کودکی فقیرانه و سختی داشتم با این حال بعداً وضع مون بهتر شد، هیچ وقت مادر بالا سرم نبود و محبتی ندیدم و نامادری همیشه کتک مون می زد و جنگ روانی درست میکرد و پدرم به خاطر اون با ما بد رفتاری میکرد.
در هر صورت الان که یک پسر ۳۲ ساله ام هنوز با خانواده زندگی میکنم و از این بابت ناراحتم، هیچ پولی ندارم، هر پولی بدست آوردم برای کسب مهارتهای جدید و خرید کتاب و آموزش و ... خرج کردم برای بازیگری برای موسیقی برای هر چیز دیگر، اما در نهایت هیچ چی نشدم، بعضی اوقات فکر میکنم شاید باید ازدواج میکردم.
به دلیل اعتقادات مذهبیم با دختری دوست نشدم، عاشق شدم ولی هرگز نگفتم و نمیدونم کسی هم عاشقم شد یا نشد، ولی به چند تا هم که گفته بودم نه شنیدم چون برای ازدواج میگفتم و اون ها میخواستن دوست بشن یا قبولم نمیکردن، چون شرایط ازدواج رو نداشتم.
اندام خوبی دارم و ورزشکارم، ولی ظاهر معمولی و مردانه، خیلی دوست دارم همسر داشته باشم ولی هیچ کی قبولم نمی کنه، چون کار و پول درست حسابی ندارم.
تحصیلاتم لیسانسه، تمام آگهی های استخدام ظرف شور، کارگر ساده، تراشکار، جوشکار، کارواش و... خب من عمری گذاشتم برای زیبایی و هنر و ورزش و... الان برم این کارها رو انجام بدم؟
تازه حقوقش چقدره؟، ۶۰۰ تومن، ۵۰۰ تومن، ۸۰۰ تومن، یا کافه رستوران که دو تومن میده ولی ساعت کار از ۷ صبح تا ۱ شب!، فکر کن ساعت ۶ صبح باید بیدار بشی بری ۱ شب بیای!، درس و دانشگاه و این ها بعد این جور کار، کلاً هیچ وقت به خواسته هام نرسیدم توی یک کار موفق نشدم، جالبه یک سری چیزها هم سنی برای خودشون دارن.
الان موقعیت ازدواج رو که ندارم اما دوست هم میخوام بشم ولی نمی تونم، سن که بالاتر میره سخت میشه دیگه نمی تونی تو خیابون و پارک بیافتی دنبال دختر به شخصیتت نمی خوره، تازه یک بار با یکی دوست شدم ولی انگار دیگه مزه نداره این کار.
انگار حوصله نداری نه اینکه هیجان نداشته باشی، بلکه دیگه برات چهار تا حرف عاشقانه جواب گو نیست دروغین و مسخره ست دیگه دوست داری با یکی زندگی کنی در آغوش بگیری و آرام شب نوازشش کنی.
من خیلی تنهام هیچ کی منو دوست نداره هیچ کار درست حسابی ای نیست باید چی کار کنم، دیگه حتی اعتقاد به خدا هم برام خیلی کم رنگ شده ناشکر نیستم، ولی ناراحتم توی این شرایط اقتصادی و اوضاع کار داغون، واقعاً باید چی کار بکنم آگهیهای استخدام رو می بینم افسرده میشم.
خب این کارها مال من نیست، عمری درس و دانشگاه و کتاب و ... نمی تونم برم کارگری بکنم، یه زمانی وقتی نوجوان بودم و دانشجو بودم کارگری میکردم همه ش ولی کلاً میگم، چقدر بده سنت بالا میره موقعیت خوب داشتی خوش به حالت موقعیت خوب نداری، نه ازدواج نه دیگه میتونی دوست بشی.
نه پول دارم نه کار درست حسابی، پس من آدم نیستم و دل ندارم؟، از بیرون باید دختر پسران و زن و مردان رو ببینم و غصه بخورم؟، پس نیازهای من چی احساسات و عواطفم چی؟، چی کار باید بکنم؟
مرتبط:
ای کاش وقتی ۲۴ ساله بودم ازدواج میکردم
قبول کنیم که اکثر ما پسرها در شرایط فعلی توانایی ازدواج کردن رو دیگه نداریم
در حق من که بچه ی آخرم داره ظلم میشه
30 سالمه، چرا دخترها زنم نمیشن و قبولم نمیکنن؟
به نصیحت های والدین، جامعه و دوستان گوش نکنید، هر چه زودتر ازدواج کنید!
پدر دختر مورد علاقم اعتقاد داره نمی تونم خرج یه زندگی رو بدم
خسته شدم، هر جا میرم همه میگن چرا زن نمیگیری ؟
یه پسر 30 ساله چه چیزایی باید داشته باشه برای ازدواج؟
پسرهای 35 به بالا معمولا چه معیارهایی واسه ازدواج دارن؟
چرا خواستگارم تا 35 سالگی زن نگرفته؟
پسر 32 ساله ی صفر کیلومتر بی عرضه است ؟
پسر 31 ساله ای که بهترین گزینه ی ممکن رو برای ازدواج می خواد
← ازدواج و مسائل درک نشدگان (۱۰۲ مطلب مشابه) ← مسائل پسران دهه شصتی (۴۳ مطلب مشابه)
- ۴۱۰۸ بازدید توسط ۳۱۰۵ نفر
- شنبه ۲۰ ارديبهشت ۹۹ - ۲۱:۴۵