو بار اتوبوس عوض می کنیم تا از خونه میام دانشگاه
من تو خوابگاه خیلی احساس تنهایی می کنم با ۷ نفر تو اتاقیم، ولی چون اون ها فک می کنن من خیلی مثبتم و چون دوست پسر ندارم و با پسر ها معاشرت نمی کنم و چندان آرایش نمی کنم آدم خیلی ساده و بچه ای هستم و با من گرم نمیگیرند.
از طرفی وضعیت مالی خوبی ندارم و نمی تونم با اون ها برم بیرون، و مسئله دیگه اینکه از بچگی نمی تونستم با بچه های هم سن و سالم ارتباط برقرار کنم چون اصلاً در این مورد اعتماد به نفس ندارم.
یه دوستی دارم که مثل من اهل تحقیق و پژوهش هست ولی متأسفانه قصد داره دوباره کنکور بده و اگه اون هم بره من خیلی تنها میشم.
سلام
خیلی پشیمونم که دانشجوی یه شهری دیگه هستم و از اینکه یک ماه دیگه قراره برم خوابگاه دلم می گیره، ترم پیش خوابگاهی بودم اصلاً خوش نگذشت با هم اتاقی هام خوب نبودیم.
امسال هم نمی دونم با کی قراره هم اتاقی بشم و چه طور بگذره و همه ش میگم ای کاش تهران قبول نمی شدم، همه ش تو خوابگاه اذیت میشم و سخت می گذره، شماها تجربه خوابگاهی بودن داشتین؟
مرتبط با زندگی در خوابگاه دانشجویی:
2 ساله که نتونستم با زندگی خوابگاهی کنار بیام
آیا خوابگاه خودگردان دانشجویی اتاق تک نفره داره؟
خاطرات خنده دار دانشگاه و خوابگاه دانشجویی
لطفا تجربیات خودتون رو درباره زندگی خوابگاهی در اختیارم بذارین
یک سوال در مورد زندگی در خوابگاه دانشجویی دخترانه
تجربیات شما در مورد زندگی در خوابگاه دانشجویی دخترانه
در خواست توصیه برای زندگی خوابگاهی
سلام
امیدوارم حال تون خوب باشه.
از کاربران عزیز یه درخواستی داشتم.
می خواستم در مورد سختی ها یا چالش های موجود برای یه دانشجو که تو یه شهر دیگه تحصیل و زندگی می کنه برام بگین. اگه کسی تجربه این وضعیت رو خودش یا نزدیکانش داشته برامون درباره ش توضیح بده. به عنوان مثال بحث خوابگاه و رفت و آمد و دوری از عزیزان و غربت و مسائل دیگه.
مخصوصا بحث خوابگاه که برای من از همه مهم تره چون یه جورایی کمی نازک نارنجی هستم!!! و اینکه تو دانشگاه چطور باید رفتار کرد و این ها. به خاطر بحث کرونا که حضوری بودن دانشگاه به تاخیر افتاده ولی به هر حال احتمالا باید برم تو یه شهر دیگه و دور از خانواده درس بخونم ولی شاید ارزش داشته باشه به خاطر احتمالا بهترین دانشگاه ایران!
خلاصه ممنون میشم قبل اینکه وارد این دوران جدید تو یه شهر دیگه بشم برام کلیاتی از موضوع رو شفاف سازی کنید. تشکر از همگی
مرتبط با زندگی در خوابگاه دانشجویی:
2 ساله که نتونستم با زندگی خوابگاهی کنار بیام
آیا خوابگاه خودگردان دانشجویی اتاق تک نفره داره؟
خاطرات خنده دار دانشگاه و خوابگاه دانشجویی
لطفا تجربیات خودتون رو درباره زندگی خوابگاهی در اختیارم بذارین
یک سوال در مورد زندگی در خوابگاه دانشجویی دخترانه
تجربیات شما در مورد زندگی در خوابگاه دانشجویی دخترانه
در خواست توصیه برای زندگی خوابگاهی
سلام به تک تک دوستان ...
بچه ها ، دوستانی که دانشجو بودید یا هستید ... بیاید خاطره های بیاد موندنی و خنده دار خوابگاه و دانشگامون رو بتعریفیم! از پیچوندن امتحانات، سر به سر گذاشتن اساتید، فضای سالن امتحانات، سالن مطالعه ، شستشو و کمک به مامان خوابگاه ( برادران فکر کنم بابای خوابگاه داشتن! ) ، وای دمپایی ها ... قشنگ ترین خاطره ها مال دمپایی هاست ...!!!
" زندگی ب شرط سید"
مرتبط:
خاطرات جالب و خنده دارتون رو بگید
هر کدوم خاطره ای از مدرسه بگیم
سلام
من یک دختر مجرد زیر ۳۰ سال هستم، ساکن یکی از این شهرهای بزرگ، شرایط خواندن تخصص هم در تهران و هم شهر خودم را دارم. (عمومی را در شهر خودم خواندم). خواستم بپرسم کجا به نظرتون بهتره؟، آیا به رزیدنت ها خوابگاه میدهند؟، و خواندن تخصص در تهران ارزش دوری از خانواده را دارد؟، کلا اگر کسی در این مورد تجربه ای دارد ممنون میشم کمکم کند.
پیشاپیش تشکر
بیشتر بخوانید ...
کدوم یکی از رشته های پزشکی رو برای تخصص انتخاب کنم؟
بحث در مورد تخصص های پزشکی برای کنکوری ها
دانشجوی پزشکی عمومی هستم و برای انتخاب تخصص مرددم
اگه بشه درباره تجربیات خانم ها در بهداشت استفاده از حمام در مکان های عمومی بحث کنیم. مثلا دخترانی که توی خوابگاه دولتی با اون همه جمعیت زندگی میکنن از نظر حموم رفتن چه طوری مراقبت های بهداشتی میکنن از خودشون؟
شده کسی تجربه بیماری پوستی یا عفونی از این مکان ها داشته باشه؟ خوبه که یه سری تجربیات از رد و بدل نظرات بین کاربرهای خانواده برتر نصیب دختر خانم ها بشه. این تجربیات بهداشتی خیلی لازمه واقعا. حتی میگن عفونت بدن زن توی دوران بارداری برای جنین خطرناکه.
مرتبط با زندگی در خوابگاه دانشجویی:
خاطرات خنده دار دانشگاه و خوابگاه دانشجویی
لطفا تجربیات خودتون رو درباره زندگی خوابگاهی در اختیارم بذارین
یک سوال در مورد زندگی در خوابگاه دانشجویی دخترانه
تجربیات شما در مورد زندگی در خوابگاه دانشجویی دخترانه
در خواست توصیه برای زندگی خوابگاهی
سلام دوستان
من دانشجو هستم و حدودا اواسط بهمن ماه بود که با یه خوابگاه خودگردان تو تهران قرارداد سه ماهه بستم و هر ماه باید مبلغی رو پرداخت میکردم، از اون جایی که این قضیه کرونا پیش اومد و دانشگاه ها هم تعطیل شد دیگه برگشتم به شهر خودم و خب بخاطر این وضعیت هایی که پیش اومد و حالا حالا ها تعطیلیم و معلوم نیست چی بشه، فقط میرم وسایلم رو برمیگردونم خونه، قراردادم هم اواسط اردیبهشت تموم میشه.
حرف من اینه که من اصلا از خوابگاه استفاده نکردم و به خاطر تعطیلات، تو خونه مون بودم، هزینه ی دو ماه پیش رو پرداخت کرده بودم ولی موندم هزینه های خوابگاه این ماه رو پرداخت کنم یا نه، اصلا تکلیف من چیه که از خوابگاه بخاطر تعطیلات کرونا استفاده نکردم، ولی هزینه اش رو باید پرداخت کنم. الان نمیدونم چه کنم؟
یا عرض سلام و خسته نباشید
دخترم و دانشجو در یه شهر با فاصله ۸۰۰ کیلومتری از شهر خودم، راستش من یه مشکلی دارم که دو ساله درگیرش هستم و اون خوابگاه هستش.
از وقتی اومدم که ترم یک بودم، به دلیل شلوغی زیاد خوابگاه و خواب به شدت سبکم خیلی خیلی اذیت شدم، ترم دو اتاقی گرفتم که یه کم خلوت تره، ولی با این حال خیلی اذیت کننده ست برام، آدم وابسته ای به خانواده م هستم با اینکه دو سال میگذره اما وقتی میام خوابگاه همه ش میخوام گریه کنم، حالم بده و به شدت استرس دارم، خوابم خیلی نامنظمه.
تو امتحانات خیلی خیلی وضعم بدتر میشه و از استرس و شلوغی شب ها فوقش ۲ ساعت بتونم بخوابم، اجاره خونه اینجا یه شهر کوچیکه و از توان مالی خونواده م خارجه به خاطر امنیت کمش هم نمیذارن!
واسه انتقالیم به هر دری زدم ولی بدون پارتی نمیشه دیگه انگار حس میکنم تمام درها به روم بسته ست و چاره ای جز تحمل این شرایط ندارم، به خدا وقتی بقیه رو میبینم این قدر شاد و خوشحالن و نه دغدغه ی اتاق گرفتن و استرس هاش رو دارن نه چیز دیگه، کلی حسودیم میشه.
سلام
بنده خوابگاهی هستم و یکی از مشکلاتی که داخل خوابگاه داریم وجود حشره ای به نام بد باگ (bedbug) هستش...، اسم رو سرچ کنید اولین عکس خودشه.
این حشره خیلی موذی هست و فوق العاده مقاوم، با حشره کش و این جور چیزها هم از بین نمیره، مگر با سم های خیلی قوی، و همین طور بدنش هم محکمه و با فشار معمولی دست کشته نمیشه، خیلی بده واقعا زندگی مون تحت تاثیر قرار گرفته.
بیشتر فعالیت این حشره نزدیک سپیده دم است، (چهار صبح به بعد)، گزش حشره خیلی درد ناک هست و خارش داره، و موقع گزش خون میمکه، (ببخشید اگر حس ناخوشایندی داره)، سوالم این بود که شما توی محل زندگی تون خدای ناکرده از این مشکل ندارید؟
چکار کنم که حتی برای یک روز راحت بشم...؟!
سلام وقت بخیر
پسری هستم 23 ساله و در مقطع کارشناسی در شهر دیگری در حال تحصیل هستم. اول میخوام از خودم براتون بگم فرد مثبت و تقریبا مذهبی هستم، فرزند اول هستم و از سمت پدر و از سمت مادر اولین نوه هم به حساب میام.
توی خانواده پدری و خانواده مادری هیچ کس تحصیلات زیادی حتی دیپلم هم نداره و توی شهر ما اغلب به پول اهمیت میدن تا درس. پس همهی فامیل و آشنا شغل آزاد دارند. راستی من اولین نفری هستم که وارد دانشگاه شدم از بین این آشنایان که ذکر کردم! یعنی از بین خاله ها و دایی ها و عمه ها و عمو ها و بچه هاشون
البته تا حدود 7 سال بعد من بچه ای نبود، پس بچه ها خیلی سن شون از من کمتره، این ها رو گفتم که بهتر درک کنید و بهتر کمکم کنید.
خلاصه وارد دانشگاه شدم و الان سال سوم تحصیل هستم. متاسفانه خیلی زود این مدت گذشت بدون این که استفاده مفید و درستی از وقتم کنم. در واقع هیچ کسی کنارم نبود که راهنماییم کنه و بهم تذکر بده، ولی با این حال 2 سال دیگه وقت دارم و دوست دارم به بهترین نحو ازش استفاده کنم.
سلام
دخترم، امسال رشته ی مورد علاقه م رو قبول شدم، دولتی، ولی تقریبا شهرمون 12 ساعت تا اون جا فاصله داره، اوایل پشیمون شدم که چرا زدم، ولی از وقتی رفتم خیلی خوشم اومده از اون جا.
شهر کوچیک و جمع و جوریه، ولی مردمش به شدت خوش اخلاق و مهربونن، مهمون نوازن و هوای ماهایی که میدونن غریبیم رو دارن، خوابگاه مون با دانشگاه فاصله نداره، بزرگه خیلی خیلی خیلی تمیزه، برعکس چیزهایی که قبل رفتن در مورد خوابگاه شنیده بودم و وحشت کرده بودم، اون جا هم خیلی خوبه، از محیط دانشگاهش هم خوشم اومده.
تو این 4 ، 5 روزی که اونجا بودم با اکثریت آشنا شدم، البته زیاد با کسی صمیمی نیستم هنوز، بوده رفتم بیرون و پول نقد یا ساعتی چیزی جا گذاشتم رو تختم در اتاق مون هم باز بوده ولی کسی دست نزده... کیفیت غذاهاشون هم خیلی خوبه، جوری که خیال مامان بابام کامل راحت شد از همه چی.