برادرم به دلیل سادگی با کلاه برداری هایی که بر سرش اومد محکوم به حبس شد. از سن 18 سالگی به بعد دیگه ندیدمش و فقط تلفنی باهاش ارتباط داشتم و یک دیدار هم نداشتم و خودش هم دوست نداشت اون جا ببینمش.
همیشه خواستگارهام رد میشدند، برای اینکه کسی بیاد بگه برادرت کجاست نگیم کجاست و به قول خانواده م یه عمر سرت پایین نباشه.
سنم از 18 شد 19 -20-21-22-23-24-25 و نزدیک 8 سال گذشت که خودم و خدا میدونم که چی تو اون سال ها گذشت و نمیخوام بازگو کنم که چه اتفاقات مالی و روحی و جسمی بهم زده شده، فقط با جمله واقعا وحشتناک بود اکتفا میکنم.
همین قدر بگم که ضربه های جبران ناپذیری به اوج جوانی من زده شد، ولی همیشه براش دعا کردم ، بیاد همیشه بهش فکر میکردم، یعنی الان اون جا چیکار میکنه حالش چطوره؟
در مورد مبحث ازدواجم هم خانوادم دیدن این همه انتظار درست نشد تصمیم گرفتن خواستگار راه بدن و یکی دو موردی رفتن و اومدن و یکی رو پسندیم و تا مراحل بله برون پیش رفتیم و خیلی اتفاقی برادرم به آغوش خانواده برگشت و من خیلی خوشحال شدم و بال درآوردم که سه روز بعدش دعام مستجاب شده و بله برونم کنارم هست، خب شادی من وصف شدنی نبود.
کلی ذوق و شوق که برادرم کنارمه، منتها اون شب برای حرف های معمولی با اخم زیاد به پدر آقا پسر توهین کرد و سرش داد میکشید، که همین بازم بماند چی گذشت و پدر پسر نظرش برای من برگشت، بعد هم که من مراحل دیگه م رو دارم پیش میبرم مرتب ناراحته و بدون هیچ دلیلی میگه نباید ازدواج کنی، نه اینکه با این پسر ازدواج نکنم کلا دوست نداره ازدواج کنم و تمام این مدت با من قهر کرده، و به من میگه بهم بی توجهی میکنی. اون پسر شده همه زندگیت، چرا دیگه به من محبت نداری، چرا انقدر پزش رو میدی، فکر میکنی کیه؟
و خلاصه بدون هیچ دلیلی چون دیروز داشتم به پدر میگفتم که نامزدم اومده خونه مون چرا باهاش صحبت نکردین و همه ش سکوت کردین برا همین جمله ساده برادرم شروع به فحاشی کرد و اومد سمتم که منو کتک بزنه که پدرم جلوش ایستاد.
کلا از وقتی فهمیده میخوام ازدواج کنم قهر کرده باهام و هیچ گونه صحبتی نمیکنه یا میخواد منو کتک بزنه و وقتی نامزدم میاد خونه مون میره تو اتاق نمیاد بیرون، نمیدونم چیکار کنم؟
لطفا راهنماییم کنید، واقعا نبودنش برا من عذاب بود و بودنش هم عذاب هست، بهش محبت میکنم صحبت میکنم میرم سمتش اما کاملا بی توجهه به من.
نکته: برادرم هیچگونه اعتیاد و غیره نداره و تحصیل کرده است.
خاطره مشابه: یه بار دیگه برام خواستگار اومده بود و جور نشد و برادرم زندان بود، وقتی خبر دار شد گفت که تا صبح دعا کردم خواستگاریت بهم بخوره.
مخالفت خانواده با ازدواج با فرد مورد علاقه:
چون خوشگل نیست باهاش ازدواج نکن
بدون کوچکترین درک شدنی، بهم گفته میشه به ازدواج فکر نکنم
می ترسم به خاطر دوری راه و ...، خانواده دختر مورد علاقه م مخالفت کنن
چطور والدینم رو راضی به ازدواج در سن 22 سالگی بکنم؟
دختر مورد علاقه م گفت دیگه فایده نداره برو پی زندگی خودت
به خاطر ارتباط پنهانی با دخترم مورد نظرم، پدرش مخالف ازدواج ماست
خانواده های ما با ازدواجمون مخالف هستند
مادرم عکس های پروفایل دختر مورد علاقم رو دیده و مخالف ازدواج ماست
مادر پسر مورد علاقم ظاهر منو نپسندید و مخالف ازدواج ماست
چکار کنم خانواده م با ازدواجم در سن پایین مخالفت نکنن
خواهران خواستگارم با ازدواج ما مخالف هستند
مخفیانه با دختر خالم برای ازدواج ارتباط دارم چون پدرامون مخالف هستند
خانواده خواستگارم با ازدواج ما مخالف هستند
مادر خواستگارم به دلیل این که بیوه هستم مخالف ازدواج ماست
با وجود مخالفت خانوادم با یه پسر کوچکتر و تحصیلات پایین تر ازدواج کردم
مخالفت مادر با ازدواج به دلیل بی پولی پدر دختر
خانوادم بشدت با ازدواج مجدد ما مخالفت میکنن
فقط به خاطر مخالفت خواهرش از ازدواج با من منصرف شد
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) ← روابط خواهر برادری (۲۲ مطلب مشابه) ← مخالفت خانواده با ازدواج (۳۷ مطلب مشابه)
- ۱۶۱۴ بازدید توسط ۱۱۲۵ نفر
- دوشنبه ۹ دی ۹۸ - ۱۹:۵۶